شهربانو در روایت، شخصیت پردازی و زبان داستانی تنه به تنهی یک فیلمنامهی سینمایی پیش میرود که چارچوب داستانی زمانمند و روایت مینیمالیستی آن خودگواهی بر این مدعاست. با اینکه میتوان سابقهی دور و دراز محمد حسن شهسواری در فیلمنامهنویسی را در این امر دخیل دانست اما باید به این نکته اذعان نمود که فارغ از سبقهی فیلمنامه نویسی شهسواری اتفاق حاضر به نقطه قوت اصلی رمان شهربانو نیز ختم شده است. چرا که این اتفاق در رمان حاضر به روایتی ساده و سرراست از التهاب درونی و پیچیدهی یک شخصیت زن دراماتیک در یک دورهی زمانی چند روزه ختم شده است. پرهیز مولف از پرداخت غیرضروری کنشهای شخصیت اصلی رمان و آغاز روایت رمان از بحران اصلی قصه در نهایت به یکی از مینیمالیستیترین رمانهای سالهای پایانی دههی ۸۰ منتهی شده است. سادگی در پرداخت التهاب درونی شخصیت و همینطور کنشهای بیرونی وی به یک منطق زیباییشناسانه هنگام خوانش اثر منجر شده است.
محمد حسین شهسواری رمان شهربانو را در ۹۵ صفحه به رشتهی تحریر در آورده است. وی فعالیت ادبیاش را در دههی۷۰ و با اثر کلمهها و ترکیبهای کهنه آغاز نمود اما در دههی ۸۰ و با رمان پاگرد به مخاطب ایرانی معرفی شد و بلافاصله به نگارش رمان قابل تأمل شب ممکن نائل آمد. وی در سالهای پایانی دههی 80 رمان شهربانو را منتشر نمود. بعد از رمان شهربانو رمانهای درخشان دیگری چون وقتی دلی در سال ۹۱ و رمان میم عزیز را در سال ۹۵ منتشر کرد که رمان وقتی دلی به عنوان نامزد بهترین رمان ششمین دورهی جایزهی ادبی جلال آل احمد انتخاب شد. از رمان شهربانو یک اقتباس سینمایی به کارگردانی علی محمد قاسمی صورت گرفته که با در نظر گرفتن شمایل پیرنگ و شخصیتپردازی رمان اقتباسی وفادارانه از اثر حاضر محسوب میشود.
رمان شهربانو روایتگر مصائب زنی محکم و مستقل به نام شهربانو در آستانهی میانسالی است. او تقلا میکند مسئولیت انتخابهای دوران جوانیاش را پذیرفته و به جنگیدن با بحرانهای درونی و بیرونی زندگیاش ادامه دهد. شهربانو در جوانی درخواست ازدواج پسرخالهی ثروتمندش را رد میکند و با برادر یکی از همکلاسیهای دوران دانشگاهاش به نام حمید ازدواج میکند. حمید در سالهای جنگ تحمیلی به عنوان مهندس عمران به مناطق جنگی سفر میکند و همانجا زخمی شده و بقیهی سالهای زندگیاش را به عنوان جانباز در بستر بیماری سپری میکند. پس از آن اتفاق وظیفهی مراقبت از حمید و برطرف نمودن مشکلات اقتصادی خانواده بر عهدهی شهبانو است. شهربانو تحصیلاتش در دانشگاه را نیمه کاره رها کرده و حال به عنوان مربی در مهدکودک مشغول کار است. خانوادهی شهربانو او را بابت نداشتن فرزند در این سن و سال سرزنش میکنند. بحران از جایی آغاز میشود که حمید طبق عادت همیشگی برای معالجه و درمان به بیمارستان مراجعه میکند اما تصمیم میگیرد برای همیشه در بیمارستان بماند و دیگر به خانه باز نگردد. او قصد دارد رابطهی عاطفیاش را با همسرش شهربانو محدود کند تا شهربانو مسیر بهتری برای آیندهاش انتخاب کرده و بیش از این قربانی زندگی با حمید نشود. با اینحال در اوج پایانی رمان شهربانو در دوراهی انتخاب میان ماندن و رفتن، ماندن را انتخاب کرده و حمید را به خانه می آورد تا به زندگیاش با وی ادامه دهد.
بدعت اصلی محمدحسن شهسواری در رمان شهربانو به خلق نوعی وضعیت بحرانی تکیه دارد که در آن رخدادها به عنوان حوادث محرک بیرونی بر سر شخصیت شهربانو آوار میشوند و نویسنده بیآنکه دست به توصیف التهاب درونی شخصیت بزند، ترجیح میدهد، این التهاب درونی شهربانو را از طریق کنشها و واکنشهای وی به نمایش بگذارد. در اساس به همین سبب است که نگارنده در ابتدای متن حاضر به پرداخت سینمایی اثر اشاره نمودم، چرا که در غیر این صورت نویسنده به ناچار در پرداخت بحران درونی شخصیت در مواجهه با مشکلات بیرونی به نوعی مونولوگگویی ذهنی و پرطمطراق متوسل میشد که به سکون و انفعال شخصیت اصلی منتهی میشد. به کارگیری تکنیک حاضر در این رمان در واقع نوعی درک زیباییشناسانهی قابل باور از جانب مولف است که نبوغ وی در رماننویسی را به اثبات میرساند. مخاطب ممکن است در ابتدا ناتوانی نویسنده را در پرداخت وضعیت درونی شهربانو دلیل اصلی سادگی روایت قلمداد نماید؛ اما هر چه به پایان رمان نزدیک میشود، بیشتر به این نکته پی میبرد که نویسنده به عمد از قضاوت روانکاوانهی وضعیت بحرانی شخصیت دست کشیده تا وی را واقعی و باورپذیرتر جلوه داده و مخاطب را به کندوکاو بیشتر در این پرسش رمان ترغیب کند که به راستی شهربانو در پایان چه تصمیمی خواهد گرفت؟ تصمیم نهایی شهربانو برای تداوم رابطهی زناشوییاش با حمید تا پایان رمان به عنوان معمای اصلی قصه در ذهن مخاطب باقی میماند و یکی از ارکان اصلی جذابیت روایی رمان حاضر محسوب میشود.