« کنار سایبان الاغها اجاق درست کردهاند. هیزمهای شکسته، جلو اجاقها روی هم کود شده است. صنم دارد برنج آب میاندازد. تو خانه بروبیایی هست. بانو تو اتاق نشسته است و جم نمیخورد. عمو بندر و رحیم خرکچی سر نوبت نشستهاند. ریش کرمعلی را سر بینهی حمام میتراشند. آفتاب آمده است بالا. هوا گرم است. حسنی، کلهی سحر، الاغها را برداشته است و رفته است کوره پزخانه که زود برگردد. رضوان دارد وسمه و سرخاب و سفیداب را جور میکند. یک پایش تو اتاق خواج توفیق است و یک پایش تو اتاق خودش... آشپز میآید تا کم و کسریها را برطرف کند. اجاقها را و هیزمها را و دیگها را دید میزند و با لنگوتهای که رو دوش دارد عرق پیشانی را میگیرد. سر و کله ساز دهلیها پیدا میشود. مش رحیم، عمو بندر و خواج توفیق نشستهاند سایهی دیوار. بساط وافور خواج توفیق را تو اتاق رحیم خرکچی پهن کردهاند. گروهی از بچههای محله، همراه ساز دهلیها میریزند توی حیاط. رحیم خرکچی چپقش را چاق میکند. دستهی چپق بلند است.» [1]
نخلهای بلند خرما، خورشید سوزان، رطوبت زیاد، بوی دریا، دکلهای نفتی و... همه و همه نمادهایی هستند که خیال ما را به سمت استانی سبز در جنوب غربی کشور میبرند. بسیاری از مردم، خوزستان را با خوراکیهای خوشمزهاش میشناسند. خرماهای مختلف، سرشیرهای گاومیش، فلافلهای داغ، ترشیهای تند انبه، سبزیهای معطر و خوشبو و... تنها چند نمونه از هزاران خوراکی جذاب این شهر جنوبی هستند. عدهای دیگر این استان را در روزهای هشت سال دفاع مقدس بهخاطر میآورند. شهری که هنوز هم از آن دوران یادگاریهای زیادی دارد و روی در و دیوارهایش جای گلوله باقی ماندهاست. شهری که هر تکه از خاکش به خون عاشقان این سرزمین متبرک شده است. عدهای دیگر خوزستان را با تاریخ چند هزار ساله به یاد میآورند. عظمت چغازنبیل، سازههای آبی شگفتانگیز شوش، آرامگاه دانیال نبی، کاخ آپادانا و... ، بخش کوچکی از دیدنیهای قدیمی این استان هستند. بعضی از افراد، خوزستان را با اهواز میشناسند و شبهای زنده و شاد کنار رود کارون، در نظرشان میآید. شبهایی که مردان دشداشه پوش، ساز به دست می گیرند و صدای کف زدن و هلهله در تمام شهر میپیچد.
معنا و مفهوم این شهر برای هرکسی متفاوت است؛ اما اهالی ادبیات، خوزستان را با نویسندگان قدر قدرتش به خاطر میآورند. نویسندگانی که اهل خوزستان هستند، با آثار خود، نقش بهسزایی در ادبیات معاصر ایران بهخصوص در حوزهی ادبیات داستانی داشتهاند. احمد محمود یکی از این نویسندگان است که روزگاری در اهواز نفس کشیدهاست و خاطرات بسیاری از این شهر دارد.
احمد محمود که بود؟
احمد محمود در ۴ دی ۱۳۱۰ در شهر اهواز متولد شد. او بعد از طی کردن دورهی متوسطه، تحصیلات خود را در دانشکدهی افسری ادامه داد. بعد از آن ،کمکم فعالیتهای سیاسی خود را شروع کرد و به عضویت حزب توده درآمد و جزو افرادی بود که در جریان کودتای ۲۸ مرداد در سال ۱۳۳۲، دستگیر شد و به زندان افتاد. به زندانیان، این اجازه داده شد تا در ازای امضای توبهنامه، از زندان آزاد شوند. بسیاری از همبندان اعطا به همین روش آزاد شدند؛ اما او این حکم را نپذیرفت. او ترجیح داد در حبس بماند؛ اما با حکومت وقت همکاری نکند. به طور کلی احمد محمود در دورههای مختلف، به سبب عقاید سیاسی خود، مدت زیادی از روزهای جوانیاش را در زندان و تبعید بوده است.
دو یادگاری از روزهای زندان برای او به جا ماند و تا آخر عمر آنها را به همراه داشت. اولین یادگاری، شکوفا شدن قریحه و ذوق نوشتن داستان، در وجود احمد محمود بود. او پیش از این ایام هم، داستان نوشته بود و داستانهایش در مجلهها چاپ شده بودند؛ اما تجربهی زیستهاش در زندان، باعث شد تا متنش به پختگی بیشتری برسد و داستانهایش کمال و بالندگی را در مدت کوتاهتری طی کنند. دومین یادگاری از روزهای تلخ زندان، بیماری ریوی سختی بود که برای همیشه به همراه او ماند. مشکلات ریوی، بارها باعث بستری شدن او در بیمارستانهای مختلف شد و در نهایت توسط همین بیماری به دیدار حق شتافت. این نویسندهی نامدار، در ۱۲ مهر ۱۳۸۱ در بیمارستان مهراد تهران فوت کرد و در امامزاده طاهر، در کنار استادان بزرگی چون شاملو، گلشیری و... به خاک سپرده شد.
شگردهای خاص احمد محمود در نگارش داستان
احمد محمود داستانهایش را به شیوهی رئال روایت میکند. در این داستانها اتفاقات عجیب و غریب فرازمینی وجود ندارد. داستان این کتابها، داستان زندگی مردم عادی است و همین مسئله باعث میشود تا مخاطب بتواند با کتابهایش ارتباط بگیرد و با داستان ها همراه شود. او به مسائل اجتماعی در آثارش توجه ویژهای دارد. به همین سبب بسیاری از افراد، به او لقب پدر داستان نویسی اجتماعی دادهاند. این نویسندهی دغدغهمند، در داستانهایش بیشتر به سراغ معضلات طبقات فقیر میرود و رنج و سختیهای زندگی آنان را به مخاطب نشان میدهد. همانطور که پیشتر اشاره شد، بسیاری از کتابهای احمد محمود یادگار روزهای تلخ زندان و تبعید هستند؛ بنابراین داستانها از عقاید و نظریات خاص سیاسی نویسنده، خالی نیستند.
داستانهای احمد اعطا در واقع داستانهایی با سبک بومی و محلی است و بیشتر آنها در یکی از شهرهای جنوبی ایران اتفاق میافتد. او در کتابهایش از لهجهی محلی استفاده میکند تا با مخاطب ارتباط موثرتری بگیرد. پدر و مادر او، اهل شهرستان دزفول بودند و او عاشقانه این شهر را دوست داشت. این نویسندهی خوش ذوق در بسیاری از کتابهایش به سراغ لهجهی دزفولی رفته و داستانها را با این شیوه روایت کرده است. او برای نوشتن داستانها، عموما از جملات کوتاه استفاده میکند و شاید بتوان گفت در استفاده از این شیوه، وامدار جلال آلاحمد است. او خواننده را خیلی منتظر نمیگذارد و ریتم کلی کتابهایش، تند است. به جرأت میتوان گفت کتابهای او مخاطب را به هیچ وجه خسته نمیکنند.
اعطا، موقعیت و فضا را در داستان به خوبی میشناسد و تکنیک فضاسازی را خیلی خوب بلد است. او محیط داستان را با کوچکترین جزئیات در ذهن خواننده میسازد و این نکته، یکی از عواملی است که باعث باورپذیری بیشتر داستانهایش میشود. او در شخصیت پردازی هم استاد است و شخصیتهای دوستداشتنی زیادی تقدیم ادبیات داستانی ایران کردهاست. دیالوگها در کتابهای این نویسنده نقش اساسی و کلیدی دارند و به پیشبرد داستان کمک زیادی میکنند. توصیفاتی دقیق و جذاب، در بیشتر آثار او، باعث شده تا خواندن داستانهایش برای خوانندگان، شیرینی خاصی داشته باشد. احمد محمود، قوانین و قواعد ایجاد تعلیق در داستان را ماهرانه به کار میگیرد و با ایجاد تعلیقهای زیاد در طول داستان، خواننده را به دنبال خود میکشاند.
آغاز فعالیتهای ادبی احمد محمود
فعالیتهای ادبی اعطا سابقهای طولانی دارد. اولین اثر او، داستان کوتاهی است به نام صبح میشه، که در مجله امید ایران به چاپ رسید. کتاب مول اولین مجموعه داستان این نویسنده است که در سال ۱۳۳۶ به چاپ رسید و در واقع اولین قدمهای جدی او، به سمت سبکی خاص از داستان نویسی به شمار میآید. آثار ادبی احمد محمود نسبت به سایر نویسندگان هم عصرش زیاد نیستند؛ اما همین کتابها و نوشتههای به جا مانده، سهم عظیمی در رشد و پیشرفت ادبیات داستانی ایران داشتهاند. آثار او به طور کلی به چهار دسته اساسی تقسیم میشوند. مجموعه داستان، رمان، یک اثر ترجمه شده و آثار مختلف دیگر مانند فیلمنامه و مصاحبه با افراد مختلف، ثمرهی تمام تلاشهای او در زمینهی ادبیات بودهاست. بسیاری از آثار این نویسنده به زبانهای روسی، فرانسوی، انگلیسی و ارمنی ترجمه شده و این نشان دهندهی استقبال مخاطبان در سراسر دنیا از آثار وی است. همسایهها، داستان یک شهر، زمین سوخته، مدار صفر درجه و درخت انجیر معابد از جمله آثار مشهور او هستند.
کتاب همسایهها
همسایهها اولین رمان احمد محمود است و از این جهت اهمیت ویژهای دارد. داستان این کتاب به سالهای پیش از ملی شدن صنعت نفت و حوادث ۲۸ مرداد مربوط میشود. همسایهها، داستان زندگی فردی به نام خالد را روایت میکند. او به همراه خانوادهاش، در خانهای قدیمی، وسط شهر اهواز زندگی میکنند. در ابتدا خالد را در ایام نوجوانی میبینیم. پسری پر از شر و شور که حتی به دنبال روابط جنسی نامشروع هم میرود؛ اما طی اتفاقات خاصی پایش به کلانتری باز میشود و مسیر زندگیاش به طور کلی تغییر میکند. خالد کمکم به با مسائل سیاسی وقت، آشنا میشود و همین اتفاق باعث دستگیری و به زندان افتادن او میشود. داستان این کتاب به شیوهی رئالیستی روایت شدهاست.
در این رمان مسائل اجتماعی، سیاست و تا حدودی عشق به همدیگر پیوند میخورند و باعث شکلگیری داستانی جذاب میشوند. نویسنده در این کتاب به شرایط سخت اقتصادی و مشکلات مناطق محروم در شهر اهواز طعنه میزند. این کتاب برای اولین بار در سال ۱۳۵۳ توسط نشر امیرکبیر به چاپ رسید؛ اما به دلیل درونمایهی سیاسی خیلی زود توقیف شد. چاپ دوم این کتاب به سال ۱۳۵۷ مربوط میشود. بعد از مدتی برای بار دوم این کتاب به علت وجود مباحث اروتیک ممنوع اعلام شد و بعد از گذشتن از تیغ تیز سانسور، در اختیار مخاطبان قرار گرفت. کتاب همسایهها یکی از پرفروشترین رمانهای فارسی در سالهای اخیر بوده است.
کتاب داستان یک شهر
داستان یک شهر در واقع جلد دوم و ادامهی رمان همسایهها است. خالد در این رمان همچنان شخصیت اصلی است و داستان را روایت میکند. این کتاب در واقع داستان زندگی خالد بعد از دستگیر شدن و تبعید به بندرلنگه است. بیشک تجربهی تبعید خود نویسنده در موفقیت این کتاب بیتاثیر نبوده است. این رمان 10 فصل دارد. توصیفات این کتاب بسیار دقیق است؛ به طوری که حتی اگر بندر لنگه را ندیده باشید، در طول قصه خودتان را در فضا و موقعیت داستان، حس میکنید. زمان و مکان در این رمان مدام تغییر میکند و از حال به گذشته میرویم و خاطرات روزهای سخت زندان خالد را هم میشنویم. داستان یک شهر در سال ۱۳۵۸ توسط نشر معین به چاپ رسید.
کتاب زمین سوخته
زمین سوخته آخرین جلد این سهگانه محسوب میشود. نویسنده در این کتاب به سراغ جنگ ایران و عراق رفته و سه ماه اول جنگ را روایت کردهاست. انگیزهی نوشتن این کتاب، شهید شدن برادر احمد محمود در جنگ است. او برای اینکه بتواند واقعیتها را به گوش مخاطبانش برساند و داستانی واقعی ارائه دهد، برای مدتی در صحنههای نبرد حضور یافت و جنگ را بدون نقاب و بی واسطه دید. او در زمین سوخته باز هم به سراغ شهر خودش، اهواز میرود.
داستان این کتاب را راوی قهرمان روایت میکند و ما تا آخر داستان نام او را نمیفهمیم. زمین سوخته، داستان یک خانوادهی معمولی است که در اهواز زندگی میکنند و در سال ۱۳۵۹ به یکباره وجود جنگ، نظم زندگیشان را بهم میزند. عدهای از اعضای خانواده مجبور به مهاجرت میشوند و بعضی دیگر، به واسطهی شغلشان باید در اهواز بمانند. نویسنده تلاش میکند تا تمام تاثیرات جنگ بر مردم عادی را به دقت بررسی کند. ناباوری و بهت مردم در روزهای ابتدایی جنگ، فقر، کمبود غذا و آذوقه، ناامنی، شرایط سخت افراد جنگزده و مهاجر و... از جمله مواردی است که در این کتاب مورد بررسی قرار میگیرد. زمین سوخته در همان سالهای ابتدایی جنگ نوشته شد. این کتاب در سال ۱۳۶۱ توسط نشر معین به چاپ رسید.
کتاب مدار صفر درجه
مدار صفر درجه بلندترین رمان احمد محمود است که در سه مجلد به وقایع انقلاب اسلامی میپردازد. داستان دربارهی یک خانوادهی اهوازی است و شخصیت اصلی آن فرزند کوچک خانواده، باران، است. پدر رفته است و مرگ او همه چیز را دگرگون کرده؛ این اما آغاز ماجراست... باران در شرایطی قرار میگیرد که او را به سوی فعالیتهای سیاسی میکشاند و در این راه جان خود را از دست میدهد.
مدار صفر درجه رمانی گفتگومحور است و دیالوگها نقشی اساسی در پیشبرد داستان دارند. شخصیتهای متعددی در طول داستان حضور دارند که هر کدام نماد یک گروه خاص هستند و در این بین، زنان نقش ویژهای دارند. نویسنده در خلال داستان با دیدی انتقادی مشکلات و معضلات مردم جنوب کشور را مطرح میکند. همچنین استفاده از لهجهی جنوبی خواندن کتاب را دلنشین کرده است. نشر معین در سال ۱۳۷۲ این اثر را منتشر کرد.
کتاب درخت انجیر معابد
آخرین رمان احمد محمود، کتاب درخت انجیر معابد است. این رمان بعد از مدار صفر درجه، بلندترین رمان این نویسنده بهشمار میآید. درخت انجیر معابد در دو جلد نوشته شده است. این درخت هویتی واقعی دارد و در جنوب کشور رشد میکند. به عقیدهی مردم آن نواحی، درخت انجیر معابد، مقدس است و میتواند حاجات و آرزوهای آنان را برآورده کند. اعتقادات عجیب مردم نسبت به این درخت، ایدهای شده تا نویسنده به سراغ نوشتن کتاب برود.
داستان این کتاب در مورد خانوادهی ثروتمند و متول آذرپاد، در اهواز است که درخت انجیر معابد در وسط حیاط خانهشان، قرار دارد. این خانواده، زندگی خوشی دارند تا اینکه ناگهان پدر خانواده فوت میکند. بعد از مرگ پدر، همهی ابعاد زندگی آنان دچار تغییراتی اساسی میشود. مادر خانواده با مردی ناشایست ازدواج میکند و به تبع آن، زندگی بقیهی اعضای آن خانه هم تحت تاثیر قرار میگیرد و دگرگون میشود. این کتاب، در قالب رئالیسم جادویی نوشته شده است. نویسنده در این رمان، قدرت شخصیتسازی خود را به رخ خواننده میکشد. در این رمان ۲۴۰ شخصیت مختلف وجود دارد و هر شخصیت، بخشی از بار داستان را به دوش میکشد. درخت انجیر معابد، خط سیر ثابت زمانی ندارد و خواننده مدام بین حال و گذشته در رفتوآمد است. خرافات، جهل و بیسوادی از جمله مواردی است که در این کتاب مورد انتقاد نویسنده قرار میگیرد. درخت انجیر معابد در سال ۱۳۷۹ توسط نشر معین به چاپ رسید و در همان سال برندهی دورهی اول جایزهی هوشنگ گلشیری شد.
درخت انجیر معابد (دو جلدی)
نویسنده: احمد محمود ناشر: معین قطع: شمیز,رقعی نوع جلد: شمیز قیمت: ناموجود[1] همسایهها (ص 242)