ورود به آوانگارد

پیش به سوی سرزمین‌های نو!

وقت‌هایی را به یاد دارم که...

سپهر صانعی
جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳

لحظات انقلابی، لحظاتی از تاریخ فردی و یا اجتماعی گونه انسان‌اند که دایره‌ای جدید از امکان‌ها پیش پای او می‌گذراند. انقلاب کشاورزی یعنی یک‌جا نشینی و امکان ایجاد اجتماعات بزرگ‌تر، انقلاب صنعتی یعنی همه چیز سریع‌تر، و اولین قدم یک کودک یعنی راه رفتن و دویدن. خواندن اولین کتاب برای من و احتمالا برای همه‌ی آدم‌های این دنیا یک چنین لحظه‌ای است. لحظه‌ای انقلابی.

من مشهد زندگی می‌کردم و دایی‌ام -احتمالا آن زمان‌ها دانشجو بود و من کوچک‌تر و لاابالی‌تر از آن بودم که برایم اهمیت داشته باشد- در تهران زندگی می‌کرد. وقت‌هایی را به یاد دارم که به مشهد می‌آمد؛ کادوهایی خوشمزه و رنگی و عجیب که نظیرشان را در زندگی نچشیده بودم. یکی از این سوغاتی‌ها اما، مجموعه داستان‌هایی بود به قلم رنه‌گوسینی و سامپه؛ ۵ جلد از «ماجراهای نیکولا کوچولو». داستان‌هایی کوتاه به همراه نقاشی‌های بامزه که ماجراهای پسربچه‌ای درست هم سن و سال خودم را روایت می‌کرد. با اشتیاق می‌خواندمشان و برای اولین‌بار غرق دنیایی جز دنیای خودم شدم. دنیایی که بسیار به دنیای من شبیه بود، پسری که مثل من عاشق کیک شکلاتی بود و مشق‌هایش را نمی‌نوشت و به مادرش اصرار می‌کرد تا برای تولدش یک دوچرخه بخرد. محشر نیست؟ او درست مثل من بود! چطور ممکن است؟!

غرق شدن در دنیای کتاب، همان لحظه‌ی انقلابی بود. لحظه‌ی کشف دنیاهایی نو و امکان‌هایی بی‌شمار. دریایی از امکانات مختلف و تمام نشدنی که رو به رویم ظاهر شده بود و فقط کافی بود تا به درونش شیرجه بزنم. حتما می‌دانید که از چی حرف می‌زنم. از همان زمانی که به خودت می‌آیی و می‌بینی که نیم ساعت، یک ساعت گذشته و تو متوجه خودت نبوده‌ای. برای دقایقی از «من» دور شده‌ای و «دیگری» بودن را چشیده‌ای. اگر این انقلابی نیست پس چیست؟ البته آن زمان این چیزها را نمی‌فهمیدم و تنها چیزی که می‌فهمیدم این بود که به آن ۵۰۰ تومان پول ماهانه نیاز داشتم تا جلدهای جدیدتر کتاب را هر چه سریع‌تر بخرم. کتاب‌هایی که داستان‌هایشان حالا به بخشی از خاطرات خود من بدل شده‌اند.