اگر به دنبال مطالعهی یک اثر نئوکلاسیک، علمی و جذاب هستید، سولاریس میتواند انتخاب خوبی برای شما باشد. اگرچه شاید بهترین کتاب علمی نبوده که خواندهام، اما قطعا یکی از بهترینها بوده است. این کتاب علمی-تخیلی مشهورترین اثر استانیسلاو لم نویسنده لهستانی است که در سال 1961 منتشر شده است. این کتاب بر محور شناخت سرشت حافظه انسان استوار است و از ناکافی بودن توانایی و تجربهی انسان در ارتباط با گونههای غیر انسانی متمرکز است.
رمان سولاریس داستان تلاش بیفایده انسان برای برقراری ارتباط با حیات فرازمینی در یک سیاره دور را روایت میکند. سولاریس سیاره ای که به دور دو ستاره (خورشید) میگردد حدود صد سال است که کشف شده و به این دلیل بسیار مورد توجه دانشمندان قرار گرفته که پتانسیل وجود حیات هوشمند در آن به اثبات رسیده است. به طوریکه حتی یک ایستگاه فضایی در اتمسفر آن ساخته شده و تعدادی از دانشمندان در این ایستگاه مشغول مطالعه این سیاره هستند. سطح این سیاره پوشیده از اقیانوسی یکپارچه است؛ آن گونه که بعدها مشخص می شود یک ارگانیسم منفرد و هوشمند سیارهای است و دانشمندان Terran در تلاشند که بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. به زودی از روال داستان مشخص میشود که حتی اقیانوس نیز به دنبال برقراری ارتباط با انسانهاست؛ ولی چون هردو گروه درک و شناختی از یکدیگر ندارند، این تلاش برای شناخت منجر به آسیب به دیگری میشود.
دانشمندان طی چندین دهه به مشاهده، ضبط و طبقه بندی پدیدههایی پرداختهاند که در این سیاره و اقیانوس آن رخ داده و اطلاعات خود را تحت عنوان یک رشته علمی Solaristics ، سولاریس شناسی، جمع آوری نموده اند. آنها دریافتهاند که به عنوان مثال امواج سطح اقیانوس بیشتر مشابه انقباضات عضلانی است تا تاثیرات آب و هوایی. در ادامهی برخی رفتارهای عجیب خدمه ایستگاه و حتی اقدام به خودکشی چند تن از دانشمندان، کلوین، شخصیت اصلی داستان که یک روانشناس و سولاریس شناس است به ایستگاه اعزام میشود.
درست اندکی قبل از ورود کلوین، خدمه اقیانوس را در معرض پرتوی ایکس با انرژی بالا قرار دادهاند تا رفتار آن را تحت پدیدههای تهاجمی مورد بررسی قرار دهند. آزمایش آنها نتایج غیرمنتظرهای را به همراه دارد که منجر به آسیب به خود خدمه شده است. اقیانوس در پاسخ به این آزمایش جنبههای عمیق و پنهان شخصیتی دانشمندان را مورد هدف قرار میدهد و این در حالی است که چیزی از سرشت اقیانوس آشکار نمیشود. این طور به نظر میرسد که ذهن اقیانوس در هنگام خواب، به دردناکترین افکار و خاطرات دانشمندان رسوخ میکند و فردی را از ذهن آنان بیرون کشیده و به آن شخصیت میبخشد. گویی که می خواهد ذات و روح دانشمندان را با شبیه سازی فیزیکی این خاطرات در بوته آزمایش بگذارد.
او ( اقیانوس) با به تصویر کشیدن خاطرات بد و دردناک خدمه ی ایستگاه انها را عذاب میدهد. به زودی کلوین معشوقهاش را در سفینه میابد، در حالیکه میداند قبلا خودکشی کرده است. اما چگونه ممکن است شخصی که پیش از این کشته شده است، زنده باشد و در ایستگاه حضور یابد؟ اتفاقاتی که پس از آن در این سفینه رخ میدهد، بسیار جذاب و در عین حال هیجان انگیز است.
لم (Lem) در بیان تفاوت ذهن بیگانه سولاریس با ذهن آگاهی (عینی) انسان بسیار موفق عمل کرده و به سبب آن این کتاب خواندنی و زیبا خلق شده است. در بهبوهه جنگ سرد این کتاب آماج انتقادها و اقتباسهای مثبت وفراوانی قرار گرفت. به طوری که برخی حتی سولاریس را شوروی تعبیر میکردند. این کتاب در دهه هفتاد توسط کارگردان روسی آندری تارکوفسکی به صورت فیلم در آمد. او اگرچه تعبیری عاشقانه از رمان اراِیه داد اما مورد اقبال بینندگان قرار نگرفت. سالها بعد نسخه آمریکایی آن با پایان باز توسط استیون سودربرگ ساخته شد که نسخهای بیشتر وفادار به متن بود.
« با رمان لِم شروع کنیم.
سفینه پرومتئوس، شانزده ماه پس از خروج از زمین و حین حرکت در مسیری دیگر، شاتلی را که حامل کریس کلوین است به پایگاهی در فاصلهای دوردست گسیل میکند. سولاریس اقیانوسی است که حدود یک قرن پیش کشف شده است. پلاسمای دگرشکلی سطح آن را پوشانده و مدار ناپایدار و خطرناک دو ستاره دوقلو را پایدار نگه داشته است. یکصد سال پژوهشهای علمی نتیجهای نداشته، جز انبوه فرضیات، نظریهپردازیها و مناقشات علمی، بیآنکه اندکی دانش قطعی دربارة آن حاصل شود یا بتواند با این بیگانة هفتصدمیلیارد تُنی ارتباطی برقرار کند (لِم بخشهای متعدد و گاه طولانی رمان خود را به شرح تاریخچة طولانی و بینتیجة سولاریس اختصاص میدهد).»[1]
[1] - سولاریس، مارک بولد، ۱۳۹۶: ص ۲۵، نشر علمی و فرهنگی