ورود به آوانگارد

زنان مبارز زیر سایه حکومت مردسالار

مروری بر کتاب سرگذشت ندیمه نوشته‌ی مارگارت اتوود

فریده حاج‍ی‌بیگلو
یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳

داستانی تخیلی از آینده  با رویکرد فمینیستی است. جایی که نظامی به شدت مذهبی و سرکوبگر به نام جمهوری گیلاد دارد. در این رژیم مردسالارانه و نژاد پرست همه ادیان جز دین رسمی کشور، آزادی‌های فردی، سقط جنین، طلاق ، هم جنس گرایی و ازدواج مجدد ممنوع است. این فعالیت‌ها توسط نیرو‌های امنیتی جاسوسی سازمان سیا شناسایی و محکوم می‌شوند که چشمان خدا نام دارد. در اثر فعالیت‌های زیست محیطی مخرب انسان ، فعالیت‌های شیمیایی و اتمی و ناشکری‌های او به نعمت‌های الهی (نعمت فرزند و در برابر آن سقط جنین و استفاده از راه های جلوگیری بارداری) به ندرت اتفاق می‌افتد و اکثر زنان عقیم هستند. که البته نظام ،زنان را مقصر و عامل این ماجرا می‌داند. در نتیجه زنان بارور را به عنوان ندیمه مجبور می‌کند در خدمت یک فرمانده باشند و در حضور زن فرماندار با یکدیگر نزدیکی کنند تا برایشان بچه تولید کنند.

سرگذشت ندیمه

نویسنده: مارگارت اتوود ناشر: ققنوس قطع: شمیز,رقعی نوع جلد: شمیز قیمت: 180,000 تومان

ندیمه‌ها لباس قرمز و یک شکلی دارند و با حجاب کامل و بدون هیچ گونه آرایشی باید ظاهر شوند. در این دنیایی که فرمانده‌های این فرقه‌ی تندرو ساخته‌اند علاوه بر ندیمه‌ها و همسران فرمانده‌ها زنان با توجه به عملکردشان به گروه‌های دیگری چون مارتاها (زنان نابارور مسنی که امور خانه را بر عهده دارند)، عمه‌ها (مسئول آموزش و نظارت ندیمه‌ها) و دختران تقسیم می‌شوند که هرکدام جامه مخصوص به خود را دارند و وظیفه مشخصی برای آنها تعریف شده است. اگر زنی قدرت باروری خود را از دست دهد یا شخصی خطایی انجام دهد یا او را اعدام یا به منطقه ای خطرناک و آلوده به مواد سمی و اتمی به نام کولونی تبعید می‌کنند. زنان از حقوق شهروندی محروم هستند. همچنین حق تحصیل، مطالعه ، اشتغال و مالکیت ندارند و حکومت حتی برای ازدواج اشخاص نیز تصمیم می‌گیرد.

داستان از زبان زنی به نام آفرد که نام اصلیش جوون است روایت می‌شود. « در اتاقی می‌خوابیدیم که زمانی سالن ورزش بود. روی کف چوبی لاک و الکل خورده‌ی سالن خطوط و دایره‌هایی دیده می‌شد که در گذشته برای مسابقات کشیده بودند. حلقه‌های تور بسکتبال هنوز بود، اما از خود تورها خبری نبود. دور تا دور سالن برای تماشاچی‌ها بالکن ساخته بودند. احساس می‌کردم بوی تند عرق، آمیخته به بوی شیرین آدامس و عطر دختران تماشاچی آن زمان در مشامم مانده است. در همین سالن مجالس رقص برپا می‌کرده‌اند. ضجه‌ای حزن انگیز، حلقه‌های گل کاغذی، آدمک‌های مقوایی و توپ چرخانی از آینه که گرد نور بر سر حضار در حال رقص می‌پاشید. سالن شاهد معاشقه‌های قدیمی، تنهایی و انتظار بود، انتظار برای چیزی بی شکل و بی نام. هنوز آن اشتیاق را به خاطر دارم، اشتیاق چیزی که همواره در شرف روی دادن بود». (ص7) آفرد تا قبل از انقلاب گیلاد شوهر و دختری داشته اما پس از شکل گیری گیلاد چون شوهرش پیش از او با زنی دیگر ازدواج کرده بوده مجرم محسوب شده و از یکدیگر جدا می‌شوند. او وظیفه دارد در شبی هایی که احتمال بارداری بیشتر است با فرمانده در حضور همسرش در مراسم نزدیکی کند و همچنین برای کمک به مارتا‌ها که وظایف و امور خانه را به عهده دارند خرید مورد نیاز را انجام دهد. آفرد فضای خفقان آور و ترسناک گیلاد و احساس های درونی خود را از زبان خود بیان می‌کند. در قسمت دیگری از کتاب الزام به حجاب از زبان او این گونه بیان شده است : «حمام یک ضرورت است اما فرصت مغتنی نیز هست. فقط برداشتن لفاف ‌های سفید و روبنده، فقط حس کردن موهایم با دست‌های خودم فرصتی طلایی است.حالا موهایم بلند و اصلاح نشده است. موها باید بلند اما پوشیده باشند. عمه لیدیا می‌گفت سن پاول گفته یا باید این طور باشه یا از ته زده بشه.» (ص 98) او در پی انجام وظیفه‌اش با گروهی زیرزمینی آشنا شده و از آن پس ماجراهایی برایش اتفاق می‌افتد.

مارگارت اتوود نویسنده این اثر داستان نویس، شاعر ، فعال سیاسی و فمینیست اهل کاناداست. او جوایز ادبیات پرنسس آستوریاس و آرتور سی کلارک را دریافت کرده و پنج بار برای جایزه بوکر نامزد شده است. کتاب سرگذشت ندیمه بازتابی از نگرانی‌های فمینیستی او در باب مخالفت با فمینیست رادیکال است. اتوود این رمان را در برابر رمان زن در لبه‌ی زمان نوشته‌ی مارج پیرسی نوشت و در آن فضایی را ترسیم می‌کند که اگر زنان از تولیدمثل دست بکشند(آن را به فناوری‌ها بسپارند) بیشتر مورد استثمار مردان قرار خواهند گرفت. از دیگر آثار او می‌توان به وصیت ها، اوریکس و کریک ، چهره‌ی پنهان، زن خوراکی، آدام دیوانه، آدمکش کور، آخرین انسان، عروس فریبکار و... اشاره کرد.


[۱]- کتاب سرگذشت ندیمه نوشته‌ی مارگارت اتوود نشر ققنوس