«مشاوره ناکجاآبادی میان درمان و آموزش است. یک مشاور خوب باید از ظواهر فراتر رود و عمیقاً وارد تعارضات و انگیزههای ناخودآگاهِ مراجعِ خود شود ولی حقیقت این است که بدون یک ارتباط درمانیِ خاص، مرزهایی وجود دارد که مشاور نمیتواند از آنها عبور کند».[1]
کتاب دروغگویی روی مبل (1996) اثریست تأملبرانگیز از روانپزشک آمریکاییِ مکتب وجودگرا و نظریهپردازِ بلندآوازهی رواندرمانی، اِروین دیوید یالوم، که با آثاری چون دژخیم عشق و وقتی نیچه گریست به اوج شهرت رسید. این کتاب تصویرگرِ سیرِ درمانهاییست اسیرِ آماجِ بیامانِ دروغها، انکارها و فریبهایی که بیمار و درمانگر را در خود میکشند؛ فریب و دروغهایی که با آنها نهتنها دیگری و دیگران که در حقیقت خود را به بند میکشیم.
دروغگویی روی مبل همانند بسیاری از آثارِ یالوم، برخاسته از تجربهی زیستهی او در مقام یک درمانگر و به تعبیری شفافتر، تصویری زنده از رابطهی بیمار و درمانگر است. در این اثر، درمانگران که در نظر عموم غالباً ابرانسانهایی بری از خطا و کجروی قلمداد میشوند، تا حد انسانِ جایزالخطا هبوط میکنند؛ هبوط از ماهیتی واهی بهسوی ماهیتِ حقیقیِ خود. داستان روایتگرِ افکاریست که در ذهن درمانگران جولان میدهند و احساساتی که آنها در خلالِ رواندرمانیها تجربه میکنند. این اثر شرح روابطِ غیرمعمول سه درمانگر _سیمور تراتر، مارشال استریدر و ارنست لَش_ با بیمارانشان است؛ درمانگرانی که هر یک اصول و شیوهای منحصربهفرد را پیشگرفتهاند و خود را یگانه رَهرویِ طریقِ راستی میدانند.
کتاب با یک دیدار آغاز میشود؛ ماجرای رویارویی استادیارِ جوانِ روانپزشکی و پژوهشگرِ حوزهی شیمیِ اعصاب، ارنست لَش، که کاملاً با جهان رواندرمانی بیگانه است با رئیس هفتادویکسالهی جامعهی روانپزشکی، سیمور تراتر، که به سوء رفتار جنسی نسبت به بیمارِ سیودوسالهی خود متهم است. این مواجههی تأثیرگذار برای همیشه مسیر زندگی و اندیشهی ارنست را تغییر میدهد و ردپایِ مردی که باور دارد «تکنیک من کنار گذاشتن تکنیکه، تکنیک من گفتنِ حقیقته»[2] را برای همیشه بر زندگی او حک میکند. تراتر با شرحِ صادقانهی آنچه بین او و بیمارش گذشته است، ارنست را در بُهتی عظیم فرو میبرد؛ بُهتی که اگرچه عمیقاً ارنست را متأثر میکند _چرا که میداند شاهد نبوغی کمنظیر است_ اما نمیتواند از مرزِ نهادینهترین باور او بگذرد.
روایتِ دیگر که با پرشی ششساله از روایت اول نقل میشود، محوریترین بخش کتاب است؛ روایتِ تبدیلشدن صداقت به درمانی رهاییبخش برای فردی که سرمستانه در جولانگاهِ فریب میتازد. ماجرا شرحِ رابطهی نامتعارفِ دکتر ارنست لَش، استادیار بالینی روانپزشکی، با بیمار خود است. رابطهای که نقشآفرینان آن، هرکدام رویهای متفاوت را پیشگرفتهاند: بیماری که فریب را برگزیده است و درمانگری که انتخابش صداقتی تام است. شرحِ رواندرمانیِ بیماری که خشم، فریب و انتقام چنان در لایههایِ وجودیاش ریشه دوانده که در رویارویی با افرادِ صداقتپیشه، دچار سردرگمی میشود. ارنست که امروزش حکم گذشتهی سیمور تراتر را دارد، بر این باور است که «صداقت اساس درمانه»[3] و تلاشش اجتناب از اَعمالیست که در آینده موجب رنجش و عذاب او خواهند شد. این کتاب روایتیست صادقانه و پرکِشش از نبرد بین دروغ و صداقتی که هر یک بهعنوان راهبردی فاتحانه برگزیده شدهاند.
روایتِ دیگر که بهموازات روایت قبلی پیش میرود، شرحِ وقایع چالشبرانگیزِ مارشال استریدر، رئیس انجمن روانکاوی گلدن گیت، با یکی از مراجعین خود است. داستان مارشال حکایتِ اسارتِ آدمی در بندهاییست که خود بر خود تنیده است. حکایتِ درمانگری که مفتخرِ پایبندیِ خود به استانداردهای اخلاق حرفهایست، اما در گلوگاهی که همین کِبر بر او ارزانی داشته، به دام میافتد و به ناگاه، ردِ زخمهای کودکیاش خود را در این اسارت مییابد. مارشال در بخشی از داستان میگوید: «من خیلی اوقات بیماران ثروتمند را درمان میکنم. ما به هم نزدیک و باهم صمیمی میشیم و من براشون مهم میشم ولی من خیلی خوب جایگاهم را میدونم. میدونم که اگر به خاطر شغلم نبود، اگر در جای دیگری آنها را میدیدم، آنها حتی جواب سلام من را هم نمیدادند»[4]. داستان مارشال، شرحِ استیصال آدمی است که در نگاه خود به مسائل، گیر افتاده است و ترس هر دَم بر او فزونی مییابد.
کتاب دروغگویی روی مبل توصیفی ژرف و صادقانه از افکار و احساساتیست که بیمار و بهویژه درمانگر در خلال درمان تجربه میکنند؛ توصیف تعارضهایی درونی است که یاغیگرانه ما را در خود بلعیدهاند و شرحِ رنگباختنِ باورهایی که عمری تحت لوایِ اصولِ تخطیناپذیر، به خود بستهایم. خوانش این کتاب همانند بسیاری از دیگر آثار یالوم، ما را بیامان به خود فرامیخواند؛ در وانفسایِ روایات، غریبانه خود را در شمایل دیگری و دیگران به نظاره مینشینیم و درمییابیم که چه ناگهانه با تغییر نقشمان، باورهایمان نیز رنگ میبازند.
آثار یالوم نظر دو دسته از مخاطبان را به خود جلب میکند. گروه اول راونشناسان و رواندرمانگرانی هستند که در آثار او به دنبال نظریات جدید و طرح مباحث عمیق فلسفی میگردند و دستهی دوم مخاطبان عام که به واسطهی آثار یالوم با مباحث روانشناسی آشنایی پیدا میکنند. آثار او هر دو گروه را راضی میکند. مثلا در همین کتاب، او مباحثی را مطرح میکند که همواره جزو مسائل بحثبرانگیز میان روانشناسان بوده است و با بحث و تحلیل و بسط آنها به همکاران خود کمک میکند تا بتوانند قضاوتی درستتر نسبت به مسائل پیدا کنند. این سوال که کیفیت رابطهی میان درمانگر و مراجعهکننده باید به چه صورت باشد تا رابطهی درمانی درستی شکل بگیرد، موضوع تحقیقات بسیاری در علم روانشناسی بوده است. آیا درمانگر میتواند دست به خودافشاگری بزند؟ اگر در برابر این عمل مقاومت کند، اصل صداقت و صمیمیت را زیر سوال نبرده است؟ و برعکس، رابطهی صمیمانه مخل روند درمان نخواهد بود؟ این سوال اساسی که بهترین و کمخطرترین نوع رابطهی میان درمانگر و مراجعهکننده کدام است و اوضاع و احوال درمانگر پس از رواندرمانی چگونه است؛ از موضوعات اصلی این کتاب است.
از طرف دیگر یالوم برای خوانندگان عادی که علاقهی چندانی به مباحث تخصصی روانشناسی ندارند نیز کارآمد است؛ زیرا او نه تنها درمانگری چیرهدست و متفکری بزرگ که داستاننویس ماهری نیز هست و از تمامی ابزارهای خود برای خلق بهتر اثر داستانی بهره میگیرد. او تجربهی ساعتها درمانگری و از آن مهمتر تحلیل عمیق این جلسات را در این کتاب خلاصه کرده است. دروغگویی روی مبل کتابی است که هرکس به میزان درک و کنجکاوی درونی خود از آن بهره میبرد. از میان ترجمههای کتاب میتوان به برگردان بهاره نوبهار (نشر قطره)، موسی رضایی (انتشارات اسپینا) و حسین کاظمی یزدی (انتشارات صبح صادق) اشاره کرد.
«بسیار سرگرمکننده بود که یک روانپزشک نسبت به خودش بیاطلاعتر از افراد دور میز بود.»[5]
[1]- یالوم، اروین د، دروغگویی روی مبل، ترجمهی بهاره نوبهار، تهران، نشر قطر، 1395 (براساس نسخهی صوتی کتاب)
[2]- همان
[3]- همان،376
[4]- همان، نقل به مضمون از بخش بیستونهم کتاب
[5]- همان، 229