ورود به آوانگارد

خاطراتی روشن تر از زندگی

مروری بر کتاب داستان خانوادگی نوشته‌ی واسکو پراتولینی

سروناز رسول زاده
یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳

این دومین مرتبه‌­ای بود که داستان خانوادگی را می‌­خواندم، تعلقی از اولین خوانش آن در من مانده بود که کششی شد برای دوباره خواندنش. اگر بخواهید بدانید، آن­چه به برادرانه پراتولینی چنین نیرویی بخشیده، هم سخت و هم آسان است.

درستش آن است که شما در حال شنیدن یک درد و دل، از یک قصه سر در می‌­آورید و شنیدن این قصه برای آن جذاب است که اثری از اصرار در روایتش نیست. پراتولینی آن­‌چه را باید چشیده و دیگر نیازی به در بند کشیدن قلمش ندارد، این قلم بی‌­اختیار در هوایش می­‌گردد و در لفاف توصیف برادرش، دارد او را روایت می‌­کند!

واسکو پراتولینی نویسنده‌­ی داستان کوتاه و رمان نویس ایتالیایی (1913- 1991) است که اغلب به دلیل نوشتن داستان­‌هایی حول محور فقر و مواضع ضد فاشیسمی­‌اش شناخته می‌­شود، او به طور مشخص سابقه هیچ‌گونه تحصیلات رسمی نداشت اما با این حال گیرایی قلمش او را تبدیل به یکی از برترین نویسندگان نئورئالیسم [1] ایتالیایی نمود.

پیشنهاد خواندن داستان خانوادگی شاید از حیث چه بودن، چندان جذاب نباشد ولی کمی که نزدیک‌تر آییم، چگونگی‌­ای که نویسنده از آن بافته، شایسته خواندن است.

فروچو برادر نورسیده­‌ای است که با آمدنش مادر را به کام مرگ فرو برده، با زیبایی ذاتی‌­اش فرزند خوانده اعیان‌­ها شده و واسکو و مادربزرگ هفته­‌ای یکبار برای دیدنش به ویلارسا می‌­روند اما در این میان آن­‌چه هر­ روز و هر روز بی‌­اهمیت­‌تر می‌­شود، همان فروچوایست که همینک دارد با او درد و دل می­‌کند، فروچو­ای که به دلیل تربیت خاصش به سختی می‌­توان با او ارتباط گرفت، پسربچه­‌ای ننر و نازپرورده که برخوردی سرد دارد، پز اسباب بازی‌­های قشنگش را می‌­دهد، با گریه­‌های بی­‌دلیلش واسکو را به دردسر می‌­اندازد و حکم آخر آن­که، مقصر اصلی مرگ مادر است.

اما چه چیزی این فروچو­ی بی‌­اهمیت را ناگهان تبدیل به برادری کرده است که برای هضم نبودنش، باید این‌چنین با او بودن را ادامه دهد؟

داستان خانوادگی نام دو پهلویی است بر داستان پراتولینی که روایت درونش را تلخ‌تر می‌­کند، روایت نبود تمام آن چیزهایی که معنای بودنشان را آشکار می‌­کنند؛ انگار این همان عصاره خامی است که تمام غصه درش پوییده است، مثل حس نبود مادر که شاید با بودنش چنین نیرویی نداشت، دوری از مادربزرگ که معنای یک روز دورهمی عید را مشخص می‌­کند و نبود فروچو که پراتولینی را به سوی خود خوانده است.

نویسنده نه قصد گله و شکایت از روزگار آن زمانی خود را دارد و نه قصد پنهانی رساندن پیام‌­هایی از قبیل مصائب تمول و فقر و نه حتی بی‌مادری، بلکه گویی صرفا می­‌کوشد، برادری را در خود احیا کند که دیر فهمید تا چه اندازه، وابسته‌اش بوده است. برادری که به توان هم می‌توانستند روح مادری ناشناخته را احضار کنند، مادری که بهانه‌­ای می­‌شد تا آن دو، حسی بلاتکلیف را به هم گره بزنند!

« در تخت خواب بودیم. اتاق مشرف به حیاط بود و گاه گاه صدای گلوله‌­ای شنیده می‌­شد. به طرفم چرخیدی و گفتی: « در این ده سال هردوی ما عوض شده‌­ایم، به خصوص من، تو هم عوض شده‌ای. » روی صورتم خم شدی و مرا بوسیدی.

آن ده سالی را به خاطر آوردیم که طی آن یاد گرفته بودیم چطور همدیگر را دوست داشته باشیم.» ( واسکو پراتولینی، 1947: ص99)

داستان خانوادگی می‌­تواند آن قصه‌­ای باشد که بار دیگر، برای خواندن چیزی به آن رجوع کنیدکه در زیر تنش می‌­گذرد. درد و دلی با برادری به نام فروچو است که روزگاری حضور داشته است و پیش از آن روایت زندگی در غم از دست دادن اوست. غمی که بی‌نیاز از شریک با "او" به ادامه دادن است.

پس بی‌شک باید گفت، فروچو­ی پراتولینی تا ابد ممنون نگاهی خواهد بود که او را اینگونه دیده است.

داستان خانوادگی

نویسنده: واسکو پراتولینی ناشر: کتاب پنجره قطع: شمیز,رقعی نوع جلد: شمیز قیمت: ناموجود

پی نوشت: در سال 1962 نسخه سینمایی ضعیفی از رمان داستان خانوادگی ساخته شد که هرگز نتوانست حق آن­چه باید را ادا کند.


[1] نئورئالیسم مکتبی هنری است که پس از پایان جنگ جهانی دوم در ایتالیا به راه افتاد، رنج انسانی مردمان محروم، الهام بخش مولفان این مکتب بود.

واسکو پراتولینی ،داستان خانوادگی ، چاپ دوم ،مترجم بهمن فرزانه، نشر کتاب پنجره