ورود به آوانگارد

جنایت در کوچه‌های تهران

مروری بر کتاب جمجمه­‌ی جوان نوشته‌ی لاله زارع

نعیم صدفی
جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳

«چنگک‌­های لودر موقع گودبرداری در یکی از فرعی‌­های کوچه مروی استخوان آدمیزاد بیرون کشیده بود. سروان روزبه افشار چند کوچه پایین‌­تر بود وقتی این اتفاق افتاده بود. رفته بود تحقیق برای پرونده‌­ای دیگر مربوط به نزاعی خیابانی که به قتل ختم شده بود. وقتی برمی‌­گشت، جز کاسب‌­های کوچه‌­ی مروی که هنوز داشتند درباره‌­ی ماجرا حرف می‌­زدند و سربازی که برای مراقبت از گودال کم­عمق آن­جا گماشته بود، کسی توی فرعی نبود...»( لاله زارع 1396: 9)

کوچه‌­های قدیمی، خیابان­‌های کهن و ساختمان­‌های سال­خورده­‌ی اطراف بازار تهران از میدان توپخانه، خیابان خیام تا خود بنای بازار و ­کوچه­‌پس‌­کوچه­‌های پامنار همواره هر صبح تا غروب، شوری از زندگی را در خود می­‌بینند که در کم­تر مکانی از پایتخت می­‌توان سراغش کرد. جنب­‌وجوش مردم، صدای بی­‌قرار موتورسیکلت­‌ها و البته سکوت مرموز شب­‌هایش تمام آن­‌چیزی­ست که این محله­ را به صحنه­‌ای جذاب و پرخروش برای ثبت اثری داستانی تبدیل می­‌کند.سوای تاریخ­‌سازی­‌هایی که از مشروطه تا به امروز در آن صورت گرفته است؛ از فلک­ بستن کف‌­پاهای دو تاجرقند تا کمی آن‌­طرف­‌تر صحنه­‌­ی نبرد قشون کلنل لیاخوف و مشروطه­‌خوهان،  این محله­‌ها همواره قصه­‌های عجیبی برای تعریف کردن داشته­‌اند. اما اثری متفاوت از قصه­‌های تاریخیِ این محله‌­ها  در پاییز سال 1396 در مجموعه رمان­‌های ژانر نشر هیلا، ققنوس، منتشر شد.
لاله زارع (رمان‌­نویس و سردبیر مجله‌­ی سرنخ، متولد سال 1361) در  اولین کتاب از مجموعه‌­ی ژانر سراغ نگارش قصه­‌ای رفته است که با پیدا شدن اتفاقی استخوان­‌هایی نم­‌کشیده در محل گودبرداری در کوچه‌­ی مروی زیر چنگک­‌های لودر پیدا می­‌شود. حل معمای این استخوان­‌ها به سروان روزبه­ افشار، افسر اداره آگاهی، سپرده شده است.
قتل، معما و کش‌­مکش­‌های زندگی یک کارآگاه جناییِ ایرانی ماجراهایی­ست که در تمام این‌­سال‌ها به ندرت در ادبیات داستانی تجربه­‌اش کرده‌­ایم اما حالا به لطف مجموعه‌­ی ژانر نشر ققنوس قرار است در پنج ژانرو زیرژانرِ، جنایی،تریلر، ترسناک، فانتزی و علمی-تخیلی از این دست قصه­‌ها را نیز در قفسه­‌ی کتاب­فروشی­‌ها ببینیم و در دنیای جنایت و فانتزی غرق شویم.
کشور ما به علت پراکندگی جغرافیای ثروت و فرهنگ همواره با حوادث جنایی گوناگونی روبرو بوده است از ماجرای اصغر قاتل، جنایت در خیابان گاندی، خفاش شب تا بیجه و  قاتل عنکبوتی و هزاران­‌هزار جنایت ریز و درشت دیگر که در صفحات حوادث روزنامه­‌ها اغلب با آن­‌ها روبرو شده­‌ایم. هولناک­‌ترین­‌اش شاید همین چندسال پیش بود که ماجرای دو سر بریده در خیابان شیخ بهایی توجه کاربران صفحات مجازی و روزنامه‌­ها را به خود جلب کرد. به گمان من سوژه­‌ی این رمان بی­‌شباهت با سوژه و شوک ناشی از آن اتقاق نیست.

محشرکبرایی‌­ست کوچه مروی در صبح یکی از روزهای دی­‌ماه. خبرنگاران و کارمندان میراث فرهنگی و ماموران کلانتری 113 هر کدام پیِ کار خودشان با هم بگو مگو می‌­کنند. 
لاله­ زارع با شروع میخ­کوب کننده­‌اش دیگر امان به مخاطب نمی‌­دهد تا سروان روزبه افشار پی سرنخ برود و البته اجالتا دهان یکی از شایعه‌­سازان را ببندد. شایعه‌­سازی که با کمی «ذوق به خرج دادن» تصاویری از محل پیدا شدن جمجمه در صفحات مجازی به اشتراک گذاشته است. خبرنگاران دم به دم بیش­تر در آتش این شایعه می‌­دمند. عده‌­ای می­‌گویند «شکافتن این گودال باعث شیوع آنفولانزایی جذامی در محل شده !» اخبار دیگر حکایت از پیدا شدن گوری قدیمی متعلق به یکی شاهزاده‌­های قاجار در کوچه مروی دارد و انواع و اقسام گمانه‌زنی‌­های دیگر. سروان افشار اما بی‌­توجه به همه­‌ی این حرف­‌ها سراغ اولین مظنون ماجرا می‌­رود. جهانگیر صارمیان که با اطلاع­‌رسانی­‌های اهل محل خودش را به گودِ ساختمان قدیمی­‌اش رسانده است و با ناله و مویه داود، باباجان داود» می‌کند.
ماموران قدیمی کلانتری با دیدن این صحنه به یاد می‌­آورند که حدود ده سال پیش جهانگیر صارمیان به کلانتری آمده و از گم شدن پسرش داود در این خانه خبر داده بود. افشار نیز چیزهایی می­‌دانست. مثلا این­که جهانگیر صارمیان هربار به کلانتری می­‌آمد و نظرش را راجع‌­به گم شدن پسرش تغییر می‌­داد. اول بار گفته بود او برای سفیدکاری ساختمانی عازم شمال شده و دیگر خبری از او نشده است. دفعه­‌ی بعد ماجرای ناپدید شدن پسرش را به گردن عروسش گلرخ انداخته و او را متهم به قتل پسرش کرده بود... حالا تنها سرنخ فشار این پیرمرد و ذهنیاتش است.

سروان روزبه افشار البته در گام­‌های آغازین­‌اش در رفتار و مناسک چندان شباهتی به یک پلیس معمول انتظامی ندارد با این‌حال او شخصیت منحصر به فردی­‌ست که لاله زارع با استادی ما را با او همراه می­‌کند. گاه با او به اتاق‌های کلانتری می‌رویم و روابط جاری میان افسرها را می­‌بینیم و گاه از کوچه مروی تا حوالی کاخ گلستان و ناصرخسرو را برای گشودن راز ­قتل استخوان‌­های جوان می­‌کاویم.
بر اساس وعده­‌ی دبیر این مجموعه، محمدحسن شهسواری، سروان روزبه افشار پرونده‌­های دیگری را نیز در کتاب­‌های آتی برای‌­مان رمزگشایی خواهد کرد. بنابراین ورود او را به ادبیات فارسی خوش­‌آمد می­‌گوییم. امید که ماجراهای پیچیده­‌ی دیگری را نیز بتواند برای­‌مان حل­اش کند.

ازمجموعه­‌ی ژانر تا به امروز چندین اثر منتشر شده است که دو رمان، جمجمه­‌ی جوان و بی­‌تابوت، سهم لاله زارع در آن می‌باشند.

جمجمه جوان

نویسنده: لاله زارع ناشر: هیلا قطع: شمیز,رقعی نوع جلد: شمیز قیمت: ناموجود