«اسکروج شنید که از بیرون صدای گریه و ناله و فریاد میآید. روح لحظاتی به صداهای بیرون گوش کرد و بعد خودش هم شروع به نالیدن کرد و از پنجره بیرون رفت و در تاریکی شب گم شد. اسکروج، دنبال او به طرف پنجره رفت و به بیرون نگاه کرد. در آسمان انبوهی از ارواح را دید که این طرف و آن طرف سرگردانند و گریه میکنند و میروند. هر کدام از آنها مثل مارلی، زنجیری به دست و پا داشتند. بعضی از آنها را اسکروج میشناخت. همگی گریه میکردند، چون خیلی دلشان میخواست به مردان و زنان آشنایشان کمک کنند، اما نمیتوانستند.
به زودی ارواح در میان مه گم شدند و صداهایشان خاموش شد. دوباره همهچیز مثل موقعی شد که اسکروج تازه به خانه آمده بود.» (دیکنز34 : 1387)
صد و هفتاد و هفت سال از زمان اولین انتشار کتاب سرود کریسمس A Christmas Carol میگذرد و همچنان به عنوان یکی از مهمترین آثار ادبیات جهان شناخته میشود. داستانی که از دل روزهای سیاه لندن و فقر حاکم در آن زمان بیرون آمده است.
مارلی سالهاست که مرده است؛ حقیقتی که هیچ شکی در آن نیست؛ پس این هیبت رنگ پریده و گریانی که دست از سر اسکروج برنمیدارد، نمیتواند چیزی جز یک شبح باشد. اسکروج مرد عبوس و تنهایی است که از کریسمس و هر گونه مناسبت جمعی، متنفر است. هفت سال پیش مرگ، تنها شریکش جیکوب مارلی را از اسکروج گرفته است و هنوز مانند گذشته اسکروج منفور است و اطرافیانش از او دوری میکنند.
اما امشب، همان شبی است که سر و کلهی روح مارلی پیدا میشود تا راجع به سرگردانی و نفرینی صحبت کند که از شب مرگش دامنش را گرفته و حالا حاضر است، هر کاری کند تا بتواند روحش را از زمین آزاد کند. حرص و طمعهای مارلی در زمان زنده بودنش، همگی دور پاهای او غل و زنجیر شدهاند. مارلی سراغ اسکروج آمده تا یک بار برای همیشه، به او هشدار دهد؛ اگر اسکروج بخواهد تا پایان عمر باقیماندهاش، به خساست و شرارت ادامه دهد و در رفتارهایش تغییری ایجاد نکند، عذابی حتی دردناکتر و سهمگینتر از مارلی تجربه خواهد کرد؛ عذابی که هیچوقت آرام نخواهد گرفت.
سرود کریسمس رمان کوتاهی از چارلز دیکنز (Charles Dickens) نویسندهی انگلیسی است که اولین بار در سال 1843 در لندن، به چاپ رسید. سرود کریسمس در زمان تغییرات گستردهی فرهنگی انگلستان نوشته شد و در آن زمان بسیاری از سنتها و آموزههای مسیحی در انگلستان دستخوش تغییر شده بودند. دیکنز که خود در کودکی، از گزند فقر و سیاهی اختلاف طبقاتی حاکم بر جامعهی انگلستان در امان نبوده است، توانسته شرایط آن دوران را به خوبی تصویر کند و رفتارهای ناپسندی را بازگو کند که ثروتمندان، با فقیران و کودکان بیسرپرست داشتهاند.
کتاب به پنج بخش کلی تقسیم میشود. بخش اول با به تصویر کشیدن زندگی معمولی اسکروج آغاز میشود؛ در این همین بخش است که برای اولین سر و کلهی روح مارلی در زندگی اسکروج پیدا میشود و تلاش میکند اسکروج را از سرنوشت شومی که انتظارش را میکشد، آگاه کند. مارلی همینطور اذعان میدارد که در شبهای آینده، سه روح دیگر به ترتیب به دیدار اسکروج خواهند آمد؛ این سه روح، روح کریسمس گذشته، روح کریسمس حال و روح کریسمس آینده خواهند بود.
یکی از مهمترین مباحثی که دربارهی این کتاب وجود دارد، آن است که آیا این کتاب، داستانی غیر مذهبی با اهدافی مشخص و ساخته و پرداختهی ذهن دیکنز بوده و یا داستانی بیرون آمده از دل فرهنگ مسیحی است؛ زیرا که تم اصلی کتاب، یکی از مهمترین اعیاد مسیحیان است. نتایج اخلاقی این داستان نیز میتواند برگرفته از آموزههای کتاب مقدس مسیحیان، انجیل باشد. از دیگر مباحثی که در حواشی این کتاب ماندگار در ادبیات، وجود دارد آن است که بسیاری از منتقدان معتقدند که دیکنز، شخصیت اسکروج را از زندگی پدرش الهام گرفته است؛ پدری که نفرت و عشق توامانی به او داشته است. دیکنز در خانوادهای با سطح طبقاتی متوسط زاده شد؛ اما زندگی او در کودکی به دلیل بدهیهای پدرش یک شبه زیر و رو شد. چارلز بینوا دوازده سال بیشتر نداشت که به استخدام کارخانهی ساخت واکس کفش درآمد. دیکنز توانسته بود از دست قانون ناعادلانهی آن زمان بریتانیا جان سالم به در ببرد و به خاطر بدهیهای پدرش به زندان نیفتد؛ اما زندگی برای قشر کارگر انگلستان، چندان راحت نبود. دیکنز که نمیتوانست به راحتی از تجربههای سخت زندگیاش صحبت کند، آنها را در قالب داستانهایی واقعگرایانه به رشتهی تحریر درمیآورد؛ داستانهایی که امروزه از مهمترین کتابهای ادبیات جهان به شمار میروند.
چارلز دیکنز ، سرود کریسمس ، چاپ اول ،مترجم عاطفه جلیلی مرند، نشر نودا
مطالب پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی