ورود به آوانگارد

مرا به شهرت ببر، باشد که از رنج زن‌بودن رها شوم

مروری بر کتاب کولی کنار آتش نوشته‌ی منیرو روانی پور

ندا تسلیمیان
جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳

«تهران آبی نبود. تهران سبز نبود. تهران، کلافی بزرگ و کور، از صداهای گرده خورده و درهم. صدای آهن، صدای آدم. صدای دندان قروچه‌­ی اگزوز ماشین‌­ها و بوق... بوق...

تهران، آسمان سفید بی­جانی داشت. و سال 59، هنوز مسافرخانه­‌ها را نمی­گشتند. و زنان تنها می­توانستند اتاقی در مهمانخانه­‌ای­، هتلی پیدا کنند بی­‌آنکه به اداره‌­ی اماکن عمومی بروند و اجازه بگیرند.»1

کولی کنار آتش داستان زنان است و شهرها. شخصیت اصلی داستان آینه از قوم کولی مهاجر روایت خود را شروع می­‌کند، به بوشهر، شیراز و در نهایت تهران می‌­رود. در طول روند داستان، خواننده از تجربه زیستن در این شهرها بی‌­نیاز می­‌شود چرا که نویسنده او را به جزئیات زیست هر یک از آن شهرها متصل کرده‌­است. جزئیات جغرافیایی، وقایع اجتماعی و سیاسی، باورهای شخصی همه و همه در توصیف او از قوم کولی مهاجر، کوچه‌­های بوشهر، باغ­‌های شیراز و خیابان­‌های تهران؛ خواننده را به لمس وقایع معاصر، حضور اندیشه­‌ها و رنج‌­های تمامی زنان حاضر در کتاب واقف می­‌کند.

در ابتدا، داستان با فقدان مادر و رنج زیستن در چادر پدر و زن جوانش شروع می­‌شود که از دوستان آینه بوده است. آینه می‌­رقصد. او دختری کولی‌­ست که رقصش می‌­تواند برای پدر درآمد خوبی داشته‌­­­باشد. روایت با ورود نویسنده­‌ی جوان و اشتیاق آینه به روایت سرگذشت قوم کولی شروع می‌­شود. او عاشق این مرد شده­‌است. آینه تن به سرگذشت قوم نمی­‌دهد و تصمیم می­‌گیرد به جای آن­که ویترین پدر باشد؛ برای عشق دست به عمل بزند. اما تصمیم پیرزن قدرتمند قافله است که آینه را مطرود به­‌جای می­‌گذارد. پیرزن می­‌کوشد جراحت­‌های نسل­‌های پیشین از تن نسل امروز پاک نشود و پدر تسلیم نگاه اوست.

آینه به بوشهر می‌­رود و به دنبال نویسنده می­‌گردد؛ اما مرد به تهران بازگشت‌ه­است. سفر قهرمان که از صفحه‌­های پیشین شروع شده‌­بود به خواننده نوید رفتن آینه به تهران را می‌­دهد. در بوشهر مورد تجاوز و تمسخر واقع می‌­شود. سرگردان است تا روزی که راننده کامیون مهربانی او را با خود به شیراز می‌­برد.

منیرو می‌­خواهد بنویسد. این تقلا را در بخش­‌هایی که دست نویسنده در لا­به­‌لای کلمات آمده می‌­توان دریافت. بخش‌­هایی از زبان نویسنده خطاب به شخصیت اصلی داستان «آینه». به عبارت دیگر هر نقطه‌­ای از داستان که آینه رو به آسودگی و تسلیم شدن پیش می­‌رود، انگشتان منیرو وارد داستان شده و او را به چالشی جدید دعوت می­‌کند.

در شیراز با زن سوخته‌­ای در قبرستان آشنا می­‌شود. به باغ­‌هایی برای کار می­‌رود. با دانشجوهای فعال سیاسی و اجتماعی دوست می­‌شود و رویکردهای مختلف را نظاره می­‌کند. همه وقایع کتاب از آینه نه یک زن روشنفکر و غیرقابل پذیرش برای خواننده بلکه زنی پخته می‌­سازد. او آدم­‌های زیادی دیده‌­است و با نگاه خود بسیار سنجیده‌­است. از همین رو زنی که به تهران می‌­رود، آن آینه رقصان کنار آتش کولی­‌ها نیست. او آینه شکسته­‌ای است درست در میان آتش.

در تهران با زنانی هم­‌خانه می‌­شود. زندگی این زنان بسیار شبیه به داستان‌­هایی­ است که او در سفر دراز خود شنیده­‌است. گویی زنان دیگری در شهرهای دیگر که روزگار فرصت زیستن را به آن­ها نداده‌­بود حالا در این شهر زنده شده­‌اند. تهران در حال وقوع است. روزهایی پرالتهاب. باز هم حضور اندیشه­‌های مختلف و تاثیر آن­ها بر زیست این زنان در نقاط مختلف رمان منیرو دیده‌­می­‌شود. آینه فقط نظارگر است. در این میانه‌­ی پرآشوب، پس از سال‌­ها آرام می­‌گیرد و به هنر می­‌پیوندد. در کلیسای قدیمی نقاشی می­‌کشد. آثارش در روزهای آتی با اقبال عمومی روبه­‌رو می­‌شوند. او به دیدار پدر می­‌رود. به وداع با قافله. قافله‌­ای که یک­جا­نشین شده‌است و کولی که دیگر مطرود نیست.

چطور برای آینه خانه‌­ای ساخته خواهد شد؟ با عشق؟ جستجو؟ هنر؟ این پاسخی است که کتاب منیرو روانی­پور درجستجوی آن است. شاید هر آنچه زندگی نامیده ­می‌­شود.

کولی کنار آتش

نویسنده: منیرو روانی پور ناشر: مرکز قطع: شمیز،رقعی نوع جلد: شمیز قیمت: ناموجود

1-کولی کنار آتش، روانی­پور، چاپ دوازدهم، 1394: ص 142، نشر مرکز.