ورود به آوانگارد

تو را این‌چنین به یاد می‌آورم

مروری بر کتاب شهر و خانه نوشته‌ی ناتالیا گینزبورگ

سید احسان صدرائی
پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳

«پرینستن، 20 فوریه

لوکرتزیای من!

آن روز که تو به من تلفنی کردی تقریباً هیچ‌چیزی به یکدیگر نگفتیم. من گریه می‌کردم؛ تو هم گریه می‌کردی. گریه‌ای بین شهری بود.»[1]

شهر و خانه حکایت هجرت روزنامه‌نگاری ایتالیایی به نام جوزپّه است. او به آمریکا می‌رود تا نزد برادرش زندگی کند و از تکرار حزن‌آلود و ملال‌آور روزهایش در رُم، بگریزد. او ارتباطش را از طریق نامه نوشتن به دوستانش حفظ می‌کند، نامه‌هایی که داستان را شرح می‌دهند و زندگی هر یک از شخصیت‌ها را بیان می‌کنند. شهر و خانه را نامه‌ها روایت می‌کنند و پیش می‌برند؛ نامه‌هایی که نثر ساده و صریحشان حزنی عمیق و دلهره‌آور به آن‌ها می‌بخشد. رمان سرشار از شرح جزییاتی است که به واسطه‌ی تداعی‌های آزادانه‌ی روایت اجازه‌ی خودنمایی یافته‌اند. نبود راویِ واحد به شخصیت‌ها اجازه می‌دهد تا خود گوشه و کنار زندگی‌شان را آشکار کنند.

جوزپّه در نخستین نامه که به تاریخ پانزدهم اکتبر نگاشته شده، شرح روزهای پیش از مهاجرتش را برای فرّوچّو،برادرش،می‌نویسد: او که برای سی‌ام نوامبر بلیت خریده است و نزد برادرش، به آمریکا خواهد رفت از دلتنگی‌های محتملی می‌گوید که روزهای آینده دچارشان خواهد شد. او از تردیدی که گاه به دلش می‌افتد نیز می‌نویسد که مبادا آمدنش برادرش را خوشحال نکند و از زندگی با او پشیمان شود. جوزپّه به آمریکا می‌رود. مثل کسی که تصمیم گرفته است خودش را به آب پرت کند و از آن‌سو مرده، زنده و یا آدمی متفاوت بیرون بیاید.

نامه‌ی بعدی جوزپّه برای لوکرتزیا نوشته شده است. این نامه مدخلی به زندگیِ شخصی جوزپّه می‌شود. او در آن از فروختنِ خانه‌اش می‌گوید و از پاره‌کاغذهای کهنه و نامه‌های قدیمی و قابلمه‌های بی‌مصرفی که در خانه دارد و باید دور بیاندازد. از رویای زندگی‌اش در آمریکا می‌نویسد و از این که دوست دارد در شهر بسیار کوچکی زندگی کند. به کتابخانه‌ی پرینستن برود و به کار و مطالعه مشغول شود و این چنین خود را آماده‌ی دوران پیری کند. جوزپّه مجبور به ترکِ لوکرتزیا است. «تو را ترک می‌کنم: آن صورت پهن پریده‌رنگت را؛ چشمان سبزت را؛ طرّه‌ی سیاه گیسویت را؛ آن لب‌های گوشتالویت را.»[2] دیگر سه سالی می‌شود که به یکدیگر عشق نورزیده‌اند؛ از همان روز که لوکرتزیا، در مسافرخانه‌ای در ویتربو، از جوزپّه خواست که دیگر ادامه ندهند؛ جوزپّه‌ای که از پذیرفتن سرپرستی کودکان لوکرتزیا ترسیده بود و حتی حالا، و پس از گذشت سه سال نیز، نمی‌داند که آیا واقعا یکی از کودکان لوکرتزیا به او تعلیق دارد یا این دروغی است برای پایبند کردن او به خانه‌ها و شهری از یاد رفته.

جوزپّه در حال ترک کردن تمام زندگی‌اش است. او پسری دارد که سال‌ها از او دور بوده و هرگز با یکدیگر رابطه‌ای نداشته‌اند. امّا همین مهاجرت جوزپّه به آمریکا باعث از سر گرفته شدن رابطه‌ی او با پسرش از طریق نامه‌ها می‌شود.

شهر و خانه روایت مردی است که باید شهرش را فراموش کند و دیگرانی که خانه‌هایشان را پشت سر می‌گذارند و در شلوغی‌ِ سرسام‌آور خیابان‌های رُم گم می‌شوند؛ داستانِ معشوقه‌ای از دست رفته و فرزندی رها شده؛ آرزوهایی فرو خورده و رویاهایی از دست رفته که پس از نابودی و شکست خوردنشان دیگر حتی راهی برای بازگشت به زندگیِ گذشته نیز باقی نمی‌گذارند؛ خاطراتی که محو می‌شوند و تنها سایه‌ای مبهم از آن‌ها به جا می‌ماند.

«امروز نمی‌دانم چه‌چیز دیگری برایت بگویم. نامه‌ای را که در آن از پی‌یه‌رو تعریف کرده‌ای دریافت کردم. نمی‌توانم تسلایت بدهم؛ چون‌که اصلا موردی برای تسلی نیست.»[3]

شهر و خانه

نویسنده: ناتالیا گینزبورگ ناشر: هرمس قطع: شمیز,پالتویی نوع جلد: شمیز قیمت: ناموجود

[1]شهر و خانه، ناتالیا گینزبورگ، ترجمه محسن ابراهیم، نشر هرمس

[2]همان

[3]همان