معنای زندگی چیست؟ عدهای در پاسخ به این سؤال به شک و تردید میافتند و برخی دیگر برای آن، پاسخی قطعی دارند. کتاب معنای زندگی، فقط برای کسانی که جوابی برای این سؤال ندارند نیست بلکه دسته دوم را نیز به فکر و اندیشه وا میدارد.
تری ایگلتون در این کتاب نگاهی داشته است به پاسخهای گوناگونی که میتوان به این پرسش سهل و ممتنع داد. او با اهمیت این پرسش آغاز میکند و مینویسد «طرح پرسش درست میتواند دروازه قاره تازهای از معرفت را به روی ما بگشاید و آواری از پرسشهای دیگر در پی داشته باشد».
نویسنده ضمن اشاره به این نکته که در زمانهای قدیم مفهوم معنای زندگی تا این حد مبهم و پیچیده نبود به اهمیت یافتن این پرسش در دوران مدرنیته میپردازد و دلیل آن را این میداند که « در زندگی مدرن معنا بیش از حد زیاد و بیش از حد کم است. مدرنیته دورانی است که ما با بنیادیترین پرسشهای اخلاقی و سیاسی دست به گریبان هستیم. در دوران مدرن، رقیبان زیادی در عرصه معنای زندگی به جدال با یکدیگر برخاستهاند، بدون آنکه یکی از آنها بتواند دیگران را با ضربه فنی از صحنه خارج سازد.»
ایگلتون در ادامه به پاسخهایی میپردازد که تا کنون به پرسش از معنای زندگی داده شده است. در این کتاب، به معنای زندگی از نگاه اندیشمندانی چون فریدریش نیچه، زیگموند فروید، آرتور شوپنهاور، ارسطو، مدرنیستها و غیره پرداخته شده است؛ اما باید به این مطلب توجه داشت که با توجه به حجم کم کتاب، به آرای هر یک از این اندیشمندان به تفصیل پرداخته نشده است بلکه تنها مختصری به زاویه دید هر یک اشاره شده است. نویسنده در لابهلای مطرح کردن این عقاید و پاسخها، نظرات خود را نیز بیان میدارد و گاهی به نقد این متفکران میپردازد. به عنوان مثال او نگاه شوپنهاور به معنای زندگی را مأیوس کننده و بدبینانه توصیف میکند و تأکید میکند «از نظر شوپنهاور بدیهی است که تنها یک ابله میتواند ادعا کند که زندگی ارزش زیستن دارد.»
تری ایگلتون در فصل پایانی کتاب تحت عنوان «آیا زندگی همان چیزی است که میسازیدش؟» خوانشی متفاوت نسبت به معنای زندگی را از سوی فیلسوف بزرگ یونانی، ارسطو مطرح میکند. ایگلتون مینویسد «اگر معنای زندگی در هدف مشترک انسانها نهفته باشد، در این صورت درباره چیستی آن چندان تردیدی وجود ندارد. آنچه هر کسی برای رسیدن به آن تلاش میکند خوشبختی است.» از دیدگاه ارسطو خوشبختی زمانی به دست میآید که به فضیلت برسیم و فضیلت نیز قبل از هر چیز نوعی کردار اجتماعی است و نه نگرشی ذهنی. او خوشبختی را در رضایت خاطر درونی و خصوصی نمیبیند بلکه آن را بخشی از شیوه عملی زندگی میداند. بنابراین آدمهای با فضیلت کسانی هستند که از انجام کار نیک لذت میبرند و کسانی که بدون لذت بردن، کار خوب انجام میدهند حقیقتاً با فضیلت نیستند.
نویسنده با ادامه این مباحث به تقریر و تبیین خود از معنای زندگی میرسد و آن را چیزی درون خود زندگی و زیستن میداند و نه مقصدی متافیزیکی خارج از آن. اگرچه نقدهایی نیز به خود نظر نویسنده وارد است و به نظر میرسد سیر منطقی مباحث مطرح شده طوری نیست که به این اندیشه منتهی شود اما خود او در سطور پایانی کتاب به این نکته اشاره میکند که «یکی از ویژگیهای مدرنیته این است که بهندرت پرسش مهمی را برای همیشه فیصله میدهد.»
در پایان کتاب بخشی با عنوان «برای مطالعه بیشتر» وجود دارد که منابع مختلفی از اندیشمندان را برای آشنایی با تفکرات آنان پیرامون مبحث معنای زندگی، معرفی کرده است که جالب توجه است. گفتنی است کتاب معنای زندگی توسط نشر بان و با ترجمه عباس مخبر منتشر شده است.