«... سختتر از آن، اعتراف به این است که آن زمان چهقدر افسرده بودم. هر چه از بدنامی اجتماعی افسردگی کم شده، بدنامی زیباییشناختیاش بیشتر شده. فقط هم این نیست که افسردگی دیگر در حد ابتذال مد شده. مسئله این است که در فرهنگی زندگی میکنیم که همه چیز را به صفر و یک تقلیل میدهد: تو یا سالمی یا مریض، یا گلیمت را از آب بیرون میکشی یا نه؛ و اگر از بد حادثه همین تقلیل دادن گزینهها دقیقا همان چیزی باشد که تو را افسرده میکند، به این سمت سوق پیدا میکنی که با عدم قبول افسردگیات در برابر این تقلیل مقاومت کنی. به این نتیجه میرسی که این دنیاست که مریض است و پای فشردن بر امتناع از کار و مراوده در چنین دنیایی عین سلامت است. به آن چه که پزشکان «واقعبینی افسردهکننده» مینامند خوشامد میگویی. این همان چیزی است که همسرایان در ادیپ شهریار میخوانند «آه، ای نسلهای آدمیان، زندگی شما نزد من سایهای بیش نیست! کجاست، کجاست آن میرایی که چو پردهها برافتد نصیبش از سعادت بیش از آن پارهای باشد که بدان تظاهر میکرد؟» »[1]
درد که کسی را نمیکشد شامل پنج جستار دربارهی گمشدههای خلوت و شلوغی از جاناتان فرنزن است؛ رماننویس و نویسندهای که توانسته جایزهی بهترین رمان روزنامهی نیویورک تایمز را برای رمان اصلاحات از آن خود کند؛ البته این جایزه تنها بخشی از افتخارات و موفقیتهای فرنزن در جهان نویسندگی است و او یکی از معدود نویسندگان معاصر است که تصویرش بر روی جلد مجلهی تایم به چاپ رسیده است.
جستارهای گردآوری شده در این کتاب، پیش از این در نشریات معتبری چون نیویورکر و مجله هارپر به چاپ رسیدهاند؛ فرنزن در این جستارها به زندگی انسانها پس از ظهور تکنولوژی و توضیح نقش کلیدی نویسندگان در دنیای مدرن میپردازد البته در این میان جستاری وجود دارد که در سوگ مرگ ناگهانی دوست صمیمیش، دیوید فاستر والاس نوشته شده است.
فرنزن در جستار اول دست روی مسالهی مهمی میگذارد و سعی در پیدا کردن پاسخی مناسب برای این پرسش است: «چگونه در عصر اینترنت عشق بورزیم؟». او به خوبی توضیح میدهد که جنون تلفنهای همراه چگونه در طی سالهای اخیر فرهنگ عامیانه را در سراسر جهان درنوردیده و مصرفگرایی درون همهی ما رخنه کرده است. فرنزن به این نکته اشاره میکند که در این فرهنگ پر سر و صدا و پیچیدگیهای زندگی اجتماعی، به جای جا زدن و افسردگی بهتر است که مشکل را کتمان نکنیم و آن را بپذیریم؛ تنها پس از پذیرفتن این واقعیت دردناک و خشونتبار است که میشود به زندگی کردن ادامه داد.کمی درد تا به حال کسی را نکشته و از حالا به بعد هم نخواهد کشت.
اما مسالهی جستار دوم با اولی، به کلی فرق میکند؛ فرنزن در این جستار باز هم به سراغ انسانهای دنیای مدرن میرود که این بار جنونشان کمی عاشقانهتر است: جنون «دوستت دارم» را پشت گوشیهای همراه داد زدن! فرنزن در این جستار به مسالهی حریم خصوصی و تمامی آسیبهایی که تلفن همراه برایمان به وجود آورده، میپردازد و دلایلش برای عصبانیت از این دنیای مدرن را چنان تمام و کمال شرح میدهد که حتی اگر خودتان هم یکی از آنهایی باشید که با جادوی تلفن همراه پشت فرمان اتومبیل، در خیابانها ترافیک ایجاد میکنید، باز هم حق را به او خواهید داد.
جستار سوم دقیقا همانی است که از نامش بر میآید؛ «نترسید! رمان نخواهد مرد.»
جستار چهارم، متنی است که فرنزن برای سخنرانی مراسم یادبود دیوید فاستار والاس نوشته است؛ فاستر والاس که مجموعهی جستارهای این هم مثالی دیگر، پیشتر از این از او در نشر اطراف به چاپ رسیده است، مانند فرنزن جستارنویس و نویسندهای مطرح است که جوایز بسیاری نیز برده است؛ این دو نویسنده تا زمانی که فاستار والاس در سال 2008 به زندگی خود پایان دهد، دوستان صمیمی یکدیگر باقی ماندند. فرنزن در این متن از فاستر والاس و استعداد بیمانندش مینویسد و از روزهای پایانی زندگی یگانه رفیقش صحبت میکند؛ رفیقی که تنها میخواست فرنزن برایش داستانی تعریف کند. «میتوانم ده نسخهی مختلف از این که راه دیو چهطور به عصر دوازده سپتامبر ختم شد برایتان بگویم، بعضی بسیار تلخاند، بعضی مرا به شدت عصبانی میکنند و در اغلبشان کلنجار رفتنهای مداوم دیو بزرگسال با تجربهی خودکشی نزدیک به مرگ اواخر نوجوانیاش نقش دارند. ولی یک داستان بهخصوص نه چندان تلخ هست که میدانم حقیقت دارد و میخواهم حالا تعریف کنم، چون دوستی دیو برایم هم شادی و افتخاری ممتاز و هم چالشی بینهایت هیجانانگیز بوده است.»[2]
فرنزن برای جستار آخر، داستان را انتخاب کرده است و از اهمیت و نقش مهم قصهها در زندگی میگوید؛ در این بین مدام پیشنهاد میکند که آلیس مونرو بخوانیم زیرا که داستان کوتاههای او را بهترین قصههایی میداند که تا به حال خوانده و یقین دارد که این همه شکوه و وقار تنها از قلم مونرو بر میآید.
درد که کسی را نمی کشد
نویسنده: جاناتان فرنزن ناشر: اطراف قطع: شمیز،پالتویی نوع جلد: شمیز قیمت: 125,000 تومان[1]- درد که کسی را نمیکشد، جاناتان فرنزن، ترجمهی ناصر فرزینفر، نشر اطراف.
[2]- همان.
مطالب پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی