ورود به آوانگارد

داستان‌هایی برای غروب روزهای پنچری

مروری بر نمایشنامه‌های غروب روز‌‌های آخر پاییز و پنچری

بهاران فراهانی
پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳

این کتاب مجموعه‌ای است از دو نمایشنامه رادیویی به نام‌های غروب روزهای آخر پاییزو پنچری نوشته فردریش دورنمات با ترجمه حمید سمندریان که نشر قطره آن را در ۱۱۶ صفحه منتشر کرده است.

اولین داستان، نمایشنامه غروب روزهای آخر پاییز، با مونولوگی توسط شخصیت اول نمایش آغاز می‌شود و این شخصیت که ازقضا شغلش نویسندگی است با مخاطب حرف میزند (توجه کنید که مخاطبان قرار است شنونده باشند نه بیننده و استفاده از ارتباط چشمی بازیگر با بینندگان منتفی است. کلمات باید دقیق انتخاب شوند چون نه خبری از چرخش سر به سمت مخاطبان است و نه فرم نوشتن برای خواننده قرار است در اثر نهایی که یک نمایشنامه رادیویی است نشان داده شود. همه‌چیز در کلمات است و لحن.) نویسنده در میانه این مونولوگ می‌گوید «... حالا دومرتبه به داخل اتاق برمی‌گردیم و با دو قهرمان اول نمایشنامه خودمون از نزدیک آشنا میشیم. اول از خودم شروع می‌کنم، بله درست شنیدید. قهرمان اول نمایشنامه خود من هستم...»، در همین‌جا نویسنده اثر و نویسنده داخل نمایش انگار یکی می‌شوند و بازی دورنمات در نوشتن، مخاطب را کاملاً در خود غرق می‌کند. پس از آن گفت‌وگوی میان دو شخصیت نمایش کم‌کم شروع می‌شود، نمایشنامه سطح عوض می‌کند، از مونولوگ شخصیت اول با ما کم‌کم دیالوگ میان شخصیت‌های اول و دوم آغاز می‌شود.  نویسنده چنان نرم و آهسته این تغییر سطح را ایجاد می‌کند که مخاطب به‌سختی مرز آن را تشخیص می‌دهد و چه‌بسا که اصلاً مرزی در میان نباشد. اغلب نمایش به گفت‌وگوی میان نویسنده و یک مهمان می‌گذرد. درست است که دیالوگ‌های تکراری میان این دو شخصیت از بار جنایی داستان کم می‌کند و طنز و سرگرمی را به کارش اضافه می‌کند ولی مخاطب همچنان منتظر است ببیند آخر داستان چه می‌شود. او حدس‌هایی دارد ولی نمی‌داند کدام‌یک اگر اتفاق بیافتد جالب‌تر است. نویسنده شاید جالب‌ترین را انتخاب می‌کند. در پایان، فرم داستان‌گویی هم تکرار شده و دوباره سطح عوض می‌شود و با مونولوگ نویسنده با مخاطب، این نمایش رادیویی به پایان می‌رسد.

در داستان دوم، تراپس با پنچر شدن ماشینش به دنبال اقامتگاهی می‌گردد تا شب را در آنجا سرکرده و صبح بتواند ماشینش را از تعمیرگاه تحویل بگیرد. به دنبال پر بودن تمام اقامتگاه‌ها کسی به او یک خانه را معرفی می‌کند که پذیرای مسافران شب درراه مانده می‌شود. خانهٔ پیرمرد ثروتمندی که همان ابتدا می‌گوید که از مسافرانش پولی دریافت نمی‌کند. دوستان پیرمرد هم در خانه او حضور دارند و از مهمان تازه‌وارد می‌خواهند اگر تمایل دارد در بازی آن‌ها شرکت کند. آن‌ها تأکید می‌کنند که ابداً الزامی برای شرکت در بازی وجود ندارد. بازی عجیب‌وغریبی که کم‌کم از بازی فراتر رفته و نفس خوانندگان را در سینه حبس می‌کند.

جذابیت داستان به فرم، داستان و دیالوگ‌ها خلاصه نمی‌شود. بلکه شاید جذاب‌ترین وجه این اثر فضای آن باشد که به خواب شبیه است. به خواب شبیه است زیرا با آن که انگار از مرزهای واقعیت گذر می‌کند، خواب‌بیننده را به تعجب نمی‌اندازد. فضایی که انگار گفت‌وگوی میان شخصیت‌ها گفت‌وگوی میان بخش‌های مختلف و گاه متعارض یک نفر است.  فضایی که در آن اشیایی ثابت، تغییر شکل می‌دهند؛ شی‌ای هم سه‌پایهٔ نقاشی است و هم گیوتین.

در این دو نمایش‌نامه اگرچه ما به‌ظاهر با داستان‌هایی جنایی سروکار داریم، آنچه ما را به خواندن و گوش دادن ترغیب می‌کند داستان جنایی نیست بلکه مواجهه افراد با آن‌هاست. منطق آن‌ها در گفت‌وگو و در راضی کردن ما به همدلی با آن‌ها.

فردریش دورنمات در این نمایش‌نامه‌ها که قالبی رادیویی دارند برای جذب مخاطب از طنز ظریف و تعلیقی استفاده کرده است که مخاطب را تا شنیدن آخرین جمله نگاه می‌دارد. لازم به ذکر است که «پنچری» بعدها توسط خود نویسنده برای اجرای صحنه‌ای بازنویسی شد که در آن تغییراتی در پایان‌بندی اعمال‌شده است.

غروب روز‌‌های آخر پاییز و پنچری

نویسنده: فریدریش دورنمات ناشر: قطره قطع: شمیز,رقعی نوع جلد: شمیز قیمت: 50,000 تومان