ورود به آوانگارد

هدیه ای به خیانت

برگرفته از کتاب سرشت و سرنوشت سینمای کریشتف کیشلوفسکی

نسرین ریاحی‌پور
شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳

کریشتف کیشلوفسکی در اثر پيوند رگ قلب در پنجاه و چهار سالگى مرد. او در سراسر زندگيش بى وقفه سيگار دود مى‌كرد و دو سال پيش از مرگ، اعلام بازنشتگى كرد؛ چون مى خواست بيرون شهر در خانه اش استراحت كند، كتاب بخواند، هيزم بشكند و هر چقدر دلش مى‌خواهد سيگار بكشد. 

هنگامى كه كيشلوفسكى چهارده ساله بود، خانواده اش حدود چهل بار نقل مكان كرده بودند. اين نوع زندگى نقش مهمى در برانگيختن حس كنجكاوى او داشت. از سوی دیگر مشكل ريوى و به طبع ماندن در خانه به خاطر بيمارى فرصت مطالعه به او مى‌داد؛ پس توانست به جهان از زاویه های متفاوت بنگرد. كارگردان بدبين لهستانى براى طرح جهان درون آدم‌هايش و آميختن آن‌ها با انديشه ها و دريافت‌هاى سياه و تلخ‌اش از زندگى به موقعيت‌هاى پيچيده و دشوارى نياز داشت؛ زیرا جهان فيلم‌هاى او ژرف، چند لايه و تفكر برانگيز هستند.

دل مشغولى‌ها و پرسش‌هاى عميق و تكان دهنده‌ی کیشلوفسکی درباره‌ى حيات بشرى، گرچه در لهستان، كشورى با تاريخى انباشته از تاخت و تازها و محروميت  مى‌گذرد؛ اما دغدغه‌هايى جهانى‌ست. ده فرمان که به مفاهیم اخلاقى-مذهبی می‌پردازد؛ آبى، قرمز، سفيد، سه گانه‌اى بر اساس مفاهيم آزادى، برابرى و برادرى  و زندگى دوگانه ى ورونيكا از فيلم‌هاى شناخته شده‌ى او در ايران هستند. او به یکی از محبوب‌ترین کارگردانان تاریخ سینما تبدیل شد در حالی که هرگز از فيلم‌هايى كه می‌ساخت، راضى نبود و بر این باور بود که فيلم‌هايش كودن، و حرفه‌اى كه انتخاب كرده، پوچ و مايه‌ى شرمسارى است. "در واقع من فيلم مى‌سازم چون نمى‌دانم چه كار ديگرى انجام دهم" 

تاكيدهاى معنادار بر اشيا و عناصر صحنه كه اغلب با نماهاى نزديك گرفته شده اند؛ در فيلم هاى كيشلوفسكى بى شمارند و بسيارى از منتقدان آن‌ها را از منظر نشانه شناسانه (استعار‌ه‌هايى براى مفاهيم متافيزيكى) و هم منظر پديدارشناسانه (حسى شهودى از چيزى فراتر از آن چه كه تصاوير به طور مستقيم به آن تصريح مى كنند) ابزارى در دست فيلم ساز براى طرح تاملات متافيزيكى‌اش محسوب می كنند. 

در نخستین قسمت ده فرمان او تقابل جهان روحانى و جهان عقلانى را به واسطه‌ی مرگ يك كودك به چالش می‌کشد و قهرمان براى اعتقاد افراطى به علم و تكنولوژى تنبیه می‌شود. در تک تک قسمت های این مجموعه تنها پرسش وجود دارد و پاسخى در كار نيست. همین مسئله باعث می‌شود مخاطب تا مدت‌ها پس از تماشا به فکر فرو رود تا پاسخی شخصی برای آن چه دیده، بیابد.

در آبی نیز قهرمان زنی‌ست که دست به انتخابی خاص می‌زند؛ او پس از آن که دختر خردسال و همسرش را در تصادفی از دست می‌دهد، پی می‌برد که همسرش معشوقی داشته و معشوق فرزند همسر مرده‌ی او را باردارست. قهرمان راه بخشش پیش می‌گیرد و دارایی همسرش را به وارث حقیقی او می‌بخشد. همه‌ی ماجرا در سکوتی همراه با کنش و واکنش پیش می‌رود بی آن که لحظه‌ای درباره‌ی بخشش سخنی به میان آید و کاراکترها با عمل خود مفاهیم کیشلوفسکی را فریاد می‌زنند.

تمام آثار كيشلوفسكى انباشته از احساسات قوى، پرسش‌هاى بديع و رويدادهاى تكان دهنده هستند و هيچ

چيز مطابق تصور قهرمانان پيش نمى‌رود. قهرمان انسانى تنهاست كه در جهانى سراسر آشوب، به دنبال آسايش مى‌جنگد؛ اما نمى‌داند چه پيش رو خواهد داشت. برنامه ريزى‌هايش به هم مى‌خورد، تصوراتش در هم مى‌ريزد و از نو آغاز مى‌كند. پذيرش سرنوشت شايد تنها راه آسايش او باشد. البته كيشلوفسكى كلامى درباره‌ى احساسات نمى‌گويد بلكه از پس تصاوير آرام و سرد، غليان عجيبى در روح بيننده ايجاد مى‌كند كه از دشوارى‌هاى انسان بودن نشات گرفته است و بر مفهوم تقدير تاکید می کند؛ گویی تنها خاطره اى از هر كس باقى مى ماند.

سرشت و سرنوشت

نویسنده: مونیکا مورر ناشر: مرکز قطع: شمیز،رقعی نوع جلد: شمیز قیمت: ناموجود

مونیکا مورر، سرشت و سرنوشت ، چاپ پنجم ،مترجم مصطفی مستور، نشر مرکز