ورود به آوانگارد

شب را به یک درخت اعدام کرده‌اند

مروری بر کتاب با آخرین نفس‌هایم نوشته‌ی لوییس بونوئل

میثم غضنفری
یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳

دیدن دنیا از نگاه لوئیز بونوئل بسیار جذاب، خنده دار و لذت بخش است. شخصیت متمایز بونوئل و شوخ طبعی ظریف او به طور همزمان فضای متفاوت و جالبی به داستان می‌بخشد. بونوئل مانند دیگر سورئالیست‌ها دارای افکار و عقاید آنارشیستی است که اغلب توسط او در کتاب بیان شده است.

اکنون که به پیری و تنهایی گرفتار شده‌ام، آینده را تنها در حالت فاجعه یا آشوب می‌بینم. ما لاجرم به یکی از این دو راه خواهیم رفت. البته این را می‌دانم که آفتاب برای سالمندان در روزهای جوانی‌شان گرم‌تر می‌تابیده است. از این هم خبر دارم که وقتی هزاره‌ای به آخر نزدیک می‌شود، ناقوس «پایان» به صدا در می‌آید. با این وجود به نظرم می‌رسد که قرن ما یکسره به انحراف افتاده و به سوی نکبت و بدبختی پیش رفته است. به گمانم در آن جنگ بزرگ و ازلی سرانجام شر به خیر پیروز شده است. عوامل زوال و نابودی کاملا مسلط شده‌اند. روح بشر نه تنها به سوی کمال و روشنایی نرفته، حتی در تاریکی سیاه‌تری فرو غلتیده است. من به حیرتم که آن چشمه‌های نیکی و فرزانگی که قرار است روزی به نجات ما بیایند، از کجا خواهند جوشید؟ به نظرم حتی از دست تصادف هم دیگر کاری ساخته نیست. (لوییس بونوئل، 1396:404)

نام بونوئل در تاریخ سینما با سوررئالیسم گره خورده است؛ فیلم‌های او برانگیزاننده است و از همان نخستین فیلم‌هایش بینندگان نمی‌توانستند حالتی میانه نسبت به فیلم‌های او داشته باشند: یا از آن متنفر می‌شدند یا آن‌ها را می‌پرستیدند. فیلم‌هایش آمیزه‌ای است از هجوم به تماشاگر و نهادهای تثبیت شده‌ی اجتماعی و اخلاقیات بورژوایی با شیوه‌ای که آن را به خوبی می‌فهمید: جهان تخیل. به قول فدریکو فلینی، سینما با بونوئل به والاترین زبان خود دست پیدا کرده است؛ زبان رویاها. خودش می‌گوید هرآنچه بورژوازی اخلاق می‌داند برایش عین بی‌اخلاقی است؛ بر همین پایه طبیعی است فیلم‌های او را غالبا در دسته‌ی فیلم‌های گمراه‌کننده طبقه‌بندی می‌کنند. بونوئل ساختارشکن است، ساختارشکنی که به راحتی و مثل قدم زدن در طبیعت سینما را دگرگون می‌کرد و هر فیلم‌اش اتفاقی نو برای سینما دوستان قلمداد می‌شد.

لوییس بونوئل زاده‌ی فوریه 1900 و درگذشته‌ی 1983 است. او با این که اسپانیایی بود بسیاری از سال‌های فعالیت هنری خود را در کشورهای مکزیک و فرانسه گذراند، زیرا زیر فشار و خفقان سال‌های حکومت ژنرال فرانکو نمی‌توانست آزادانه در کشور خودش به فعالیت بپردازد. او سازنده‌ی چند اثر بسیار مشهور و مهم تاریخ سینما مانند سگ آندلسی (An Andalusian Dog)، ویریدیانا (Viridiana)، ملک‌الموت (The Exterminating Angel)، جذابیت پنهان بورژوازی (The Discreet Charm of the Bourgeoisie) و شبح آزادی (The Phantom of Liberty) است. او که در نخستین سالِ سده‌ی طولانی بیست زاده شد، پابه‌پای فیلم‌هایش سنش بالا رفت؛ بنابراین سال‌شمار زندگی‌اش با سال‌شمار فیلم‌هایش یکسان است و همین باعث می‌شود او را تاریخ‌نگار و ثبت‌کننده‌ی لحظه به لحظه‌ی قرن بلند بیستم بدانیم. بینندگانی که در سال 1974 به دیدن فیلم او می‌رفتند، می‌دانستند که روایت پیرمردی 74 ساله را از جامعه‌ی کهن‌سال خود تماشا می‌کنند. او تا آخرین نفس از پیروان و رهبران سوررئالیسم باقی ماند؛ جنبشی که بونوئل پیوند خود را با رویاپردازی‌های آن‌ها این گونه بیان می‌کند: «اگر به من بگویند بیست سال از زندگی تو باقی است، در این مدت در طول شبانه روز می‌خواهی چه‌ کار کنی؟ پاسخ خواهم داد که دو ساعت از هر شبانه روز را به کار فعال خواهم پرداخت و بیست و دو ساعت باقیمانده را صرف رویا می‌کنم، به این شرط که بتوانم رویاهایم را بعدا به یاد بیاورم، زیرا تنها با یادآوری خواب است که رویا جان می‌گیرد.»

کتاب «با آخرین نفس‌هایم» زندگی‌نامه و روایت شخصی بونوئل از خاطرات خود او است؛ خاطراتی که با سماجت و لحنی استثنایی، سعی در احضار دوباره‌ی آن‌ها و جلوگیری از فراموش شدن‌شان در گذر سال‌ها دارد. لحن بونوئل در این کتاب با چنان فروتنی و نجابتی همراه است که کمترین شائبه‌ای از تکبر و خودستایی به ذهن مخاطب راه نمی‌یابد. در مصاحبه‌ی مفصلی که با دوست خود ماکس اوب انجام داده است توضیح می‌دهد که همیشه از سخن گفتن درباره‌ی خود رویگردان بوده و با صداقت می‌گوید: «از خودم که حرف می‌زنم، حالم بد می‌شود. این کار همیشه حالم را خراب می‌کند.» او که همیشه با دست‌مایه‌هایی چون خاطره، رویا و تخیل کار می‌کرده در این کتاب موشکافانه درباره‌ی کودکی و خاطراتش صحبت می‌کند تا شاید برای درک و شناخت بهتر فیلم‌هایش به کار سینما دوستان بیاید؛ اما همان‌طور که دوست و همکار فیلم‌نامه‌نویس او، ژان کلود کریر، درباره‌ی او می‌گوید: «منتقدان نقدهای زیادی با هدف رمزگشایی فیلم‌های بونوئل نوشته‌اند. البته نمادگرایی در فیلم‌های او در جریان است؛ اما من گاهی فکر می‌کنم فهم سوررئالیسم بونوئل بیشتر غریزی است تا اثری که بخواهد تحلیل شود.»

با آخرین نفس‌هایم یک زندگی‌نامه شگفت‌انگیز از کارگردان بزرگ سینما لوئیس بونوئل است؛ اما این زندگی‌نامه  گزارشی خطی در مورد تاریخ و نام‌ها و مکان‌ها نیست. دیدن جهان از طریق چشم لوئیس بونوئل بسیار لذت‌بخش است. حس ظریف او از طنز به‌ طور همزمان یک فضای متفاوت و جالب را به کتاب می‌دهد.

جان‌مایه‌ی سینمای بونوئل واهمه و اضطراب است. او تصویرگر جهانی است که در آن هیچ چیز تا لمس مغاک زوال و نابودی فاصله‌ی چندانی ندارد. جهانی که هیچ نجاتی برای آن نمی‌توان متصور بود. در روایت او از این جهان، ثبات و آرامش تنها مرحله‌ای گذراست؛ مکث یا درنگی است که تماشاگر را از یک بحران به بحرانی دیگر هدایت می‌کند، تا در پایان او را با نابودی کلی روبرو کند. فیلم‌های بونوئل در زیر ظاهر ساده‌اش، بافتی پیچیده و چندلایه دارد. اگر تماشاگر به این باطن رازآلود راه یابد، هرگز از جادوی آن رها نمی‌شود. اوکتاویو پاز که خودش شاعری بنام و برنده‌ی جایزه‌ی ادبی نوبل بود عنصر «طغیان» را رکن اصلی و پایه‌ی سینمای لوییس بونوئل می‌داند و درباره‌ی او می‌گوید: «آثار بونوئل پیوند تصور فیلمی است با تصور شعری که یک واقعیت جدید از نوع ویرانگر و فروپاشانه ایجاد کرده است.»

بونوئل از فضل‌فروشی و گنده‌گویی بسیار متنفر بود و می‌گفت گاهی اوقات از خواندن مقاله‌های کایه دو سینما از خنده روده بر می‌شود. این کتاب او نیز در نهایت ایجاز، روانی، طنز و وقت تلف نکردن نگاشته شده و بونوئل ایده‌هایش را به خوبی در خلال نوشته‌هایش توضیح می‌دهد؛ ایده‌هایی که برکنار از روحیه‌ی پرخاش‌جو و ستیزه‌گر او نیستند. حمله‌ی بی‌رحمانه، رندانه و گاه عصبی بونوئل دو بنیاد اصلی جامعه‌ی بورژوایی را هدف گرفته است؛ ساختار ناعادلانه‌ی اجتماعی و نظام اخلاقی متکی بر نادانی و فریب. ارزش هنری و تاریخی این کتاب را نمی‌توان نادیده گرفت، زیرا خواندن کتاب به هدفِ آگاه شدن از نظرات و تجارب او در شناخت این جنبش هنری، آشنایی با پیدایش و سیر تکامل آن سودمند است. بونوئل از مهم‌ترین چهره‌های تاریخی و سیاسی هنرمندان و روشنفکران جمهوری‌خواه اسپانیا در سال‌های قبل از جنگ جهانی دوم نیز هست که زخم‌های دردناک و زیادی را بر جان خود پذیرا شدند و با شکست از ژنرال فرانکو داغ تبعید، اعدام و زندان را هم بر جان تحمل کردند. بونوئل هر چند کژدارومریز به آن روزگار و روایت کردن خاطره‌ی خودش می‌پردازد؛ اما بدون شک این نقل خاطراتِ سال‌های مبارزه و جنگ از جذاب‌ترین بخش‌های کتاب به شمار می‌آیند که خواننده می‌تواند در آن «آخرین نفس‌های بونوئل» را احساس کند و با آن‌ها همراه شود. نفس‌هایی که با شکست از فاشیست‌ها برای همیشه در روایت از تباهی انسان‌ها به کار گرفته شد.

با آخرین نفس هایم

نویسنده: لوئیس بونوئل ناشر: کتابسرای نیک قطع: شمیز،رقعی نوع جلد: شمیز قیمت: ناموجود