«کودک جادو بازویش را حلقه کرد دور نگهبان اسبهای عجیب، مرد شصت و یک سالهی کچل شکمگندهی نیمهمست و او را بوسید.»[1]
هیولای هاوکلاین، نوشتهی ریچارد براتیگان، تلفیقی است از رمانهای وسترن و گوتیک؛ رمانی که در عین نقد رویای آمریکایی، علاقهی نویسنده به بدویت را در فضایی آمیخته به عشق و وحشت تصویر میکند. پروفسور هاوکلاین تجسم این رویای دروغین است که در راه رسیدن به آن، نخست درگیر سویههایی اهریمنی میشود و سپس، خود، به شرِّ محض بدل میگردد. براتیگان در این داستان سویهی تند نقد را به سمت علمباوری و خوشبینیِ سادهلوحانهی انسانِ قرن بیستمی به تکامل از میانجیِ علم میگیرد. او فضایی از خیال خلق میکند که آدمی در آن از خویش و هویت فرهنگیِ خویش جدا میماند.
عصر خرد –یا به اصطلاح روشنگری- دورهای است که طی آن اروپا شروع به بیرون آمدن از خرافهپرستیِ سدههای میانه کرد. در این دوره است که با گسترش تلاشها برای ارائهی توضیحات علمی و نظاممند از جهان و با پافشاری بر آزادیهای فردی و اجتماعی، جهان غرب میکوشید تا خود را از چنگال سایهی جهانهای مافوق نجات دهد؛ انسان در پی رهانیدنِ خود از ترسِ نهفته در روشهای اسطورهایِ تعبیر جهان بود. امّا آنچه در حقیقت اتفاق افتاد، نه رهاییِ کامل از اسطوره بلکه شکل دیگری از آن بود که خود را در مفهومی ضد خویش عرضه میکرد؛ این همان بحثی است که آدورنو آن را «دیالکتیک[2] روشنگری» مینامد. «روشنگری همچنان همان اسطوره است زیرا، گرچه ممکن است انسانها بر ترسشان از طبیعت فائق آمده باشند، بهطور فزایندهای با طبیعت بیگانه شدهاند و، این چنین، مناسبتی ستیزهجویانه با آن در پیش گرفتهاند.»[3] خرد، خویش را جدای از طبیعت و حاکم بر آن میداند و چنین است که از یاد میبرد که خود نیز بخشی از آن است و در نتیجه هرچه بیشتر با طبیعت بیگانه میشود، از خود نیز دورتر میافتد و دست به ویرانیِ ناخواستهی خویش میزند.
هیولای هاوکلاین از سه بخش –یا به تعبیر نویسنده از سه کتاب- تشکیل شده است: کتاب نخست (هاوایی) یک داستان وسترن است؛ داستان دو هفتتیرکش به نامهای «گریر» و «کامرون» که «چندک زده بودند در مزرعهی آناناس و به مردی نگاه میکردند که داشت به پسرش اسبسواری یاد میداد. تابستان 1902 بود در هاوایی.»[4] آنها دربارهی کشتن آن مرد بحث میکردند که احساس غربت بر آنها چیره شد؛ هاوایی جای آنها –که لباس گاوچرانها را پوشیده بودند- نبود. کتاب دوم (دوشیزه هاوکلاین) نقطهی پیوند این روایت وسترن به فضای گوتیک کتاب سوم (هیولای هاوکلاین) است. جهان دو بعدیِ وسترن شکلِ پیچیدهی جهان گوتیک را به خود میگیرد؛ جهانی که در آن با سرگردانیِ دو هفتتیرکش مواجه میشویم. شخصیتها، عاجز از برقراری ارتباط با یکدیگر، مدام دچار سوءتفاهم میشوند. در کتاب اول زبان داستان، همراستا با روایت خود، زبانی ساده و عامیانه دارد و در کتاب سوم زبان پیچیدهتر میشود و شکلی انتزاعی و نمایشی به خود میگیرد. جنس زبان داستان با تحولِ شخصیتها و روابطشان دگرگون میشود. با وجود تمام اینها، هیولای هاوکلاین همچنان داستانی خوشخوان باقی میماند. کتابی که با وجود رویکرد انتقادی، سرگرمکننده و سرشار از طنز پیش میرود؛ چنان که یکی از منتقدان نیویورکتایمز دربارهی آن چنین مینویسد که «این کتاب را میتوان در چند ساعت با یک چراغقوهی کوچک هم خواند.»[5]
براتیگان در این داستان شخصیتها را روی صحنه میآورد، آنها را به جان هم میاندازد و در این میان راهحلی برای حل حوادث پیش آمده ارائه میکند. نقطهی عطف داستان، مشکلات غیرمنتظره و عجیبی است که اتفاق میافتد و همین اتفاقات است که جذابیت داستان را چندین برابر میکند.
دو هفتتیرکشِ ابتدای داستان اجیر میشوند تا هیولایی را به قتل برسانند که سالهاست ساکنِ زیرزمین عمارتی زردرنگ است. آنها برای رسیدن به این عمارت مشغول به سفر در غرب وحشی میشوند؛ جایی که خود را متعلق به آن میدانند. در این سفر است که آنها از جهان وسترن وارد جهانِ هیولاها میشوند. این نقطهی داستان روایتِ آمریکای قرن بیستم است که ادعا میکند که فقط در یک شب غرب وحشی و طبیعت بکر آن را پشت سر گذاشته و وارد عصر ویکتوریایی شده است و خود را درگیرِ علم و هنر آن دوران میبیند.
[1]هیولای هاوکلاین، ریچارد براتیگان، ترجمه سارا خلیلی جهرمی، نشر افراز
[2]دیالکتیک به معنای راهی است که طی آن مفاهیم یا گزارههای به ظاهر ساده و بسیط در نهایت به فراسوی سادگی خودشان میروند و به ضد خود تبدیل میشوند.
[3]تئودور آدورنو، راس ویلسون، ترجمه پویا ایمانی، نشر مرکز
[4]هیولای هاوکلاین، ریچارد براتیگان، ترجمه سارا خلیلی جهرمی، نشر افراز
[5]هیولای هاوکلاین، ریچارد براتیگان، مقدمهی مترجم، ترجمه حسین نوشآذر، نشر مروارید