آیا مردان و زنان مغز متفاوتی دارند؟ آیا این میتواند دلیل هر شکاف جنیستیای –از نابرابری در دستمزد تا عدم برابری در برندگان جایزه نوبل- باشد؟ این ادعایی است که توجه همه ما را به خود برخواهد انگیخت. کوردلیا فینه[1]، روانشناس، در توهمات جنسیت[2] مطالب معتبر مربوط به نورولوژی را از مزخرفاتی که در این حوزه تولید میشود جدا میکند. توهمات جنسیت کتابی روشنگر و جدلی است که ثمرات دههها تحقیق را در خود خلاصه کرده و به افسانههای جنسیتی متفاوتی در حوزه روانشناسی میپردازد. زنها کلمات را بهتر میفهمند چرا که هر دو نیمکره مغز آنها زبان را پردازش میکند؟ متاسفانه نه. مردان در کارهای مربوط به محیط همچون نقشهخوانی بهتر هستند؛ چرا که نیمکره راست مغز آنها شدیدا تقویت شده است؟ ایده جالبی است که قطعاً خیلی هم متداول است؛ اما یک بازخوانی دقیق تحقیقات انجامشده نشان میدهد که این نیز تنها یک افسانه است. توهمات جنسیت به سبب پرداختن به چنین مسائلی موشکافانه و شدیداً خواندنی است و بخشهایی از آن شما را از خنده رودهبر خواهد کرد.
در مغز هیچ جنسیتی ندارد؟[3]، لوندا شیبینگر[4] این ایده که زنها آنچه برای انجام کار علمی لازم است را ندارند، در گذر قرنها ردیابی میکند. در قرن 17 فیلسوفی به نام فرانسوا پولین د لا بره[5] شجاعانه این پرسش را مطرح کرد که آیا نابرابری جنسیتی هیچ اساسی دارد یا نه. او چنین نتیجه گرفت که مغز زنها هیچ تفاوتی با مغز مردها ندارد و آنها به طور برابری ظرفیت موفقیت را در هر زمینهای دارند. آنطور که شیبینگر نشان میدهد، این ایده شهرتی پیدا نکرد. او میراث فراموششده زنان در علوم اولیه را نشان میدهد و تصویری را ترسیم میکند که نشان میدهد چگونه زنان به شکلی سیستماتیک با نهادیشدن و تخصصیشدن علم از آن حذف شدند. کتاب او برای او جهانی که زنان هنوز در آن از لحاظ علمی پایین شمرده میشوند اطلاعات باارزشی در خود دارد. جهانی که در آن دانشمندی از [6]CERN میتواند در ملاء عام بگوید که زنان توان پرداختن به فیزیک را ندارند.
فرانسیس هاردینگ[7]، نویسندۀ کودکان، مرارتهای یک زن متفکر در مواجهه با نظام علمی و جامعه را در رمان فانتزی خود که جایزه کاستا را نیز برده است، به تصویر کشیده است. این کتاب که درخت دروغ[8] نام دارد، داستان دختر 14 ساله شجاع و زیرکی است که میخواهد همچون پدرش دانشمند شود. این کتاب که داستان آن در عهد ویکتوریا میگذرد، در چارچوب بحثهایی درباره تکامل و تقلب علمی، بسیاری از باورهای درهمریخته آن زمان درباره آنچه زنان میتوانند و باید انجام دهند و به طور خاصتر آنچه نمیتوانند و نباید انجام دهند را به تصویر میکشد.
از آنجایی که مخالفت با افسانههای جنسیتی همراه با مخالفت متقابل و آزار خواهد بود، شوخطبعی گاهی بهترین راه به تصویر کشیدن مسخرهگی بسیاری از این قبیل افسانههاست. این کاری است که جکی فلمینگ[9] در مجموعه کاریکاتورهای خودش با نام دردسر با زنان[10] انجام میدهد. او زنان را با سرهای بسیار کوچک به تصویر میکشد که مغزهای کوچکشان در آن جا میشود و دامن پفدار بزرگی بر تن دارند که رسیدن به هر مقام علمیای را برایشان ناممکن میکند. زنان او از "موی نبوغ" بیبهرهاند و به حدی احساساتی هستند که نمیتوانند سوای کارهای مربوط به خانه هیچ کار دیگری انجام دهند.
افسانههای جنسیتی به حدی پوسته سختی به دور خود کشیدهاند که دشوار بتوان تصور کرد زندگی بدون آنها به چه شکل خواهد بود. اما مارجی پیرسی[11] در رمان علمی تخیلی کلاسیکاش چنین جهانی را به تصویر کشیده است. زن بر لبه زمان[12] داستان زنی است که برای گریختن از وحشت نهفته در بیمارستان اعصابوروان در دهه 70 میلادی، به طور متناوب در زمان سفر میکند و به آرمانشهری در آینده برود. یک عنصر کلیدی این آرمانشهر دستیابی موفقیتآمیز به بیطرفی جنسیتی است. در این آرمانشهر جنسیت بیولوژیکی دیگر تعیینکننده قدرت یا حدود هیچ یک از انتخابهای شخص نیست. این رمان میتواند نقطه آغازی باشد بر اینکه آلترناتیو جوامع عمیقاً جنسیتزده امروزی چه میتواند باشد و مکاشفهای باشد در این باره که ما به سوی کجا باید حرکت کنیم.
زنان سیبیلو و مردان بی ریش
نویسنده: افسانه نجم آبادی ناشر: تیسا قطع: شمیز,رقعی نوع جلد: شمیز قیمت: ناموجودمنبع: گاردین
ترجمه: امیرحسین اسلامینژاد
[1]- Cordelia Fine
[2]- Delusions of Gender
[3]- ?The Mind Has No Sex
[4]- Londa Schiebinger
[5]- François Poullain de la Barre
[6]- سازمان پژوهشهای هستهای اروپا.
[7]- Frances Hardinge
[8]- The Lie Tree
[9]- Jackie Fleming
[10]- The Trouble With Women
[11]- Marge Piercy
[12]- Woman on the Edge of Time