ورود به آوانگارد

مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز...

چند خط درباره‌ی کتاب در محضر لاهوتیان نوشته‌ی محمدعلی مجاهدی

مهدی علیزاده
جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳

جعفر جوانی بلند قامت، چهار شانه و زیبا رو از خانواده ای اصیل بود و وضع اقتصادی مناسب نیز مزید بر خوبی­‌هایش شده بود، تا جایی که به یوسف تبریز شهرت پیدا کرد. اما همین چهرهء زیبا، گاه برای او دردسرساز می شد و وسیله ای بود برای امتحانی الهی و بسیار تکان دهنده که او سربلند از آن بیرون آمد. زیرا با وجود شرایط عالی زندگیش هم چنان گمشده­ای داشت و به دنبال عالم معنا بود. پس به یادگیری علوم غریبه و تسخیرات پرداخت که این ها هم عطش او را فروننشاند  تلاش کرد به واسطۀ علم کیمیا طلا به دست آورد و به فقرا کمک کند تا این‌که اتفاقی عجیب در قبرستانی متروکه مسیر زندگیش را به طور کامل تغییر داد و ...

در محضر لاهوتیان شرح حال عارف کامل شیخ جعفر مجتهدی و نویسندۀ آن آقای محمد علی مجاهدی از شاگردان اوست. کتاب با زندگی خود نویسنده و قصۀ آشنایی مولف با شیخ جعفر آقا آغاز می­‌شود. در ادامه به شرح حال عبد صالح خدا و تحولات زندگی و مسافرت­‌های ایشان می‌­پردازد. سفر به عراق در اوج جوانی، رها‌ کردن موقعیت عالی مالی در تبریز و پا گذاشتن در مسیری شگرف و رسیدن به حقایق معنوی، تحقیق دربارۀ زندگی مرحوم مجتهدی را اعجاب انگیز می کند.

شیخ جعفر آقا سالک راستین الی الله از افرادی است که در صراط مستقیم مجاهده کرد. او به مدد توسل به حضرات اهل بیت (علیهم السلام) به مراتب بالای بندگی خدای متعال رسید و دارای دید باطنی و صاحب کشف و کرامات شد. او به جایگاهی رسید که از خلائق دستگیری می­‌کرد و قدرت شفای بیماران را پیدا کرد؛ البته در این راه سختی های فراوانی را به جان خرید. زیرا اگر بیمار با دعای شیخ به درگاه خداوند شفا نمی‌یافت، او درد و مرضِ بیمار را به خود منتقل می‌­نمود تا بیمار شفا می­‌گرفت و پس از آن شیخ مدتی مدید با بیماری دست و پنجه نرم می­‌کرد. شاید به همین دلیل بود که او حدود پنجاه بار جراحی شد و عمل هر بار بدون بی‌هوشی انجام شد. جالب است بدانیم، پایان عمر شریف و نحوۀ مرگ ایشان طبق فرمایشات قبلی خودشان اتفاق افتاد.

بعضی از کرامات شیخ تا حدی است که شاید صحبت از آن جایز نباشد. داشتن چشم برزخی، قدرت طی الارض، سفر در زمان، قدرت تصرف و استفاده صحیح از این ابزار در مسیر رضای خدا، کار هر کسی نیست. بی شک، هر قدر بر مقام عرفانی ایشان افزوده شد، افتادگی و تواضع ایشان هم بیشتر شد که ادعا در عرفان بالاترین سقوط هاست؛ زیرا فرموده‌­اند خودبین خدا نبیند.

از میان سیر حوادث این داستان واقعی نکات ارزشمندی در ذهن تداعی می‌­شود؛ درمی­یابیم مسیر سیر و سلوک الی الله در عین سادگی، آمیخته به پیچیدگی است. چه بسیار افرادی که به نام عرفان به بیراهه کشانده شدند  و اسیر دزدان راه سیر و سلوک گشتند. کسانی که به بهانۀ مقام وصل، پشت پا به شریعت زدند و خود را بی نیاز از عبادت خدای متعال دانستند.آن­ها که تلاش خود را تنها معطوف نشانه­‌های ظاهر مثل موی بلند، سبیل پهن و ریش انبوه کردند و می­‌کنند؛ در حالی که مسیر سیر و سلوک، راهی بر پایه عقل و شرع است؛ یعنی شریعت، طریقت و رسیدن به حقیقت. مطالعه این کتاب به تمام کسانی که به عرفان (حقیقی) علاقه دارند پیشنهاد می شود.

به قول لسان الغیب حافظ شیرازی:

سِّرِ خدا که عارفِ سالک به کس نگفت / در حیرتم که باده فروش از کجا شنید

رضوان الله علیه