ورود به آوانگارد

وقتی جبرئیل برای زکریای نبی روضه خواند

مطالبی از کتاب‌های نَبوئید هَیِلِد و بحار الانوار

مهدی علیزاده
جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳

بسم الله الرحمن الرحیم

اگر وقایع روز عاشورا را تنها در صحرای کربلا دنبال کنیم ، خود را از حقیقتی بزرگ محروم کرده ایم؛ زیرا اسراری شگرف در پس این روز نهفته است. عاشورا مرزی بین حق و باطل و میثاقی پیش از خلقت آدم است. انبیاء الهی هر کدام به قدر وسع ، از سِّر آن آگاه شدند؛ حتی در کتب الهی و پیشگویی مردان الهی نیز به آن وعده داده شد. مانند پیشگویی های کتاب نَبوئید هَیِلِد ، که هفتاد سال قبل از ظهور اسلام ، در قوم بنی اسرائیل اتفاق افتاد .

حضرت آدم ابوالبشر (ع) بعد از آگاه شدن از مصائب حضرت سیدالشهدا (ع) بسیار گریستند و از حضرت آدم (ع) تا حضرت خاتم (ص) بنا بر وسع و مقام و مرتبه ، هر کدام چیستی رویداد عاشورا را دریافتند؛ بر مصائب حضرت امام حسین (ع) گریستند.

در این زمینه روایات زیادی داریم ، که یکی از روایات به آیات ابتدایی سورۀ مبارکۀ مریم و داستان حضرت زکریا و مناجات با خدا اشاره دارد:

اولین آیه با حروف مقطعه شروع می شود: (کهیعص). این حروف از رموز قرآنی است و به ماجرای دعای حضرت زکریا (ع) در سورۀ مریم (س) ارتباط دارد.

نکات مجهول در ۱۰ آیه اول این سوره نهفته است .

۱- معنی حروف مقطعه یعنی (کهیعص) چیست ؟

۲- دلیل سه روز صحبت نکردن حضرت زکریا در حالی که سالم است، چیست؟

در روایات داریم که ...

از جمله سوال‌های سعد بن عبدالله از حضرت مهدی (عج) این بود که مرا از تاویل (کهیعص) خبر دهید؟ حضرت فرمودند: این حروف خبری از خبرهای غیبی است که خداوند، بنده‌اش حضرت زکریا(ع) را بر آن مطلع کرده و بعد از آن برای حضرت محمد (ص) نقل فرموده است و داستان از این قرار است:

حضرت زکریا (ع) از خداوند سوال کرد که اسما خمسه طیبه را به او تعلیم کند، جبرئیل نازل شد و به او تعلیم کرد و هر گاه زکریا(ع) ، حضرت محمد (ص) ، علی‌(ع) ، فاطمه(س) ، و حسن (ع) را یاد می‌کرد و اندوه او می‌رفت و ناراحتی‌اش برطرف می‌شد و چون حضرت حسین (ع) را یاد می‌کرد به گریه می افتاد، اشکش جاری می‌شد و نفس او بند می‌آمد.

روزی عرض کرد : پروردگارا ! چه می‌شود که چون آن چهار بزرگوار را یاد می‌کنم از هم و غم می‌رهم و چون حسین(ع) را یاد می‌کنم اشکم می‌ریزد و به هیجان می‌افتم؟

پس خداوند متعال او را از قضیه آن حضرت خبر داد (‌جبرئیل امین ، داستان روز عاشورا رو برای زکریا شرح داد و صحنه هایی از عاشورا را به زکریا نشان داد!) و فرمود (کهیعص) یعنی «کاف» اشاره به کربلا است و «هاء» هلاکت عترت طاهره ، «یاء» یزید که به حسین (ع) ظلم می‌کند و «عین» عطش آن حضرت و «صاء» صبر آن جناب است.

چون زکریا(ع) این واقعه را شنید سه روز از مسجد بیرون نیامد و مردم را از داخل شدن منع کرد و پیوسته گریه‌ و ناله کرد و عرض می‌داشت : خدایا آیا دل بهترین خلق خود را در مصیبت فرزندش به درد می‌آوری؟

الهی ! آیا بر ساحت مقدس او گرفتاری این مصیبت بزرگ را نازل می‌کنی؟

آیا لباس این مصیبت را بر تن علی(ع) و فاطمه(س) می‌پوشانی؟ و آیا سختی این مصیبت را بر حریم آنان روا می‌داری؟

اما بعد از اینکه به جایگاه امام حسین (ع) در قیامت و شفاعت امت به جهت شهادت در روز عاشورا اطلاع پیدا کرد، آنگاه عرض کرد: خدایا ! فرزندی به من عنایت فرما که در پیری چشم من به او روشن گردد و محبت او را در دل من زیاد کن و سپس مرا به مصیبت او مبتلا کن چنان که حبیب خود را (حضرت ختمی مرتبت) مبتلا به فرزندش خواهی کرد.

سرانجام خداوند یحیی (ع) را به حضرت زکریا(ع) عطا کرد و او را به مصیبت مبتلا کرد ، حمل یحیی (ع) شش ماه بود چنانکه حمل امام حسین (ع) شش ماه بود.

حضرت یحیی (ع) نیز مانند شاه شهیدان کربلا ، سر از بدن مبارکشان جدا شد و در طشت طلا برای طاغوت زمان برده شد ...


پی نوشت: مطالب ذکر شده در این یادداشت از کتاب‌های نَبوئید هَیِلِد و بحار الانوار ، جلد 3، 4 و 44 برگرفته شده است.