پاسکال جملهی معروفی دارد که می گوید: «تمام ناخشنودی انسان از آنجا ناشی می شود که نمی تواند در اتاقی به تنهایی آرام بنشیند.»[1]اما این کاری است که دومستر به خوبی از عهده اش برآمد و حاصل آن رمانی شد که گویی زندگی نامۀ خود نوشت نویسنده است. ایدۀ نوشتن سفر به دور اتاقم پس از وقوع حادثه ای در زندگی شخصی نویسنده در ذهن او شکل گرفت. اگزویه دومستر در نتیجهی پیروزی در دوئلی با یک افسر ایتالیایی به ۴۲ روز حبس در اتاقش محکوم شد. حکمی که اگرچه جسم دومستر را در فضای بستۀ یک اتاق اسیر کرد، اما نتوانست او را درمانده و خیالش را محبوس کند و برعکس جرقهای شد برای خلق اثری درخشان و اصیل. دومستر تصمیم گرفت با نوشتن هم از ملال حبس بکاهد و هم آن را به سخره بگیرد. راوی رمان دومستر نیز مشابه چنین موقعیت ناخوشایندی را تجربه می کند و درست مانند خالق رمان، این وضعیت ناخواسته برای او آغاز خیال پردازی است، پس طرحی نو در می اندازد و راهی سفری به دور اتاقش می شود.
رمان روایتی است جذاب از سفر شگفتانگیز42 روزه ای در تنهایی و سکوت. راوی در سفر به دور اتاقم تنها با توصیف اشیاء درون اتاق، روایت خاطرات یا بیان نظراتش خواننده را به سفری در اعماق روحیات بشر می برد. سفری که «از حسادت آزارندۀ مردمان در امان است و برای دستیافتن بدان حاجت به هیچ مال و ثروتی نیست»[2]. او همگان را به درپیشگرفتن چنین سفری فرا می خواند و نوشتن از این سفر برای او خدمتی است به جامعه؛ به انبوه آشفته حالانی که از ملال رنج می برند، بیماران، تنبل ها، بزدل ها، مردمان تنگدست و حتی ثروتمندانی که به کنایه می گوید به سبب کم خرجی حتی بیش از دیگران پیشنهادش را خواهند پسندید. او یقین دارد که «هر انسان سلیم النفسی، فارغ از منش یا مزاجش»[3]از روش او تبعیت خواهد کرد و مثل او قدم در راه این سفر خواهد گذاشت؛ «حال خسیس باشد یا ولخرج، غنی یا فقیر، جوان یا پیر، زادۀ مناطق گرمسیر یا نزدیک قطب»[4] و محال است حتی یک نفر پیدا شود که سفر به این شیوه را تصدیق نکند. سفری که برای شناخت خویشتن و آگاهی به ظرفیت های روح بشری است. سفری که سوزان سانتاگ آن را «کوتاهترین سفر در ادبیات»[5] میداند و آلن دو باتن در بخش پایانی کتاب «هنر سیر و سفر» در فصلی با عنوان بازگشت (در باب عادت کردن) به آن میپردازد. سفری در امتداد زمان که راوی رمان «خاطرات پس از مرگ براس کوباس» نیز برای نگارش خاطرات پس از مرگش از آن الهام گرفته است.[6] رمان ارجاعات ادبی نیز دارد؛ در فصل بیستم صحنه ای از رمان «رنجهای ورتر جوان» اثر گوته اینگونه توصیف می شود: «... در آنجا تصویر شارلوت نگونبخت را میبیند که آرام و با دستی لرزان اسلحههای کمری آلبرت را پاک می کند. اضطراب های دردناک و دلشوره های عاشقانه ای تهی از امید و تسکین رد خود را بر چهرۀ او به جا گذاشتهاند...»[7]
این نخستین بار است که از دومستر، نویسندهی طناز و خوشقریحۀ قرن هجدهمی، اثری به فارسی ترجمه شده است. رمان کوتاهی که بدون داشتن اطناب آثار کلاسیک، لذت کلاسیک خوانی را به خوانندۀ امروزی میچشاند.
[1]. “All of humanity's problems stem from man's inability to sit quietly in a room alone.”-Blaise Pascal
[2].دومستر، اگزویه. سفر به دور اتاقم. ترجمهی احمد پرهیزی. تهران: نشر ماهی، 1398، چاپ اول. صفحهی 7.
[3].همان، 8.
[4].همان.
[5]. د آسیس، ماشادو. خاطرات پس از مرگ براس کوباس. ترجمهی عبدالله کوثری. تهران: انتشارات مروارید، 138۵، چاپ چهارم.
[6].همان.
[7].دومستر، اگزویه. سفر به دور اتاقم. ترجمهی احمد پرهیزی. تهران: نشر ماهی، 1398، چاپ اول.