۱
ما خانهها، کوچهها، خیابانها و آدمهای زیادی را ترک گفتیم، اما اگر جرات مرور خاطراتشان را داشته باشیم، لحظة پرتپشِ لرزش و ریزش دل را حتماً تجربه کردهایم. لحظة سکوت پرهیاهویی که با تبانی ذهن سمج و دل ناماندگار پدید میآید و بس...
بارها با خودمان گفتیم اگر دل هم مثل چشم در داشت، میبستیم یا اگر بلد بودیم، ذهن را از خاطرهها و حافظة بویایی را از تمام عطرهای گذشته خلاص میکردیم. اما بدون اینها تنهاییمان را چگونه پر میکردیم؟
آدمها میآیند که بروند، رفتنشان به اندازة آمدن نامنتظر و تکاندهنده است و ما با توانی که نمیدانیم از کجا آوردهایم سنگینترین اتفاقها را ناباورانه تاب آوردیم؛ با صبری که به تلخی آموختیم، نظر کردن و گذر کردن پیشه کردیم با این باور که در گوشهها و زوایا و پس و پشت تمامی هدفهای بزرگ و کوچکمان تحفهای به اسم زندگی خانه دارد که باید بتوانیم حظش را ببریم.
۲
اما از یادگاریها که تماشایشان یکجور آه آدم را درمیآورد و جای خالیشان یکجور دیگر. یادگاری جمع کردن عادت مادرش بود. بس که لای هر کتاب و دفتر قدیمی گلبرگهای خشکشده نگه میداشت، توی کشوی کمدها موی بافتهشدة خواهره و کمددیواری اتاقها را هم با دفتر و کتابهای مهدکودک و مدرسه و اسباببازیهای بچگیشان پر کرده بود. عصرهای تابستان که روزها کش میآمدند و حوصلة هردوی شان سر میرفت، مادر سراغ یادگاریها را میگرفت. بعد از ظهر
۳
انگار صدایش به گوش کسی نمیرسید، اولین باری بود که زیر بهمن گیر کرده و خودش را حسابی باخته بود. تجربة بعضی اتفاقها در کلاس و کتاب قابلقیاس با واقعیت نیست. هر قدر هم شنا بلد باشی، یک اتفاق مثل گرفتگی عضله، گرداب، چاه، بدبیاری یا بدشانسی کافی است تا درنهایتِ ناباوری شاهد غرق شدنت باشی. ببینی مثل سنگ افتادهای ته آب و بفهمی آخر خط است. مردن به همین سادگی ست. نفسات که درنیاید، خونت که یخ بزند میمیری، همین. هیچ دستی، هیچ عطر فرانسوی، نگاه گرمی، رفاقت بیجایگزینی، صبر محتوم یا تجربة زیستهای نمیتواند نجاتت بدهد. بخواهی نخواهی، لحظهای که ذهنت مرگ را بپذیرد مردهای. بعد جسمات سنگین میشود، جانت بالا میآید و بسته به شرایط، یا چشمانت از حدقه بیرون میزند یا پلکهایت چنان روی هم میافتد که انگار هیچوقت بازنبوده. نه صدایی میشنوی نه بویی حس میکنی نه حتی میتوانی انگشت پایت را تکان بدهی. تو مردهای و این ربطی به خواستن و نخواستن تو ندارد.
خرده روایت های بی زن و شوهری
نویسنده: مهسا ملک مرزبان ناشر: آگه,بان قطع: شمیز,رقعی نوع جلد: شمیز قیمت: ناموجودمطالب پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی