"غیر از روزها کجا میتوان زندگی کرد؟" این سوالی بود که فیلیپ لارکین مطرح کرد. گذر سهمگین زمان که به تکههای 24 ساعته و کارهای روزمره بخش شده، میتواند همه تلاطم و هیجان زندگی شخصی یا جمعی ما را در خود جای دهد. در نتیجه رمانی که یک 24 ساعت (و حتی کمتر) را برای روایت انتخاب میکند، اغلب مفهوم سادگی روایی را با شیرجهای عمیق به درون ذهن هزارتکه کاراکترهایش میشکند.
اولیس جیمز جویس یکی از مشهورترین مثالهای قرن بیستمی برای چنین رمانی است. غنای یادگاریای که این رمان از یک روز در دوبلین بر جای میگذارد، همان چیزی است که انگیزهبخش جشن بلومزدی[1] هفته پیش است. و این هفته روز "دلوی" را داشتیم؛ روزی که در آن طرفداران ویرجینیا وولف فضای خانم دلوی را به یاد میآورند؛ یعنی همان رمان او که 1925 منتشر شد و در روزی در میانههای ژوئن روایت میشود. در آغاز این رمان، کلاریسا دالوی از خانه بیرون میرود تا گل بخرد؛ با همان حس همیشگی: "میخواست بیرون باشد؛ جایی خیلی بیرون؛ کنار دریا و تنها. او همیشه حس میکرد که حتی یک روز زندگی کردن نیز میتواند بسیار بسیار خطرناک باشد." در پایان رمان او به خانه برمیگردد تا میزبان مهماناناش باشد و با سپتیموس اسمیت جوان که از جنگ برگشته حس خویشاوندیاش را قسمت کند؛ و در همان حال "ساعت مینواخت"
چیزی کوچک تغییر کرده؛ همه چیز تغییر کرده است. و ما خط سیر مشابهی در رمانی همچون آقای فیلیپس جان لنکستر (2000) میبینیم؛ هر چند با میانجیهای اجتماعی کمتر خاص. کاراکتر محوری این رمان حسابداری است که با وجود اینکه اینکه از کار بیکار شده، اما خانه را به قصد رسیدن به محل کارش ترک میکند. آدام فیلیپس روانکاو و منتقد در گشتوگذار دور لندن "نوعی رئالیسم جادویی برای انگلیس کوچولو" و نسخهای هجوآلود از اگزیستانسیالیسم سارتر میبیند. او از میان یک سرقت بانک سردرمیآورد؛ اتفاقی که مشابهاش برای قهرمان یکی دیگر از رمانهایی که داستانشان در یک روز میگذرد نیز رخ میدهد. شخصیت اصلی شنبه یان مک اوان خودش را در یک خشونت غیرمنتظره گرفتار میبیند؛ رخدادی که یادآور عجز او از انجام هرکاری است.
احساس ناتوانی و حبس شدن از ویژگیهای متداول این رمانها است؛ و داستان آنها غالباً حول یک مرد که در بحرانی درگیر است میگذرد. دم را دریاب[2] سال بلو و زیر آتشفشان مالکوم لوری (رمان اندوهناک، نبوغآمیز و گزندهای که با مرگ شخصیت اصلیاش پایان میپذیرد) از این دسته هستند. اما همانطور که میدانیم زنان نیز از رنجهایی که میکشند، چشمپوشی نکردهاند. راشل کوشک در آرلینگتون پارک با کاوشی در نارضایتیهای ناشی از خانهنشینی به این رنجها میپردازد. در این رمان که باران در سرتاسر آن به چشم میخورد و بچهداریها و مغازهگردیهای ملالتبار جزئی از آن هستند، راشل تصاویری از زنانی که بر لبه پرتگاه ایستادهاند را به هم پیوند میدهد. او حتی در شمایل کریستین مستاصل که میزبان مهمانی شام است، بازتابی از خانم دالووی را میپروراند.
برای آنانی که فکر میکنند یک روز زمان زیادی برای روایت یک داستان است، رمان نیکلسون بیکر به نام نیمطبقه که در طول زمان تنها یک استراحت ظهرگاهی میگذرد و با پانوشتهای پشت هم آذینبندی شده، شاهدی عجیبتر است. این کتاب گامی خیرهکننده هم در بسط و هم در روایت است که علیرغم محیط اداری که در آن میگذرد و فضای کوچکاش، به ماجراهای مدرن ولف و جویس شبیهتر است. مشابه این را نمیتوان برای رمانهای یک روزه دن براون گفت؛ اما میتوان گفت که آنها کمتوانیشان در کاوش رازهای ذهنیت بشر را با ماجراهای سرگرمکننده توطئهآمیزشان جبران میکنند.
منبع: گاردین
کتابدرمانی مجموعهی پیشنهاد کتاب است، این کتابها هر کدام بنا به پرسشی مشخص یا موضوعی معین انتخاب میشوند.
ترجمه: امیرحسین اسلامینژاد
[1]- Bloomsday؛ جشنی که هر ساله 16 ژوئن به افتخار جیمز جویس در دوبلین و یا دیگر شهرهای جهان برگزار میشود.
[2]- Seize the day؛ بابک تبرایی عنوان کتاب را چنین برگردانده است.