سوال: ممکن است لطفاً رمانهایی را معرفی کنید که وقتی از سر کار برمیگردم بخوانم و رفع خستگی کنم.
سوال از: بینام، متخصص نرمافزار، جنوبشرقی لندنپاسخ از: ریچل جویس، نویسندهی کتاب سفر غریبت هارولد فرای و مغازهی موسیقی
داستانهایی از جزیرههای عجیب و غریب هیچ وقت برای من جذاب نبود و ابرقهرمانها را هم چندان درک نمیکنم، اما وقتی که اوضاع چندان بر مرادم نباشد با رمانهای دیگری میتوانم به حال خوبی برسم و به نظرم بهترین راه فرار و تمدد اعصاب همین است.
آنا کارنینای تولستوی در صدر فهرستم قرار دارد. آنا زن زیبا و باهوشی است و رابطهی عاطفی پرشورش با کنت ورونسکی جذاب باعث نابود شدن خودش میشود. داستان آنا همراه با داستان کنستانتین دیمیتروویچ (کوستیا) نقل میشود. کوستیا در تقلای یافتن معنای زندگی و شادکامی است. این کتاب شاهکاری پیچیده و غنی است: حتی سگِ لوین هم شخصیت خاص خودش را دارد.
همپای من باش[1] نوشتهی الیزابت استراوت داستان مرد خوبی است که درگیر رهبری کنگرهی شهر کوچیک و خانوادهی نوپای خودش است، آن هم در حالی که خودش سردرگم است. این کتاب داستان درخشانی دربارهی عشق و ازدستدادن، ایمان و دورویی و رازهای خانوادگی است.
سفرهایم با خاله جان نوشتهی گراهام گرین داستان هنری پولینگ، مدیر بازنشستهی بانک است. او با خالهى هفتادسالهاش در مراسم ترحیم مادرش ملاقات میکند. خالهاش او را ترغیب میکند تا با او سفر کند و قبل از اینکه او متوجه چیزی شود، با جانیان جنگی، افراد سیا و نشئهها نشست و برخاست میکند و همدست شکستن قوانین ارزی است. به این شکل زندگی یکنواخت حومهشهری او دوباره رنگ هیجان به خود میبیند.
آواز بیساز نوشتهی کنت هریف در شهر خیالی هولت کانتی در کولورادو نقل میشود. این کتاب از اجتماعهای کوچکی میگوید که برای گذران زندگی تمام تلاششان را میکنند. خواندن این کتاب سرشار از حس امیدواری به زندگی همۀ انسانها و رحمت است.
این کتابها به خاطر حکمت و حس همدلیای که دارند، در فهرست رمانهای من قرار میگیرند که با خواندنشان میتوان رفع خستگی کرد. به این کتابها باور دارم. امیدوارم برای شما هم همینقدر جادویی باشند.
منبع: گاردین
[1]- Abide With Me