ورود به آوانگارد

موسیقی گفت‌وشنود است

شرحی بر کتاب «پدیدارشناسی موسیقی: بداهه‌ی گفت‌وشنود موسیقایی»

علی پور‌رجبی
جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳

نغمه­‎‌ها چگونه کنار یکدیگر قرار می‌گیرند؟ موسیقی‌ها چگونه ساخته می‌شوند؟ آهنگسازان چگونه آهنگ‌ها را می‌سازند؟ آیا نوازندگان و شنوندگان در ساخت آهنگ‌ها نقش دارند؟ با همۀ مطالعات و نظریه‌پردازی‌هایی که دربارۀ هنر و موسیقی شده است این‌ها پرسش‌هایی است که برای­شان پاسخ‌ قانع کننده‌ای نیافته‌اند. فیلسوفان هنر معمولاً در پاسخ به این سوال‌ها دست به دامن واژه‌هایی چون الهام می‌شوند که مسأله را روشن نمی‌کند و گاهی مبهم‌تر هم می‌کند. ما معمولاً موسیقی‌دانان بزرگ را انسان‌هایی خاص می‌پنداریم که به منبعی از الهام‌­های غیبی متصل‌اند و همچون خداوند که از هیچ، دنیایی را خلق کرده است، موسیقی را در خلوت یک شب، از هیچ، و از دل سکوت بیرون آورده‌اند.

کتاب پدیدارشناسی موسیقی، بداهۀ یک گفت‌و‌شنود موسیقایی نوشتۀ بروس الیس بنسن دربارۀ چگونگی شکل‌گیری موسیقی است. او قصد دارد نشان دهد که تصورهای ما دربارۀ آهنگساز و آهنگسازی، رابطۀ شنونده و نوازنده و آهنگساز اشکال دارد. بنسن برای تحقیق دربارۀ موسیقی به روش پدیدارشناسی مستقیم به خود موسیقی و تجربیات موسیقی‌دانان رجوع کرده است و با نقل قول‌های بسیاری در متن کتاب بر آن است که به ما بگوید که موسیقی خلق‌الساعه از دل سکوت برنمی‌آید.  او معتقد است موسیقی در گفت‌و‌شنودی موسیقایی بین سه قطب آهنگساز، نوازنده و شنونده و بر بستر سنت و فرهنگ موسیقایی شکل می‌گیرد.

پدیدار شناسی موسیقی

نویسنده: الیس بنسن ناشر: ققنوس قطع: شمیز،رقعی نوع جلد: شمیز قیمت: ناموجود

ما همواره فکر می‌کنیم موسیقی آفریده شده یا حداقل کشف شده است، اما بنسن می‌خواهد به ما بگوید این دو کلمه در توصیف واقعی شکل‌گیری موسیقی ناتوانند. موسیقی همچون زبان است و کلمات و جملات در زبان کشف یا آفریده نمی‌شوند بلکه در عمل به کار گرفته شده و در جای مناسب قرار می‌گیرند. «آیا شکسپیر جملۀ "بودن یا نبودن: مسئله این است" را کشف کرد یا آفرید؟ ... شکسپیر نه زبان انگلیسی را آفرید نه معنای این کلمات خاص را ... شاید درعوض بهتر باشد بگوییم که شکسپیر این جمله را گرفت و با گنجاندنش در متنی مشخص به آن معنایی خاص داد ... مشکل اینجاست که آفرینش و کشف هیچ‌کدام برای توصیف روند ساخت آثار ادبی و موسیقایی کافی به‌نظر نمی‌رسند، اما بداهه این دو جنبه را بسیار خوب پوشش می‌دهد.»[1]

خلق موسیقی در عمل و در لحظۀ اجرا اتفاق می‌افتد. در لحظه‌ای که گفت‌و‌شنود موسیقایی بین سه قطب آهنگساز، نوازنده و شنونده شکل می‌گیرد. نت‌نوشت‌ها موسیقی نیستند بلکه اجرای نوازنده است که آن‌ها را به موسیقی تبدیل می‌کند و نوازندگان بیش از یک دستگاه تبدیل نت‌ به صدا هستند. آن‌ها در عمل تصمیم می‌گیرند نت‌ها را چگونه تبدیل به موسیقی‌کنند. این تصمیم برمبنای تجربه و آشنایی با یک سنت موسیقایی گرفته می‌شود. بنسن در این‌باره می‌گوید: «اجراگر کار‌آزموده به‌احتمال زیاد از آ‌نچه باید انجام دهد تصوری کمابیش روشن دارد، اما این آگاهی نه از خود نت‌نوشت که از تجربۀ او می‌آید. اجراگر برمبنای آشنایی‌اش با یک کاربست اجرایی است که قادر به ترجمۀ نت‌ها به صدا می‌شود.»[2]

در دیدگاه بنسن برخلاف دیدگاه کلاسیک، نت‌نوشت‌ها خطوط تعرض‌ناپذیر نیستند و اجرای آن‌ها بستگی به سنت موسیقایی و شرایط عملی نوازندگی دارد. مقایسۀ دیدگاه روسینی و بتهوون دقیقا نشان دهندۀ اختلاف این دو دیدگاه است. بتهوون سمفونی‌هایش را متون موسیقایی تعرض‌ناپذیر می‌دانست در حالی‌که «نت‌نوشت‌های روسّینی فقط دستورالعمل‌های اجرایی بودند. این تفاوت از آن‌جا سرچشمه می‌گرفت که روسّینی موسیقی خود را نه "اثر" بلکه چیزی می‌دانست که فقط در لحظۀ اجرا موجود می‌شد.»[3]

اینگونه است که از نظر بنسن عمل موسیقایی فرآیندی است که طی آن افق شرکت‌کنندگان در این عمل درهم می‌آمیزد. او بر آن است که با این رویکرد، به‌جای آهنگسازان و اجراگران خودکامه، موسیقی‌دانان فروتنی خواهیم داشت که در فرآیند شکل‌گیری موسیقی «مشارکت» می‌کنند.


[1] (بنسن، ۱۳۹۴: ۶۸-۶۹).

[2] (همان، ۱۰۹)

[3] (همان: ۴۰)

الیس بنسن، تروریسم، چاپ اول ،مترجم حسین یاسینی ، نشر ققنوس