ورود به آوانگارد

از خاکستر صدای خنده می‌آید

مروری بر کتاب ژرمینال، اثر امیل زولا

نسرین ریاحی‌پور
جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳

در سرمای سوزناک نیمه شبی زمستانی «اتین» کارگری که در جستجوی حقی برابرتر به کارفرمایش سیلی زده، اخراج شده، گرسنه و خسته پیش می رود؛ شاید در امتداد جاده ی یخ زده اجتماعی انسانی ببیند و شغلی بیابد. هر از گاهی دستی که بقچه اش را با آن گرفته با دستی که در جیب دارد؛ جابه جا می کند تا از هجوم باد در امان باشد. کم کم در دور دست نوری می بیند ... . این ابتدای داستان است. داستان تقابل صاحبان سرمایه و طبقه ی فرودست: گروهی که در شرایطی فلاکت بار امروز را به فردا می رسانند و سبک زندگی شان متناسب با فقر مطلق شکلی عجیب به خود گرفته است و گروهی دیگر که با استثمار فرودستان و برداشت دسترنج آنان برای خود لذت های نو می آفرینند.

«ژرمینال» داستان شوکه کننده ایست و خالق آن «امیل زولا» با وجود روایت یک تراژدی در تلخ ترین و سیاه ترین لحظات داستان خواننده را به خنده وا می دارد. در حالی که دختران کوچک داستان به سادگی در برابر یک روبان عشق را می پذیرند؛ مردان و زنان در بزرگسالی کهنسال می شوند؛ شکل های نوین خانواده در محدوده ی کوچک شهرک کارگران معدن زغال سنگ به وجود می آید؛ حتی زمانی که کودکی از گرسنگی می میرد؛ فرانسه خاموش است تا سرمایه داری سیاستش را پیش ببرد.

«ژرمینال» داستان یک قیام است برای بقا، و خوب تصویر می کند؛ در حالی که بقای گروهی به مهمانی ها، لباس های فاخر و روابط اجتماعی گسترده شان وابسته است؛ بقای گروهی دیگر به داشتن و نداشتن یک تکه نان گره خورده است. گرسنگی، سرما، بیماری و همه ی آن چه می تواند یک انسان را در هم بکوبد؛ از میان خطوط داستان به همراه قهرمانان بر می خیزند؛ مقابل چشمان خواننده می ایستند و فرصت تجربه ی نادیده ها را به مخاطب می دهند.

ژرمینال

نویسنده: امیل زولا ناشر: نیلوفر قطع: شمیز,رقعی نوع جلد: شومیز قیمت: ناموجود

«ژرمینال» داستان عاشقانه ایست از سرگردانی میان انتخاب کسی که دوستش داری  یا نجات جامعه ای که نیازمند رهبریست و میان همه ی این ها روایت می کند؛ چگونه هیچ کدام از ساکنان منطقه، ثروتمند و فقیر، خوشبخت نیستند. شاید اگر در می یافتند خوشبختی زمانی به دست می آید که فراگیر شود؛ زندگی این همه رنج نداشت.


امیل زولا، ژرمینال، چاپ هفتم ،مترجم سروش حبیبی ، نشر نیلوفر