قدمت داستاننویسی در زبان فارسی به زحمت به صد سال میرسد، هرچند قرنهاست که آثار روایی درخشانی به این زبان نوشته شده است. ادبیات داستانی اساساً از غرب سربرآورده است. بسیاری دنکیشوت را نخستین رمان میدانند. از روزی که این رمان نوشته شده تا به امروز، رمان و داستان کوتاه و بلند از محبوبترین قالبهای ادبی در جهان به شمار میرود. چه چیزی موجب محبوبیت ادبیات داستانی (رمان و داستان کوتاه و...) و تمایز آن با گونههای دیگر میشود؟
در مقام خواننده شاید بتوان گفت که ادبیات داستانی بیش از اغلب گونههای ادبی، به مشارکت خواننده در فهم اثر نیاز دارد. نوشتن رمان کار بسیار دشواری است؛ نویسندۀ رمان حرف خود را در لایههای متعددی میپیچد و با شگردهای مختلف در جایجای داستان پنهان میکند. جهان داستانی چنان با جهان واقعی نزدیک است که میتواند خوانندۀ ناشی را گمراه کند و به این گمان برساند که هر دو آنها یکی هستند. برای گریز از این اشتباهات، خواننده ناچار است خود را وارد بازی نویسنده کند و ذهن خود را به سلاحهایی مسلح کند که نویسنده از آنها برای نوشتن اثرش بهره برده است. به همین دلیل است که میتوان گفت «هم داستاننویسی هنر است، هم داستانخوانی».
برای ورود به دنیای نویسندگان کتاب هنر داستاننویسی، اثر دیوید لاج، گزینۀ بسیار خوبی است. دیوید لاج –نویسنده و منتقد ادبی برجسته- در سالهای 1991 و 1992 برای ستون هفتگیاش در روزنامۀ ایندیپندنت آن ساندی یادداشتهایی دربارۀ تکنیکهای داستاننویسی مینوشت. هر یادداشت دربارۀ یک شگرد بود و در کنار آن بریدهای از یکی از رمانهای مشهور ادبیات کلاسیک و مدرن به عنوان نمونه میآمد. لاج این یادداشتها را جمعآوری و با اعمال تغییراتی در قالب کتابی با نام هنر داستاننویسی منتشر کرد. هنر داستاننویسی شامل پنجاه فصل است و طبعاً پنجاه شگرد داستاننویسی را معرفی میکند؛ از جمله سیلان آگاهی، آشناییزدایی، اسکاز نوجوان، مؤلف مداخلهگر، کنایه (آیرونی) و غیره. با این حساب، این کتاب برای نویسندگان و منتقدان ادبی نیز کتاب مفید و کارآمدی است. البته، لاج بنا به خصلت ژورنالیستی چنین مطالبی، زبان سادهای را برای نوشتن آنها برگزیده و مدام برای شرح مطالب از مثالهای متعدد بهره گرفته که بر جذابیت مطالب افزوده است.
کتاب هنر داستاننویسی تنها اثر مستقلی است که از لاج به فارسی منتشر شده است. رضا رضایی –مترجم کتاب- دربارۀ ترجمۀ متنهایی که به عنوان نمونه در کتاب آمده، نوشته: «تنوع مثالها و مفهومها کار منِ مترجم را سنگینتر کرده است. از یک طرف، میبایست به اصل آثاری که نویسنده مثال زده است مراجعه کنم تا اولاً حال و هوای آنها را دریابم و ثانیاً برای ترجمۀ آنها روشی را در پیش بگیرم که هم اصالت آنها را منعکس کند و هم با توضیحات نویسنده انطباق داشته باشد.». در نسخۀ فارسی کتاب هم ترجمه و هم متن اصلی این نمونهها آمده و کار را برای خوانندۀ دقیق آسان کرده است. از این گذشته مترجم واژهنامه (به هر دو زبان فارسی و انگلیسی)، کتابنامه و نمایۀ خوبی به کتاب افزوده که بسیار به کار خواننده میآید.