اگر در 28 سال اخیر، گذارتان به میدان پالیزی افتاده باشد، حتماً کتابفروشی پنجره را در ضلع شمالی میدان دیدهاید. دو ویترین زردرنگ کتابفروشی و آن کاشی بالای سردر که نام و نشان کتابفروشی را بر خود دارد، هر مشتاق کتابی را به خود میخواند. چند دقیقهای خیره به ویترین میایستید و جلد تازههای کتاب را مرور میکنید و بعد پا به جهان آن سوی پنجره میگذارید. محمد یراقچی، مدیر نشر و کتابفروشی کتاب پنجره میگوید: «ما مخاطبانمان را خودمان انتخاب میکنیم؛ این شعار، هدف و برنامۀ ما است.» حضور شما در کتاب پنجره اتفاقی نیست- شما انتخاب شدهاید.
کتاب پنجره در سال 1369 تأسیس شد. اینجا به همت محمد یراقچی تأسیس شد. او پیش از آن سابقۀ کتابفروشی نداشته، صرفاً دلبستۀ کتاب و فیلم و سینما بود: «برای انتخاب محل کتابفروشی محدودیت داشتیم. اغلب مغازهها کوچک بودند، محل فعلی را که دیدم خیلی خوشم آمد. چون دو طبقه بود و فضای خوبی داشت. ضمناً ترجیح میدادم در همین حوالی باشیم. آن روزها تنها پاتوق اهل کتاب خیابان انقلاب بود و این اطراف کتابفروشی نداشت».
امروز از اغلب کتابفروشیهای همدورۀ کتاب پنجره جز خاطرهای باقی نمانده است؛ کتابفروشی زمینه، آینده، بهنام و... در حالی که هر روز بر تعداد کتابفروشیهای بزرگ افزوده میشود، بسیاری از کتابفروشیهای کوچک محلی و قدیمی در آستانۀ تعطیلی هستند. یراقچی میگوید «تعطیلی وسوسهای است که همۀ کتابفروشها را این روزها درگیر کرده است، اما من همچنان به کار خودم مشغولم. چون به صورت حرفهای به این کار نگاه میکنم و دوستش دارم. تا حالا توفیقاتی هم داشتهایم، اما این روزها در همۀ زمینهها در جامعهمان با مشکل روبهرو هستیم و این کار هم از این قاعده مستثنا نیست. کتابفروشیها بزرگ به دلیل امکانات و ویترین بزرگتری که دارند کار را برای ما دشوار کردهاند اما معتقدم حرفهای بودن عامل تعیین کنندهای است و کسی که با تجربه باشد میتواند ادامه دهد و خودش را با وضع جدید انطباق دهد».
کتاب پنجره فضای گرمی دارد. پیشخوان کتابفروشی همیشه بهروز است و تازهترین کتابهای نشر را میتوانید آنجا بیابید و ورق بزنید. کنار در هم جایی برای نشریات وجود دارد. جز این، در طبقۀ همکف کتابهای کودک و نوجوان دستهبندی شدهاند و در قفسهها قرار گرفتهاند. کتاب پنجره به گفتۀ مدیر آن، اولین کتابفروشی تهران است که جز کتاب محصولات دیگری هم عرضه میکند: «ما البته نگاهمان در عرضۀ محصولات جنبی متفاوت است. اینجا محصولات فرهنگی و هنری عرضه میکنیم و کالاهایی که استادان داخلی تولید میکنند. جز سیودی و کاست موسیقی، مثلاً اولین بار سرامیکهای استاد قانبیگی، سرامیکهای آقای موسوی و خانم جیران موسوی را عرضه کردیم».
برای دیدن کتابهای عمومی باید به طبقۀ بالا بروید. اگر سینمادوست باشید مسیر پلکان هم برایتان جاذبۀ خاصی دارد- پوستر فیلمهای کلاسیک و آثار نقاشان بزرگ سرتاسر بر دیوار پلکان نصب است. احتمالاً قفسههای کتاب پنجره نیاز عمومی کتابخوانها را برآورده میکند. اینجا کتاب حوزههای مختلف، از رمان و ادبیات گرفته تا روانشناسی و علوم اجتماعی، را میتوانید پیدا کنید. در انتهای سالن هم میزی هست که کتابهای قدیمی روی آن قرار گرفته: «همیشه سعی کردهایم بخشی از کتابهای قدیمیای داشته باشیم که امروز دیگر نیست. بسیاری کتابدوستان، از جمله خود من، چنین بخشی را دوست دارند. کتابها از کتابخانۀ شخصی افراد است و با حداقل قیمت عرضه میشوند و قصدمان این نیست که از فروش آنها سوءاستفاده کنیم».
آقای یراقچی میگوید مخاطبانش در گذشته جوانان بودهاند، اما الان کمتر جوانها به کتابفروشی سر میزنند. خاصیت کتابفروشیهای محلی یکی هم این است که مخاطبان وفادار و قدیمی دارد: «مشتریهایی دارم که از ایران رفتهاند، اما هر بار برمیگردند سری هم به ما میزنند و به یاد خاطراتشان میافتند و کتاب میخرند».
در کتاب پنجره جز آقای یراقچی، دو راهنمای کتاب هم به مشتریان کمک میکنند: خانم علوی و آقای زرینفر. وقتی خواستیم چند کتاب به مخاطبان آوانگارد پیشنهاد کنند از این کتابها نام بردند:
ملت عشق، شدن، خودت باش دختر، هنر ظریف بیخیالی، زندگی خودت را دوباره بیافرینید، ابراهیم خان، شادترین کودک محله