«از صبح سرمطربهای دورهگرد که در خانهها ميآمدند و با صدای بلند تبریک میگفتند و از ابزار نوازندگی خود صداهای مقدماتی درمیآوردند و دل اهل خانه و بهخصوص صاحب جشن را به قیلیویلی میانداختند باز شد. در خانۀ ما اینها خیلی معطل نمیشدند تا صدای دعاشان بلند میشد. با اجازۀ مادرم وارد میشدند و در گوشۀ حیاط بساط نوازندگی و بازی خود را پهن و سراهل خانه را مشغول میکردند. دنبال این دستۀ نوازنده هم بچههای کوچه بودند که به آنها هم اجازه داد میشد وارد حیاط شوند و تماشا کنند، هر روز یکی دوتا از این بساطها برپا میشد. این دستهها عبارت بودند از میمونباز و عنترباز و خرسباز و بزباز که با ضرب تنبک تصنیفهای معمول زمان را میخواندند و حیوان خود را به رقص در میآوردند. دستۀ دیگری هم بود که نقاره و دهل و کمانچه داشت، رقاص چهلبندپوش هم با این دسته بود که میرقصید».
شرحی که خواندیم بخشی از کتاب شرح زندگانی من نوشتۀ عبدالله مستوفی است. این شرح به جزئیات مراسم ختنهسوران در زمان ناصرالدین شاه قاجار میپردازد. از این مراسم جشنی به تصویر میکشد که چون موزیکالی فرنگی، مملو از رنگها و بو و دستههایی است که با سروصداهای خوش از گوشهای از حیاط به سوی دیگری میروند و مینوازند و میرقصند و برای پسربچۀ ختنهشدهای، که خود نویسندۀ کتاب باشد، دف و کمانچه میزنند. این کتاب به شیوایی جزئیات زندگی مردم، آدابورسومشان، دشواریها و ناکامیها و خوشیها و تکههای دلچسب زندگی را به تصویر میکشد. اما چرا خواندن این کتاب، کتابی که از جزئیات زندگی در دورۀ ناصری میگوید میتواند برای شخصی جالب باشد؟ چرا خواندن همین پاراگراف از مراسم ختنهسوران برایمان دلکشتر از خواندن شرح کشورگشاییها و افتخارات شخص ناصرالدین شاه است؟
عادت کردهایم که تاریخ را در شرحی از سلسلهمراتب سلطنتی و رخدادهای سیاسی بخوانیم، بخوانیم که چطور دسیسهای برای یک شاه چیده شد، وزیرانش او را حمایت کردند یا بلای جان او شدند، شاه بعدی چگونه به قدرت رسید، سلسلهای چگونه سقوط کرد و عوامل سقوط آن در قالب سه جمله، چه بودند. خلاصه اینکه تاریخ در چند نام و در چند رویداد مشخص خلاصه میشود. اما این روایت، اصلاً «تاریخ» نیست. تاریخ همانقدر که با نام و نشانها تعریف میشود،در بستری از زندگی مردم معمولی شکل گرفته است. گرچه مردم عادی، «دلاوری» و «کشورگشایی» نمیکنند، اما جزئیات زندگی روزمرۀ آنها به همان اندازهای که جنگ چالدران ارزش نوشتن دارد، ارزشمند است.