نیاز به بخشودن (اگر اصلا بخشودن آن چیزی باشد که موردنیاز است) از دل کشمکشهای انسانی برمیخیزد. جنایتها و ستمگریهای جنایتپیشگان خالق این کشمکشهاست؛ درواقع کشمکشها با این جنایتها و ستمگریها آغاز شده است و این قربانیان هستند که به هر حال به طریقی باید به آن خاتمه دهند. تعرضی حاد و دهشتناک چیزی نیست که بتوان بهراحتی از کنارش گذشت یا به کلی نادیدهاش گرفت، و حتی اگر قربانی درنهایت به این نتیجه برسد که باید از آن بگذرد و نادیدهاش بگیرد، و این خودش انتخابی است برای چگونه پایان دادن به این کشمکشها، باز انتخابهای دیگری برای این کار وجود دارند. در برخی موقعیتها جنایتپیشگان چنان قدرت عظیمی دارند که به آسانی میتوانند ارادهشان را بر قربانیان تحمیل کنند بیآنکه مجبور باشند جبران مافات کنند، اما باز قربانیان باید دست به انتخاب یک رویکرد و نگرش بزنند و آن رویکرد را اختیار کنند، و افراد مختلف انتخابهای مختلفی دارند. در شرایطی که قربانیان کاملا اسیر قدرت ستمگران و جنایتپیشگان هستند؛ بهنحویکه اختیار کردن هر رویکردی جز اطاعت محض و تمکین و تن دادن به خواست ستمگران به معنای واقعی کلمه مرگبار است، باز این قربانیان در درونشان میتوانند واکنشها و احساسات متفاوتی در برابر این ستمگری داشته باشند.
دیوید مک ناتون/ایو گارارد، بخشودن، چاپ پنجم ،مترجم خشایار دیهیمی ، نشر گمان