راهنمای ارواح رمانی که با یک قصهی قدیمی ژاپنی شروع میشود. حکایتی که راوی این رمان، که بهشکلی خود نویسنده است، برایمان تعریف میکند. روایتی از یک درنای سفید که به قول خودش، تضاد بین سست انگاری فروشنده و نجابت فداکارانهی همسر در این داستان او را به وجد میآورد. و همین موضوع دست مایهای میشود تا هرچه بیشتر به پرندگان علاقهمند شود و در زندگیشان جستوجو کند.
راوی به همراه خانوادهاش در سفرهای گوناگون به شهرها و کشورها، رابطهی عجیبی بین خود و دنیای پرندگان کشف میکند و آن را برای ما بازگو میکند.
راهنمای ارواح روایتی از رستاخیز جنونآمیز راوی این داستان هست، که با بازگو کردن آن، ما را نیز به وجد میآورد.
یافتن دوبارهی پرندگان مانند رستاخیزی در زندگیام بود
او با روایتهای عجیب خود از دنیایی که برای خودش ساخته بود ما را به سفری دور و دراز میبرد و در این سفر، با لایههای مختلف شخصیت او نیز آشنا میشویم. لایههایی که به او حسی از قدرت، شکوفایی، عشق و تجلی روحی تازه را میداد. و مانند اکسیری در زندگی اش جریان پیدا کرده بود.
«ناگهان پرندهای بر من ظاهر شد که همانا کلید وجود من بود. تا آن هنگام، تا حدی به گونهی پرندگان علاقه داشتم، ولی از آن پس این علاقهمندی از حد معمول فراتر رفت: پرندهای میتوانست معمای زندگی ام باشد. توضیحی برایش نداشتم.»
او خود را مانند پرندهای متصور بود که میتواند با نگاهی جانبی از دو طرف سر به مشاهدهی دنیا از دو زاویهی مختلف بپردازد. و از همهچیز آگاهی یابد. او بعدی تازه در زندگیاش کشف کرده بود که به کلی دگرگونش ساخته بود. او از دیاری به دیار دیگر میرفت و در هر مکان تازهای که قرار میگرفت، شکل جدیدی از ارتباط خود با دنیای اطراف را جستوجو و کشف میکرد. و در هر مکان پرندگان تازهای را برای دیدن و زیستن پیدا میکرد. به شکلی که خودش نیز آرزوی پرواز را در سر میپروراند.
«تنها کاری که باید میکردم این بود که خودم راه و روش برای پرواز ابداع کنم. پرواز رویای همیشگیام شده، رویایی که پیوسته یک الگو را دنبال میکرد: من ژیمناستیک را کشف کردم که امکان پرواز را میسر میساخت. ژیمناستیک سرشار از توالی حرکات ساده بود. در عالم رویا بدنم را به حرکت وامیداشتم و دائم با خود تکرار میکردم: "هرگاه بیدار شدی، به یاد بیاور که کارخیلی ساده ای خواهد بود"، سپس بال میگشودم و در پی شکار لذتِ وافر بر فراز سرزمینهایی با زیبایی خیره کننده پرواز میکردم.»
از این به بعد نوشتن مترادف پرواز کردن است
او در پی کشف ساختن زندگی جدید برای خود به مسیری تازه برای نوشتن رسید. از دوره ای که با اساطیر یونانی برای رستاخیز زندگی خود و راهنمای ارواح بودن، آشنا شده بود گذر کرد و پرواز را به نوعی در نوشتن پیدا کرد. که برایش دریچهای رو به آسمان تلقی میشد. او دیگر پرندهای بود که آوازش، نوشتن و پروازش کلمات بودند. و خود را همانند چکاوکی میپنداشت که در حین پرواز آواز میخواند.
«از کسی که اظهار میدارد: "من چیز مهمی نمیخواهم، تنها خواستهام نوشتن است." بر حذر باشید. یا دروغ میگوید، یا چیزی بدتر از آن. نوشتن بالاترین آرزوهاست. هیچ پرندهای به چنین چیزی فکر نمیکند: "من چیز مهمی نمیخواهم، تنها خواستهام پرواز کردن است. پرنده هر روز باید پرواز کند و میداند که پرواز کاری عظیم است. علاقهمندی به نوشتن هر روزه نیز در همین ردیف است؛ هرگز نباید از یاد برد که چه کار پر مشقت و دشواری است.»
او پنداشت که راهنمای ارواح کسی است که مرگ برای او توقف حرکت نیست، بلکه شخص مرده مانند شخص زنده باز هم راهی را پیش رو دارد که باید آن را طی کند.
اندکی در باب آملی نوتومب
آملی نوتومب نویسنده بلژیکی و فرانسوی زبان، زادهی 9 ژوئیه 1966 در ژاپن است. نوتومب تاکنون برندهی چندین جایزهی ادبی بوده است. او همچنین عضو هیئت داوران جایزهی دسامبر است. رمان عطش او که لقب انجبل به روایت نوتومب را نیز به آن دادهاند یکی از سه نامزد نهایی جایزهی گنکور در 2019 بود. در سال 2021 نیز رمان اولین خون برندهی جایزهی رنودو شده است.
آثار او امروزه در زمرهی پرفروشترین کتابهای ادبی فرانسه به شمار میرود. این نویسنده در ساختار نوشتههای مدرن خود از عناصر گوناگونی مانند اسطوره، فلسفه و ادبیات کلاسیک استفاده میکند. از آثار مطرح او میتوان به قتل منزه، بهداشت قاتل، خراب کاریهای عاشقانه، آرایش دشمن، ریش آبی، عطش، خاطرات پرستو، پدرکشی و ... اشاره کرد.