ورود به آوانگارد

تبهکاران نارنجی‌پوش

معرفی کتاب قصه‌های ادسا نوشته‌ی ایساک بابل

پدرام عسکری
پنجشنبه ۱۱ بهمن ۱۴۰۳

“تارتاکوفسکی به چاپیده‌ی نُه‌باره یا یه جهودونصفی مشهور بود. اون رو یه جهودونصفی صدا می‌زدند، چون هیچ یهودی‌ای نمی‌توانست این اندازه گستاخی و پول رو توی خودش بچپونه. قدش از بلندقامت‌ترین پاسبان شهر هم بلندتر بود. و وزنش هم از پهن‌ترین زن یهودی بیشتر بود. تارتاکوفسکی رو چاپیده‌ی نه‌باره‌ی شهر صدا می‌زدند، چون لِفکا گاوی و شرکا، نه هشت بار و نَه ده بار، که دقیقاً نه بار غارتش کردند.”

در کرانه‌ی دریای سیاه، در جنوب اکراین، شهری هست که برعکس جغرافیای خشن اطرافش گرم و دلنشین و پرزرق‌وبرق‌تر است. شهری نسبتاً بزرگ با مردمان بسیار جذاب، آنان که هر‌یک قصه‌ای مخصوص‌به‌خود دارند. از این‌دست مردمان احتمالاً در جغرافیای دیگر یا نیست یا اگر باشد، کم‌پیداست. مردمانی چنین پرقصه در حکم کیمیا هستند و هر‌یک هم به‌زعم خود چیزی خاص به قصه‌ی دیگری اضافه می‌کند. قصه‌های ادسای ایساک بابل دقیقاً داستان همین شهر و مردمان است. داستان‌های کوتاه اما پر از کش‌وقوس و طنازی که شهری گرم در جغرافیایی سرد را به تصویر می‌کشد.

قصه های ادسا

نویسنده: ایساک بابل ناشر: چام قطع: شمیز،جیبی نوع جلد: شمیز قیمت: 150,000 تومان

شهری پر از کاریکاتورهای شوخ‌وشنگ

چهار قصه‌ی کتاب قصه‌های ادسا روایتی است از مافیا و اوباش محله‌ی مولدوانکا در شهر ادسای کشور اکراین. شخصیت محوری تمامی این قصه‌ها مردی است به نام بنیا کریک، مردی که در نخستین داستان متوجه می‌شویم لقبش سلطان است و مافیای شهر ادسا را مدیریت می‌کند. اما قرار نیست در طی داستان‌های مجموعه‌ی قصه‌های ادسا با تبهکارهایی از قماش تبهکارهای گنگستری آشنا شویم. در قصه‌های ادسا شخصیت‌ها بیشتر کاریکاتوری شوخ‌وشنگ‌اند و از خود بلاهت‌های خاصی نشان می‌دهند. زبان بابل هم طنز‌آلود و کمی نیز نیش‌وکنایه‌دار است.

بابل در این داستان‌های کوتاه بیشتر از هرچیزی زندگی پرجنب‌وجوش در میان اهالی ادسا را به تصویر می‌کشد. منبع الهام او برای نوشتن این داستان‌های دقیقاً جریان تبهکاری، یا همان گانگستری، حاضر در شهر ادسا بود. جریانی یهودی که گفته شده بابل از طریق یکی از رفقایش از پرونده‌های آن‌ها در دهه‌ی 1920 آگاه شده است و همین دستمایه‌ی نوشتن این مجموعه ‌قصه شده است. از همین رو، بابل توانسته تا گروهی جذاب از خلافکاران ادسایی را گرد هم آورد. در همین باب در جایی گفته شده است: «بابل، با الهام از جمعیت متنوع اودسا، ترکیبی غنی از شخصیت‌هایی مختلف را در داستان‌هایش ساخته است؛ دزد، کلاهبردار، قاچاقچی، لباس‌فروشی، مغازه‌دار، فاحشه، موسیقی‌دان، بورژوا، بانک‌دار، صنعت‌گر، گدا و .... اما تمام کار بابل به همین‌جا ختم نخواهد شد. احتمالاً در مقاطعی از خوانش قصه‌های ادسا بیشتر از لحن طنزآلود بابل با توحشی از اوباش ادسا روبه‌رو شویم که ما را بترساند. مردانی که برای خواسته‌هایشان بیشتر از حد انتظار مصمم هستند و در این راه هم هیچ ابایی از جنایت ندارند. بنیا کریک نماینده‌ی این خلاف‌کاران است که باعث ترسیدن ما شاید بشود. در داستان اول، نحوه‌ی ازدواجش آن‌چنان دلنشین نیست و تصویری هم که از او، با آن کت‌شلوار نارنجی‌رنگش، بر روی جلد کتاب آمده نشان می‌دهد که به چه راحتی‌ای می‌تواند آدم‌های دیگر را در زیر پاهایش له کند. در داستان‌های دیگر مجموعه هم بنیا کریک تقریباً همین‌قدر ساکت و مرموز و با هیبتی نسبتاً شوخ دارد که حس امنیت را کاملاً در دیگری می‌کشد. اما بابل در تمامی قصه‌های همچنان لحن طنز خود را حفظ کرده است ـ بااینکه هر‌یک از این داستان‌ها در سال‌هایی مختلف نوشته شده‌اند.

قصه‌های ادسا احتمالاً آن کتابی نباشد که راحت انتخاب شود. کتابی نباشد که در کتاب‌فروشی مستقیم به سراغش برویم، چون بابل نویسنده‌ای نیست که در میان طرفداران ادبیات روسی جزو پرطرفدارها باشد. اما قدرت بابل در جای دیگری خودش را به رخ می‌کشد و آن لحن بی‌تفاوتش در برابر همه‌ی رخدادهای قصه‌هایش است. لحنی سنجیده که جانب احتیاط را درمورد محتوایش رعایت می‌کند و در‌عین‌حال با شجاعت از کراهت جریان تبهکاری در شهری که بابل بسیار دوستش می‌داشت صحبت می‌کند. از‌این‌رو، قصه‌های ادسا کتابی است بس ارزشمند برای آنهایی که دوست دارند مدتی را در جنوب اکراین سپری کنند.

مطالب پیشنهادی

کتاب های پیشنهادی