«براساس داستان واقعی» یک رمان با زبان اولشخص از دلفین دو ویگان است که با نثری جذاب به روایت داستان عجیبی میپردازد. دلفین دو ویگان در این رمان خواننده را بهطرز ماهرانهای تحتتأثیر خود قرار میدهد. این رمان تاریک یک فضای بسته را بین دو دوست طراحی میکند و به ما نشان میدهد. این کتاب ژانری دارد که تعریف آن در یک کلمه دشوار است. مرزهای بین واقعیت و رؤیا در این اثر بهسختی قابلتشخیص هستند. واژهها با صراحت تمام بر روی صفحه رقم خوردهاند. بیشک ما در یک داستان تخیلی هستیم که هیچ ارتباطی با واقعیت ندارد.
دیگر نیاز به دوست جدید نداشتم
این رمان روایتگر زندگی زنی به نام دلفین است که ناگهان زنی که او را "ل" مینامند در زندگیاش ظاهر میشود و بهزودی نفوذ خود را بر راوی گسترش میدهد تا او رمانی بنویسد که "ل" میخواهد بخواند؛ رمانی که بیشتر بر روی واقعیت تأکید دارد تا تخیل. او بهشکلی این نویسنده را ایزوله میکند و راوی داستان نیز به این ماجرا تن میدهد. "ل" از آسیبپذیری این شخصیت استفاده میکند و او را از نزدیکان و خوانندگانش جدا میکند، تا جایی که جای او را میگیرد.
«حسی مرا به سویش میکشید. دلم میخواست او را در آغوش بگیرم. به یاد دارم که به سبب حسی عجیب با خودم گفتم که او همیشه آن زن دلربا و آراسته ای نبوده که در مقابلم است. چیزی در او، چیزی نهفته و نه چندان محسوس نشان میداد که از جایی دور، از سرزمینی تاریک و پُر گل و لای میآید و دگردیسی شگفت انگیزی در او رخ داده است. از آن روز به بعد همدیگر را بیشتر و بیشتر دیدیم. "ل" در دو قدمیخانهی من زندگی میکرد. در خانه کار میکرد و برنامه و زمان کاری اش در اختیار خودش بود.»
این دو زن بهنحوی هر دو نویسنده بودند و هرکدام در نوع خود درگیر روانرنجوریهای شخصی خود بودند. مفهوم زنانه بودن و جذابیتهای زنانه در تمام جنبههای ظاهری این کاراکتر مشهود است. این زن بهنوعی نماد زنان و پیچیدگیهای روانی آنهاست؛ هم مستقل و هم منحرف. این موضوع بهنوعی وجود "ل" را به یک وجود واسطهای محدود میکند که از طریق دخالتش در زندگی قهرمان داستان خود را نشان میدهد.
«وجود "ل" برایم لازم و ضروری شده بود. او حضور داشت و شاید به این نیاز داشتم: اینکه کسی به شکلی منحصر به فرد به من توجه داشته باشد. آیا همهی ما آدمها چنین میل دیوانهواری را در دلمان جا ندادهایم؟ میلی که از دوران کودکی مان نشأت میگیرد، دورانی که گاهی به ناچار باید زیاده زود از آن دست میکشیدیم. میلی که در بزرگسالی میفهمیم خودبینانه است، افراطی و خطرناک است. که با وجود این برایمان پیش میآید که تسلیمش شویم. بی شک "ل" فضایی خالی را برایم پر میکرد که من از آن آگاه نبودم. ترسی را فرو مینشاند که من بلد نبودم نامی بر آن بگذارم. "ل" پرده از چیزی بر میداشت که فکر میکردم پنهانش کردهام، مرمتش کردهام. به نظر میآمد که "ل" این نیاز ارضا نشدنی برای دلداری شنیدن را اغنا میکرد، نیازی که دروجود همهی ما باقی است.»
تنها او مرا درک میکرد
با پیشرفت داستان، خواننده نیز ناخودآگاه در طوفان تردید غرق میشود. "ل" نمایندهی خوانندهای است که نهتنها به لذّت خالص از کتاب اکتفا نمیکند، بلکه درنهایت مانند یک تماشاچی نسبت به نویسنده عمل میکند. او بهدنبال کوچکترین جزئیاتی است که بتواند افکار نویسنده را شریک شود و راز نوشتن او را کشف کند.
«میدانی از چه خوشم میآید. از اینکه بفهمم از چه ساخته و پرداخته شدهایم، چگونه میتوانیم بعضی حوادث، بعضی خاطرات را درک کنیم، حوادث و خاطراتی که با بزاقمان در هم میآمیزند، در وجودمان پخش میشوند، در حالی که بعضی حوادث و خاطرات دیگر مثل سنگ ریزهای تیز ته کفشمان میمانند. چگونه رد پای کودکی را روی پوست بزرگسالی بیابیم که ادعا میکنیم به آنها تبدیل شدهایم؟ چه کسی میتواند این خال کوبیهای نامرئی را بخواند؟ به چه زبانی نوشته شدهاند؟ چه کسی میتواند زخمهایی را درک کند که ما یاد گرفتهایم پنهانشان کنیم؟»
اندکی در باب دلفین دو ویگان، نویسندهی اثر
دلفین دو ویگان رماننویس مشهور فرانسوی زادهی 1 مارس 1966 است. او جوایز متعددی را در طول زندگی هنری خود کسب کرده است. تِم مرکزی آثار دوویگان آسیبها و صدماتی است که رفتار بزرگسالان به کودکان وارد میکند. رومن پولانسکی از روی همین اثر او فیلمی تحتعنوان بر اساس یک داستان واقعی در سال 2017 ساخته است.
او جوایز معتبری همچون جایزهی سنت والنتین در سال 2006، جایزهی همبستگی در سال 2009، جایزهی رنو دوت در سال 2015، جایزهی گنکور در سال 2015 و... دریافت کرده است.
از آثار مطرح او میتوان به روزهای بدون گرسنگی، پسران زیبا، یک شب در دسامبر، نه و من، زیرچتر، زمانهای زیرزمینی، هیچ چیز مانع شب نمیشود، وفاداریها و کودکان پادشاهان اشاره کرد.
او یک فیلمنامهی دیگر تحتعنوان تو پسر من خواهی بود در سال 2011 منتشر کرده است.