چهرهی بهترین دوست خودرا در زمان کودکی بهیاد میآورید؟ اسمش را چطور؟ هوت و الیو بهترین دوستان هم هستند. آنها تقریباً تمام اوقات روزشان را باهم میگذرانند. هوت روحیهی ماجراجویی دارد و علاقهمند است چیزهای جدید زیادی را تجربه کند. الیو هم با اینکه ماجراجویی را دوست دارد، اما ترجیح میدهد آن را در کتابها دنبال کند. اما دوستهای خوب گاهی برای هم فداکاری میکنند. شاید این انعطاف سبکوسیاق دوستی باشد!
شجاعت دقیقا چیست؟
شجاعت و تعریف دقیق آن برای کودکان، بیشتر از آن چیزی که فکر میکنیم اهمیت دارد. شجاعت را باید چطور تعریف کنیم؟ توضیح بدیهیات به کودکان یکی از سختترین کارهای ممکن است. در این کتاب دو تعریف جالب از شجاعت ارائه شده است. گاهی شجاعت یعنی حرکت به سمت ماجراهای تازه و چالشهای جدید. آمادگی برای مواجهه با خطرات گوناگون و ریسکپذیری. درست مثل هوت. این تقریباً همان تعریفی است که اکثریت در جواب «شجاعت چیست؟» میگویند. اما شجاعت یعنی همان نترسیدن؟ در این کتاب با نوعی دیگر از شجاعت آشنا میشویم. شجاعتی که الیو داشت. «نمیشود بترسیم اما همچنان شجاع باشیم؟ گاهی شجاعت یعنی کنترل ترس! یعنی مراقبت، یعنی شجاع بودن در زمانی که نیازه. یکبار پسر کوچکی به من گفت که :«تو میدونستی من خیلی ترسوام؟» این جمله برایم تکاندهنده بود. وقتی پرسیدم که چرا چنین فکری میکنی؟ در پاسخ گفت چون از سوسکها میترسد. بنابراین ترسو است. آیا در ذهن کودکان ترسیدن و شجاعت دو قطب جدا از ماجرا هستند و باهم در یک اتاق حاضر نمیشوند؟ پاسخ آنها به این سوال بسیار مهم است.»
از دوستی یاد میگیریم
در دوستی همواره چیزهای جدیدی را یاد میگیریم. مهمتر از آن این است که دیگر تنها نیستیم و وقتی تنها نیستیم انگار که از پس هر کاری برمیآییم. در دوستی یاد میگیریم که علاوه بر خودمان کسی دیگر هم حاضر است و ما باید حضورش را درنظر بگیریم.
الیو گفت: «خودت که میدانی من ماجرا دوست ندارم. مثل تو شجاع نیستم.»
هوت گفت: «خیالت راحت! من بهجای هر دویمان شجاع میشوم.»
هوت و الیو دو دوست خوب هستند که به احساسات یکدیگر توجه میکنند. احساس همدردی و همدلی چیزی است که باید از سنین پایین به کودکان آموخته شود. در این داستان ما میبینیم که الیو و هوت چطور در شرایط سخت در قدم اول خود را کنترل میکنند و بعد به طرف مقابل هم توجه میکنند.
هوت تکهای از تویی خودش را را از روی زمین برداشت و گفت: «حالم خوش نیست.»
الیو پا سست کرد، اما فقط برای یک لحظه. آنوقت گفت: «بیخیال، هوت. خودم تو را تا خانه میبرم. من به جای هردویمان شجاع میشوم.»
هوت قدم به قدم دنبال الیو رفت.
هوت گفت:«هوا به زودی تاریک میشود. اگر تاریک بشود، گم میشویم.»
الیو با مهربانی گفت: «هوت، تا وقتی من اینجا هستم و تو آنجا، ما هیچوقت گم نمیشویم. اینجا و آنجا هم که خیلی از هم دور نیستند.»
یک نکتهی قابل توجه درمورد دوستی الیو و هوت این است که ارتباطی دو طرفه دارند و صفحهی ترازو در حالت تعادل قرار دارد. این دو دوست حسابی هوای هم را دارند.
آشناییزدایی از متن
اگر بخواهیم از زاویهی دیگری به متن نگاه کنیم دختری را میبینیم که تنهاست و تنها دوستش عروسکش است، دختر میترسد که سراغ کارهای مختلف برود، اما همچنان دلش میخواهد که چیزهای تازه را امتحان کند. بنابراین خودش را راضی میکند تا به همراه هوت به انجام آنها بپردازد. الیو به شیوهای عالی شجاعت را تعریف و درک میکند.
دربارهی نویسنده و تصویرگر، جاناتان دی واس
نویسنده و تصویرگر داستان جاناتان دی واس، قبل از اینکه نویسندهی کودک باشد طراح گرافیک بوده است. از او یک کتاب دیگر هم در انتشارات پرتقال چاپ و ترجمه شده است که به یک داستان دیگر درمورد هوت و الیو میپردازد.