ورود به آوانگارد

راه طی‌شده‌ی مسکوب

معرفی کتاب شاهرخ مسکوب نوشته‌ی علی بزرگیان

محمدرضا ثامن نسب
شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳

نام شاهرخ مسکوب (۱۳۸۴-۱۳۰۴) برای بسیاری از کتاب‌خوانان و علاقه‌مندان به ادبیات یادآور کتاب روزها در راه است، کتابی که یادداشت‌های روزانه مسکوب را از سال 57 تا 76 درش ثبت شده است. کتابی که با مطالعه‌ی آن با زندگی و تفکرات یک متفکر متفاوت و دردمند آشنا می‌شویم. علاوه‌بر روزها در راه، شاهرخ مسکوب را با پژوهش‌ها و جستارهای ماندگاری که درباره‌ی شاهنامه فردوسی نوشته است نیز می‌شناسیم. شاهرخ مسکوب در ادبیات معاصر ایران جایگاه یک محقق ادبی متفاوت و منحصر‌به‌فرد را دارد. در پژوهش‌ها و نوشته‌هایش، چهره‌ی یک ادیب مدرن را دارد و روش‌شناسی آثار او نیز از پژهشگران و محققان کلاسیک ادبیات فارسی، مانند پرویز ناتل خانری، متمایز است. کتاب شاهرخ مسکوب، نوشته‌ی علی بزرگیان، سرگذشت سیاسی و فرهنگی مسکوب را از جوانی تا مرگ او در پاریس بررسی می‌کند و تلاش دارد خواننده را با ابعاد کمتر‌شناخته‌شده‌ی مسکوب آشنا کند.

شاهرخ مسکوب (نامیرایان 1)

نویسنده: علی بزرگیان ناشر: مان کتاب قطع: شمیز، جیبی نوع جلد: شمیز قیمت: 190,000 تومان

ادبیات به‌مثابه‌ی خانه

در این کتاب، با مراحل مختلف فکری شاهرخ مسکوب مواجهه می‌شویم. کتاب با شرح خاطرات حسن کامشاد و هم‌خانه شدن آن‌ها و دوران دانشجویی شاهرخ مسکوب در دانشکده‌ی حقوق دانشگاه تهران آغاز می‌شود. از فضای سیاسی ایران بعد‌از شهریور 1320 صحبت می‌کند. در همین ایام است که شاهرخ مسکوب در دانشگاه تهران با اندیشه‌های چپ و حزب توده آشنا می‌شود. در صفحه‌ی 26 در‌این‌باره می‌خوانیم: «در همان روزهای نخست دانشجویی، سر کلاس درس، یکی از همکلاس‌هایش طول کلاس را دوان دوان طی کرد و از میز استاد بالا رفت و ایستاد و با مشتی گره کرده فریاد زد: دنیا خواهی نخواهی به طرف سوسیالیسم پیش می‌رود.»

در ادامه، شرح فعالیت‌های مسکوب را در حزب توده می‌خوانیم. با مسکوب آرمان‌خواهی آشنا می‌شویم که تمام‌وقت در خدمت سیاست و آرمان‌های اجتماعی قرار دارد. در صفحه‌ی 33  کتاب، مسکوب درباره‌ی این دوران می‌گوید: «بشر‌دوستی و میهن‌پرستی و درد عدالت بود که بیشتر ما را به حزب توده می‌راند، نه دانش و تجربه‌ی سیاسی!» سرانجام کوتای 28 مرداد و دستگیری مسکوب پس‌از کودتا و تجربه‌ی زندان او را از حزب و دنیای سیاست سرخورده می‌کند و برای همیشه از فعالیت سیاسی کنار می‌کشد.

بعد‌از این مرحله و آزادی از زندان، مسکوب به سرخوردگی دچار می‌شود. احساس سرگشتگی و تنهایی را در جهانی که آرمان‌ها و اهداف آن نابود شده است را حس می‌کند. مسکوب در این زمان آرمان و پناهگاهی تازه می‌یابد: ادبیات.

در این زمان و از اوایل دهه‌ی 1340 به ترجمه روی می‌آورد. تراژدی‌های یونانی مثل ادیپ شهریار را ترجمه می‌کند. در واقع، مسکوب آگاهانه انتخاب تازه‌ای می‌کند. در صفحه‌ی 63 کتاب در‌این‌باره می‌خوانیم: «او از میان دو راه ماتم برای گذشته از‌دست‌رفته و مواجهه‌ی مالیخولیایی با شکست دومی را برگزید، درس گرفتن از گذشته و به رسمیت شناختن شکست‌ها، همراه با نگاهی انتقادی. از سر همین مقابله، به روایت تاریخ از زبان ادبیات روی آورد.» شاهرخ مسکوب خود درباره‌ی این پناهگاه تازه می‌گوید: «با خواندن این آثار فکر می‌کردم وقتی بر سر دیگران، آدم‌هایی مثل ادیپ و سیاوش، ایوب و اسفندیار، یک چنین بلاهایی آمده، بر سر ما چیزی نیامده، البته مقایسه‌ی بلندپروازانه‌ای است، ولی در ضمن تسلی فوق‌العاده‌ای بود.»

با مطالعه زندگی‌نامه‌ی شاهرخ مسکوب، با روشنفکری روبه‌رو می‌شویم که همواره در جست‌و‌جوی خانه و پناهگاهی برای آرمان‌ها و احساساتش بود، زمانی این خانه را در دنیای سیاست جست‌و‌جو کرد، اما با سرخوردگی از آن به ادبیات و خانه‌ی فرهنگ پناه برد. نقطه‌ی مشترک همه‌ی تلاش‌ها و زیست روشنفکری مسکوب، در این کتاب، زیستن در دایره‌ی حقیقت بود. متفکری که همه‌ی سعی و تلاش خود را کرد که همواره در طرف حقیقت بایستد.

مطالب پیشنهادی

کتاب های پیشنهادی