آسترید آنا امیلیا لیندگرن (Astrid Anna Emilia Lindgren) (زاده ۱۴ نوامبر ۱۹۰۷ – درگذشته ۲۸ ژانویه ۲۰۰۲) نویسنده سوئدی کتابهای کودکان و نوجوانان بود که تعداد زیادی از کتابهایش به ۸۵ زبان ترجمه و در بیش از ۱۰۰ کشور جهان منتشر شده است. در سال ۱۹۶۷ موسسهی رابن و شوگرن بانی جایزه ادبی جدیدی شد که آن را به افتخار آسترید و در رابطه با جشن تولد ۶۰ سالگی او «جایزه ادبی آسترید لیندگرن» نام گذاشت. آسترید به خاطر دفاع و حمایت از حقوق کودکان و حیوانات و همچنین مخالفتش با تنبیه بدنی نیز شخص شناخته شدهای بود.
در سال ۱۹۵۸ دومین دریافتکننده جایزه هانس کریستین اندرسن، جایزه بینالمللی ادبیات کودک بود و در سال ۱۹۹۳ جایزه بینالمللی که به «آلترناتیو جایزه نوبل» معروف شده است به دلیل عدالتخواهی او، تعهدش نسبت به حاکم شدن فرهنگ عدم خشونت در جامعه، درک و همدردی او با اقلیتها و همچنین به خاطر عشق او به طبیعت و کوششی که در راه حفظ آن به عمل میآورد به او اعطا شد.
یک برنامه رادیویی در نودمین سالروز تولدش او را به عنوان «زن سال سوئد» برگزید.
در سال ۲۰۰۵ مجموعه نسخههای اصلی و دستنوشت کتابهای آسترید لیندگرن که در کتابخانه سلطنتی سوئد در استکهلم نگهداری میشود از طرف سازمان یونسکو به عنوان بخشی از میراث فرهنگی جهان به ثبت رسید.
پیپی جوراببلند؛ شاهکاری بینظیر برای کودکان و نوجوانان
پیپی جوراببلند یکی از شاهکارهای آستریدلیندگرن است که در ایران با چند ترجمه از ناشرین مختلف چاپ و منتشر شده است. علاوه بر کتاب، یک مجموعه تلویزیونی سوئدی-آلمانی نیز بر اساس داستان پیپی جوراببلند با همین عنوان در سال ۱۹۶۹ ساخته و از شبکه تلویزیونی «اسویتی» پخش شد. همچنین این مجموعه در سال ۱۳۵۷ خورشیدی با دوبله فارسی از تلویزیون ملی ایران نیز به نمایش درآمد.
پیپی، دختری است جسور و قوی که در ویلایی به نام «ویلهکولا» زندگی میکند. پیپی تنها نیست و یک میمون به نام آقای ویلسون و یک اسب هم کنار او در ویلهکولا است. مادر او وقتی یک بچهی کوچک در گهواره بوده میمیرد. پیپی مطمئن است که مادرش در آسمان است و از سوراخی در آسمان دختر کوچولویش را یواشکی نگاه میکند. خیلی وقتها پیپی دستهایش را به طرف آسمان تکان میدهد و فریاد میزند: «نگران من نباش! من از عهدهی همه چیز برمیآیم.»
پدر پیپی ناخدای یک کشتی بوده است که روزی دچار توفان و در دریا غرق میشود. هرچند پیپی هرگز باور نکرد که پدرش غرق شده، مطمئن بود که پدرش خود را به جزیره آدمخوارها رسانده است، و فکر میکرد که او سلطان همه آدمخوارها شده و تمام روز، در حالی که تاجی طلایی بر سر دارد، در اطراف جزیره قدم میزند و میگردد.
او دوستانی به نامهای تامی و آنیکا در همسایگی خانهاش پیدا میکند که ماجراهای مختلفی را در سراسر داستان کنار هم تجربه میکنند.
چرا خواندن آثار آسترید لیندگرن برای همه سنین مناسب است؟
سهگانهی پیپی چوراببلند با عنوانهای (پیپی جوراببلند، پیپی به کشتی میرود، پیپی در دریاهای جنوب) همگی در یک کتاب جمع شدهاند و هرکدام از داستانها و روایتهای کوتاهی تشکیل شدهاند که دنیایی کودکانه و دور از رفتارهای موردپسند آدمبزرگها میسازد. پدر پیپی برای او یک صندوق پر از سکههای طلا و جواهرات گذاشته و او هرچه که بخواهد میتواند با آنها بخرد! مثل یک اسب یا مقدار زیادی آبنبات و شکلات برای خودش و همهی بچهها، به خصوص آنهایی که توان خرید ندارند. همهی بچهها کنار پیپی خوشحالاند و کودکان از خواندن داستانهای پیپی لذت میبرند و کاملاً با او همذاتپنداری میکنند؛ مخصوصاً زمانی که تامی و آنیکا دو کودک همسایه در خانوادهای با قوانین و چهارچوبهای مخصوص خود و معیارهای معمولی یک خانوادهی معمولی زندگی میکنند و مخاطب با خواندن ماجراهای این سه کودک شاهد تناقض آشکاری است که ما را به درک بهتر چگونگی تربیت فرزندان و آسیبهایی که ممکن است به آنها و کودکیشان وارد کنیم میرساند. از نگاه مخاطب بزرگسال اما داستان پیپی کمی غمگین است. چرا که همگی ما حقیقت تلخ زندگی را میدانیم و کودکی و رمز شادی کودکانهمان را از یاد بردهایم. پیپی جوراببلند و خواندن آن فرصتی است برای ما که لحظهای از غم جهان دور شویم و از نگاه دیگری زندگی را ببینیم. چگونگی برخوردمان با مشکلات و رنگی کردن سیاهیها و شیرین کردن تلخیها را میآموزیم و به این اصل میرسیم که ای کاش میشد اینقدر مسائل زندگیمان را جدی نگیریم. داستان برای همهی سنین مناسب است و تخیل آسترید لیندگرن روزنهای است از امید برای روشنی روزهای تاریک.