ورود به آوانگارد

زندگی در سایه جنگ: روایت یک خانواده از امید و ناامیدی

معرفی نمایشنامه‌ی این نسل خوشبخت نوشته‌ی نوئل کاورد

سحر اسدیان
سه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳

این نسل خوشبخت یک درامِ خانوادگی و اجتماعی از نوئل کاورد است که در سال 1939 در سه پرده به رشته تحریر درآمده است. کاورد در این نمایشنامه با تصویر یک خانواده در طبقه‌ی متوسط اجتماع، به مسائلی  مهم در روزگارِ پس از جنگ جهانی اول و آغاز جنگ جهانی دوم می پردازد.

او این نمایشنامه را در 1939 و پیش از  جنگ جهانی دوم نوشت. این نمایشنامه تصویری از انگلستانِ خسته اما با استقامت و شکست‌ ناپذیر در دوران پس از جنگ است. کاورد عنوان این نمایشنامه را از مونولوگی در نمایشنامه‌ی ریچارد دوم گرفته است. همچنین عنوان این اثر اشاره‌ای به مردم انگلیس نیز دارد.

عدالت اجتماعی، یکی از مشخصه‌های پُررنگ در این نمایشنامه است. کاورد در این اثر تصویری از سیاست و اقتصاد بریتانیا در دهه 1920 و 1930 را نشان می‌دهد. پیشرفت فناوری، ورود رادیو و تلفن، جایگزینی چراغ‌های گازیِ خانگی با برق، بازسازی‌های ملی پس از جنگ اول، پرداختن به تروما‌ها و آسیب‌های شخصی همچون مرگ ناگهانی فرزندان، بازگشتِ مردانِ انگلیسی پس از جنگ به خانه‌هایشان و عصیان و آسیب‌های زنانه از دیگر مشخصه‌هایی است که کاورد در این نمایشنامه به آن‌ها پرداخته است.

ما مردمِ معمولی

وقایع این نمایشنامه از ژوئن 1919، یعنی یک سال پس از پایانِ جنگ جهانی اول شروع می‌شود و تا ژوئن 1939، یعنی سه ماه قبل از شروع جنگ جهانی دوم ادامه دارد. در کل ما شاهد بیست‌سال از زندگی فرانک گیبونز و خانواده‌‌اش هستیم.

در پرده اول، خانواده‌ی گیبونز به خانه‌ی جدیدشان در جنوبِ لندن نقل مکان کرده‌اند. فرانک، پدر خانواده و شوهر اِتِل، از خدمت نظامی در جنگ جهانی اول جان سالم به در برده است. آن‌ها در همان حوالی، باب میچل، از دوستانِ قدیمی فرانک در ارتش، و خانواده اش را ملاقات می‌کنند.

سیلویا، خواهر فرانک و خانم فلینت، مادر اِتِل نیز با آن‌ها در همان خانه زندگی می‌کنند.

سایه‌ی جنگ همیشه بر سر خانواده‌ آن‌ها و تمامی خانواده‌های دیگر که در آن سال‌ها درگیر جنگ بوده اند، سنگینی می کند. نگرانی زن‌ها و فرزندان بابت بازگشتِ دوباره‌ی مردان به خانه، موضوعی تمام نشدنی در تمام آن دوران بود.

اِتِلمن تحمل ندارم به این چیزها فکر کنم. اون هم بعد از اون همه سختی که کشیدم؛ انتظار کشیدن برای اومدنت و دل نگرانی برای سلامتیت. خیلی قساوت می‌خواد من رو مجبور کنی حتی به این چیزها فکر کنم.
فرانکحالا اوقات تلخی چه فایده داره؟ به هر‌حال قرار نیست دوباره جنگ بشه که. 
اِتِلتا وقتی مرد‌ها اون قدر احمق باشن که بخوان به جنگ برن، جنگ همیشه هست.

در زمان اعتصاب عمومی سال 1926، زنان خانواده با هم دعوا می‌کنند. فرانک و باب به عنوان راننده و کمک راننده‌ی اتوبوس لندن در حال شکستن اعتصاب هستند. رِگ، پسر بزرگِ فرانک، تحت تاثیر سَم، از اعتصاب کنندگان حمایت می‌کند و فرانک با صحبت‌هایش قصد آرام کردن او را دارد.

فرانکمن تحمل ندارم به این چیزها فکر کنم. اون هم بعد از اون همه سختی که کشیدم؛ انتظار کشیدن برای اومدنت و دل نگرانی برای سلامتیت. خیلی قساوت می‌خواد من رو مجبور کنی حتی به این چیزها فکر کنم.

نمایشنامه این نسل خوشبخت چه می‌خواهد؟

یکی از اتفاقات شوکه کننده در این نمایشنامه ترک خانه و مرگ ناگهانی فرزندان بود که به خوبی توانست آسیب‌های خانوادگی، اجتماعی و روحی جوانان و تأثیرات آن بر نظام یک خانواده را نشان می‌دهد. واکنش‌های هر یک از اعضای خانواده به مسائل اجتماعی و سیاسی، بازتابی از وضعیت و شرایط موجود در آن دوران می باشد. پس از گذشت سیزده سال از جنگ، ترس از بازگشتِ آن همچنان در دل و جانِ شهروندان رخنه کرده است.

فرانکنمی‌دونم جنگ بعدی کیه.
بابخداروشکر، نه زمان ما خواهد بود، نه زمان پسرهای ما.
فرانکشک دارم.
بابچطور مگه؟ همه دارن خلع سلاح می‌کنن.
فرانکما داریم خلع سلاح می‌کنیم.

در پرده آخر ما شاهد یک چرخشِ دواری هستیم. صحنه کاملاً مانند صحنه‌ی اول از پرده‌ی اول است. غروب گرم تابستان و پنجر‌ه‌ی فرانسوی چهارطاق و هوایی که هنوز تاریک نشده است. این توصیفات نشان از یک بازگشت و ثبات می‌دهد. بیست سال از اولین مواجهه ما با خانواده‌ی گیبونز می‌گذرد و آن‌ها همان‌طور که در صحنه اول به این خانه آمده بودند، در صحنه آخر قرار است که این خانه را ترک کنند.

فرانک، با تنها نوه کوچکش باقی مانده و با او که یک نوزاد کوچک است، درباره‌ی معنای بریتانیایی بودن، صحبت عمیق و فلسفی را شروع می‌کند.

«خود ما آدم‌ها، آدم‌های معمولی مثل من و تو، یه چیزی رو از همه‌ی این سیاست مدارهای پیر و پرمدعا، بهتر می‌دونیم. ما می‌دونیم به چی تعلق داریم. از کجا اومدیم. کجا داریم می‌ریم. شاید از روی عقل‌هامون ندونیم. ولی از روی ریشه‌هامون می‌دونیم.»

اندکی در باب اقتباس

کارگردان‌هایی همچون آلفرد هیچکاک، دیوید لین، آدریان برونل و... از آثار او اقتباس کرده‌اند.

فیلم این نسل خوشبخت (۱۹۴۴) به کارگردانی دیوید لین

اندکی در باب نوئل کاورد

نوئل کاورد، زاده 16 دسامبر 1889، نمایشنامه‌نویس، آهنگساز، کارگردان، بازیگر و خواننده‌ی اهل انگلستان بود. کاورد به عنوان یک نمایشنامه‌نویس، موفقیت‌های پایداری کسب کرد و بیش از 50 نمایشنامه از نوجوانی تا بزرگسالی منتشر کرده است. زندگی‌های خصوصی، روح دلخوش، امشب راس ساعت هشت و نیم، از دیگر آثار این نویسنده است.