مکتب دکادانس عمری کوتاه داشت اما اثرگذاریاش بر ادبیات تا امروز به قوت خود باقی مانده است. احتمالاً خوانندگان نمایشنامهی سالومهی اسکار وایلد فضای خاص سالومه را همیشه به یاد آورند. نمایشنامهای که وایلد در 1891 چاپ کرد و در آن داستان سالومه، دختر هرود، را بازگو کرد. دکادانس را انحطاط ترجمه کردهاند. خاستگاهش را فرانسه دانستهاند و خصیصهی بارزش را نفی ارزشهای کلاسیک، بهخصوص ارزشهای ویکتوریایی، گفتهاند و تکیهاش را بر لذت و زوال اخلاقی دانستهاند. مطالبهی سایه و داستانهای دیگر: داستانهایی از مکتب دکادانس فرانسه مجموعهداستانی است به انتخاب استفن رومر، شاعر اهل انگلیس.
واپسین سالهای آن قرن پرستاره
انتخابهای استفن رومر در مطالبهی سایهها داستانهایی است از اوایل دههی 1870 تا اوایل دههی 1900 میلادی. در ابتدای کتاب، گاهشماریای از وقایع مهم و آثار ادبی منتشرشده در اواخر قرن نوزده در فرانسه قرار گرفته و در آن بهتفصیل رویدادهای مهم مرتبط با مکتب دکادانس توضیح داده شده است. پس از گاهشماری، مقدمهی بلندی درخصوص مکتب دکادانس آمده است و در آن غالب آنچه که خوانندهی ناآشنا، و حتی آشنا، با مکتب دکادانس باید بداند گفته شده است. شاید مهمترین بحث مقدمهی کتاب، که مقدمهای مفصل و طولانی است، بحث از تأثیر بودلر و اویسمانس بر مکتب دکادانس باشد. در آنجا این بحث مطرح میشود که دو کتاب گلهای شر بودلر و خلاف سرشت اویسمانس منابعی مهم و مؤثر بر دکادانسیها هستند که در خود آن بدبینی شوپنهاوری را دارند. همچنین در کنار این بخش از مقدمه، تقابل دکادانس و ناتورالیسم نیز مبحث مهمی است که در مقدمه مبسوط بدان پرداخته شده است. در اینجا بیان میشود که دکادانسیها مایل به تقابل با ماتریالیسم زمانهی خویش بودهاند و در تلاش بودند تا آزادی خودشان را در زمانه و فضایی که متأثر از ماتریالیسم است به دست آورند. باید توجه کرد که دکادانسیها تنها منحصر به حوزهی ادبیات نبودند. آوبری بردزلی، نقاش و تصویرساز اهل انگلستان و از پرچمداران مکتب زیباییپرستی (Aestheticism) در کنار اسکار وایلد، نیز ازجمله شاخصترین نفراتی است که با آرمانهای دکادانسی دست به کار شدند.
آیا منحط هستند؟
مسئلهی اساسی درمورد مطالبهی سایهها و داستانهایش آن است که ما امروز با چه پارامترهایی آنها را میسنجیم. در بسیاری از داستانهای کتاب شاید بهسختی بتوانیم با میزان امروزی داستانها را ذیل کلمهی «منحط» بیاوریم. شاید این به سبب کمبود ظرفیت معنای منحط برای توضیح دکادانس و آرمانهایش باشد. اما آنچه که مشخص است این است که لزوماً همهی داستانهایی که در گذشته تحت عنوان منحط مطالعه میشدند با طبع و معیار امروزی مخاطبان و شرایط جهان کنونی شاید منحط محسوب نشوند. اما مطالبهی سایهها به هر نحو یکی از بهترین مجموعهقصههایی است که میتوان درمورد داستانهای دکادانسی پیدا کرد. اولین داستان کتاب “زیباترین عشق دون ژوآن”، که نوشتهی ژول باربه دورویلی است، آنچنان کوبنده و عمیق است که نمیتوان داستانهای انتخابی بعدی را دست کم گرفت. انتخابهای رومر نیز از نویسندگان بزرگی است. علاوهبر دورویلی، در کتاب داستانهایی از لیلآدام، کاتول مندس، ژان ریشپن، رمی دو گورمون، مارسل شوآب، ژان لورن و گی دو موپاسان هم وجود دارد که غنای این مجموعه را بالاتر میبرد، نویسندگانی که هرکدامشان سهمی مهم در تحول داستاننویسی فرانسوی ایفا کردهاند. آنان بیشتر روی حسگرایی مد نظرشان تأکید داشتند تا سبک روایت کلاسیک و همین سبب میشد تا تأکید بیشتر روی سمبولیسم، حدیث نفس و نوشتن جریان آگاهی (Stream of Consciousness) شد. تصویر جلد کتاب هم اثری است از آوبری بردزلی که تأثیر بیشتری بر درک فضای پررمزوراز دکادانس دارد، فضای اسرارآمیز شبیه سیرکی که بی شناخت در آن پا میگذاری.