ورود به آوانگارد

واقعا چقدر غیرقابل‌تحمل بود!

بخشی از کتاب «حرمسرای قذافی» اثر آنیک كوژان

آیدا دهقان‌شاد
جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳

تحقیقاتم در طرابلس با مشکل روبرو شد. حالا در این شهر هیچ‌کسی نمی‌خواست هیچ حرفی درباره بادیگاردهای مشهور قذافی بشنود. بادیگاردها هم همراه قائد اعظم نیست و نابود شده بودند. بله هیچ اثری از آثارشان پیدا نبود! کوچک‌ترین اشاره‌ای به آن‌ها فقط باعث شرمساری و سرافکندگی مخاطب می‌شد. و این خجالت و سرافکندگی در درجه نخست و بیش از هر جای دیگری، در وزارت دفاع رژیم جدید قابل‌مشاهده بود؛ وزارتخانه‌ای که کفِ محوطه‌ ورودی‌اش همچنان با فرشی که منقش به چهره قذافی است مفروش شده است. اسامه جویلی، فرمانده انقلابیون شهر زنتان، که پس از مرگ قذافی به‌عنوان وزیر دفاع جدید لیبی معرفی شد، به من اطمینان‌خاطر داد که: «وجود این زن‌ها – بادیگاردهای قذافی – به سیمای ارتش لیبی خسارت عمده‌ای وارد کرد. چه رسوایی و خفت بزرگی بود! و چه سیلی‌ای بر گوش همه آن نظامیان واقعی میهن‌پرستی که دفاع از وطن را بزرگ‌ترین آرمان خویش می‌پنداشتند! قذافی آن زن‌ها را جلو می‌انداخت تا توجه عمومی را به خودش جلب کند و سیمای عمومی‌اش را به‌عنوان حامی زنان ارتقا ببخشد، اما این کارش چیزی نبود جز تزویر و ریا. او همزمان با این کارش عملا در حال تخریب ارتشش بود. واقعا چقدر غیرقابل‌تحمل بود! من کاپیتان جوانی بودم، اما به درجه‌ای از تنفر از کل نهاد ارتش رسیدم که آمادگی‌اش را داشتم در اولین فرصت استعفا بدهم و دنبال کاری غیرارتشی بروم. واقعا ما به کجا داشتیم می‌رفتیم؟ چگونه می‌توانستم آن زن‌ها و دخترها را که قذافی، خیلی ساده آن‌ها را به دم تیغ داده بود، جدی بگیرم؟ بگذارید به صراحت بگویم که آن‌ها فقط برای نمایش قذافی بودند، برای عوام‌فریبی بودند و البته برای سرحال آوردن قذافی در اوقات فراغتش. همه این‌ها حال به هم زن بود.» 

حرمسرای قذافی

نویسنده: آنیك كوژان ناشر: ثالث قطع: شمیز,رقعی نوع جلد: شمیز قیمت: 280,000 تومان

آنیك كوژان، حرمسرای قذافی، چاپ بیست و هفتم ،مترجم بیژن اشتری ، نشر ثالث