بزرگ علوی نویسنده، مترجم و پژوهشگر معاصر به سال 1283 در تهران سفر طولانی و خواندنیاش را آغاز کرد. خانوادهی علوی مشروطهخواهانی بودند از طبقات بالای جامعهی آن روز ایران. پدربزرگش، حاج محمد صراف، نمایندهی دورهی نخست مجلس شورای ملی بود و پدرش، حاج سید ابوالحسن، مشروطهخواهی متجدد که سالها در اروپا زیست و جنگ جهانی اول را از نزدیک نظاره کرد. او که مانند هر آزادیخواه دیگری در آن روزگار لزوم تغییراتی اساسی در ساختار تربیتی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی کشور را قواً احساس میکرد، هر سه پسرش را راهی اروپا کرد تا جهان و جهانبینیشان وسعت یابد.
بزرگ علوی مدتی در آلمان تحصیل کرد و در آنجا با رمانتیسیسم اروپایی و آثار نویسندگانی چون داستایوفسکی، مولیر، شکسپیر، گوته و... آشنا شد؛ همچنین تحت تأثیر خودبرترانگاریِ نژادیای که در آن سرزمین احساس میکرد، به مطالعه و پژوهش در حوزهی ادبیات کهن ایرانزمین روی آورد. سپس به ایران بازگشت و به نویسندگی و تدریس زبان آلمانی در مدرسهی صنعتی شیراز مشغول شد. مدتی بعد به تهران آمد و در سال 1307 با صادق هدایت آشنا شد؛ دوستی و ملازمتی که تأثیری انکارنشدنی بر تفکرات و سبک و سیاق نویسندگی او گذاشت. در آن سالها ادبای کهنگرا انجمنها، کنگرهها و گردهماییهای متعددی داشتند؛ از آن جمله میتوان به گروه ادبای سبعه _ادبای هفتگانه_ اشاره کرد که متشکل بود از بزرگانی چون ملکالشعرای بهار، سعید نفیسی، رشید یاسمی، علامه قزوینی، بدیعالزمان فروزانفر، عباس اقبال آشتیانی و... . از طرف دیگر گروهی از جوانانِ فرنگرفتهی روشنفکرِ نوگرا که نسلهای بعدی ادبی و فرهنگی ایرانزمین را شکل میدادند، چندان میانهای با گرایشهای کلاسیک نسل پیش از خود نداشتند و در پی آن بودند که طرحی نو دراندازند. از این میان صادق هدایت، بزرگ علوی، مسعود فرزاد و مجتبی مینوی جمعیتی موسوم به «گروه سبعه» را تشکیل دادند. «روزی مسعود فرزاد به شوخی گفت: اگر آنها ادبای سبعه هستند، ما هم ادبای ربعه هستیم. گفتیم: آخر ربعه که معنا ندارد. شنیدم که گفت: عوضش قافیه دارد!»[1] و بدین ترتیب گروهی شکل گرفت که مینوی از آن اینچنین یاد میکند: «بیست سال پیش بود که آن دایره در وجود آمد، دایرهای که اسمش را ربعه گذاشتیم. این اسم یک نوع دهنکجی بود به آن جماعتی که ایشان را به اسم ادبای سبعه میشناختند و هر مجله و کتاب و روزنامهای که به فارسی منتشر میشد، از آثار قلم آن ها خالی نبود. هم آنها از هفت نفر بیشتر بودند و هم ما از چهار نفر. [...] اجتماع ما غالبا در قهوهخانه و رستوران اتفاق میافتاد. [...] در افکار و نوشتههای یکدیگر بحث و انتقاد و نکتهگیری میکردیم و از یکدیگر نمیرنجیدیم، سهل است خشنود هم میشدیم که از یکدیگری چیز میآموزیم و بر خطای خود واقف میشویم.»[2]
علوی در این دوران به تشویق هدایت و دیگر همراهانش، به چند ترجمهی مهم مشغول شد؛ از جمله نمایشنامههای کسب و کار میسیز وان نوشتهی جرج برنارد شاو، باغ آلبالو نوشتهی آنتوان چخوف و کتاب حماسهی ملی ایران نوشتهی تئودور نولدکه. همچنین سال 1310 کتاب انیران را بهصورت مشترک با صادق هدایت و شین.پرتو نوشت. دو سال بعد در کنار تقی ارانی و ایرج اسکندری مجلهی دنیا را منتشر کرد؛ گاهنامهای که حلقهی اولیهی شکلگیری گروه پنجاهوسه نفر بود. مبارزات دکتر ارانی و همفکرانش سرانجام در سال 1316 با توقیف مجلهی دنیا و دستگیری گروه 53 نفر خاتمه یافت. بزرگ علوی آنچه در طول محاکمه و زندان بر او و دیگر اعضای این گروه گذشته است را در کتابی با همین نام یعنی پنجاهوسه نفر روایت کرده است.
سال 1320 پس از سقوط رضا شاه از زندان آزاد شد و پس از تشکیل حذب توده با مطبوعات آن از جمله پیام نو، سخن و مردم همکاری کرد؛ همچنین یک سال بعد ورقپارههای زندان را منتشر کرد. پس از واقعهی بهمن ماه 1327 در دانشگاه تهران، فعالیت حذب توده غیرقانونی اعلام شد و تمامی اعضای آن به خاموشی و سکون واداشته شدند. در همین سالها _1331_ علوی دست به خلق رمان مشهور و محبوب چشمهایش زد و یک سال پس از انتشار آن برای درمان بیماری به اروپا سفر کرد. اخبار کودتا و سرانجام آن که به گوشش رسید، در آلمان ماندگار شد و قریب به سی سال آنجا ماند. در این مدت در دانشگاه هومبولدت به تدریس زبان و فرهنگ ایرانی مشغول بود و چندین اثر ارزشمند از جمله پیکار ایران، کشور گلوبلبل، دیوار سپید، نفت خونین، تاریخ و تحول ادبیات جدید ایران، آموزشنامهی زبان پارسی، واژهنامهی فارسی به آلمانی و آلمانی به فارسی و... را به آلمانی تألیف و رباعیات خیام و هفتپیکر نظامی را به این زبان ترجمه کرد.
بهار 58 به ایران آمد؛ اما اقامتش تنها یک ماه به طول انجامید و مجددا راهی آلمان شد و در آنجا به فعالیتهای ادبی و فرهنگی خود ادامه داد. او سرانجام 28 بهمن ماه 1375 در 93 سالگی در برلین درگذشت و همانجا نیز به خاک سپرده شد.
او دو مرتبه ازدواج کرد. ازدواج اول در همان سالهای زندان به جدایی انجامید و ازدواج دوم در سالهای اقامت در آلمان صورت گرفت و تا مدتی طولانی برقرار ماند.
نگاهی به پیرنگهای آثار بزرگ علوی
بزرگ علوی در وهلهی اول یک نویسندهی رمانتیک است. آشنایی زودهنگام او با رمانتیسیسم آلمانی در سالهای جوانی، گرایشها و خلقوخوی شخصی، موفقیت چند داستان عاشقانهی او و... شاید بخشی از انگیزههای وی برای نوشتن چنین قصههایی باشند. گرچه در برههای دیگر از داستاننویسیاش یعنی زمانی که درگیر پارهای رویکردهای سیاسی، مبارزه و در نهایت زندان میشود، به تاثیر از محیطی و جهانبینیای که بر او حاکم است دست به خلق آثار سیاسی ـ اجتماعی میزند، اما باز هم نگرش رمانتیک بر داستانها او غالب است.
به نظر میرسد اساسا نگاه علوی و نوع روحیات او متفاوت از همقطارانش است. او عاطفهی ادبی حساس و دقیقی دارد. عموما داستانهایش حتی اگر بهلحاظ موضوعی ناخوشایند و رنجبار باشند، زبان و نثری که آنها را پدید میآورد، در عین سادگی بسیار محترم و عاطفی است. او حتی آنجا که ضرورت داستان است هم حاضر به استفاده از الفاظ و تعابیر ناشایست نیست. عشقهایی که علوی خالق آنهاست نیز از چنین وصفی بهرهمنداند؛ در آنها هرگز خبری از لحظات و توصیفات بیپرده نیست بلکه همواره با نوعی نجابت و احترام همراهاند.
علاقهی علوی به هنر خصوصا موسیقی و نقاشی از وضعیتی که برای شخصیتهای داستانهایش تعیین میکند، کاملا مشهود است؛ استاد ماکان، میرزا و بسیاری از شخصیتهای دیگر قصههای او بهنوعی با فضای هنری مرتبطاند. حتی گاهی حضور موسیقی را در داستانهای او چنان پررنگ احساس میکنیم که گویی به مثابهی یکی از عناصر داستان و یا حتی فراتر از آن، به مثابهی یکی از شخصیت های قصه در بطن و متن ماجرا حضور پیدا کرده است؛ نمونهی بارزش داستان «رقص مرگ» از کتاب ورقپارههای زندان.
شخصیتپردازیهای این نویسنده نیز از حیث تنوع و دقت میتواند مورد توجه باشد. مبارز، خائن، عاشق، سنگدل، ارباب، رعیت، بورژوا، رنجبر، جاهل، روشنفکر و... از هر کدامشان چندین نمونه در داستانهای علوی پیدا میشود. او همچنین در موارد قابلتوجهی در پرداخت این شخصیتها نیز موفق عمل کرده است و این موفقیت را از وجهی میتوان به استعداد او در توصیف گره زد. یکی از موفقترین نمونهها شخصیت فرنگیس در رمان چشمهایش است؛ زیبایی، روحیات و احساسات این زن چنان دقیق و درکشدنی طراحی و توصیف شدهاند که امکان برقراری ارتباطی نزدیک میان او و خواننده کاملا میسر است.
داستانهای علوی اغلب حور محور سوژههایی چون عشق، مبارزه، طبقهی اشراف و طبقهی فرودست، سرنوشت، هجران، غربت و... میچرخد و این موضوعات را دستمایهی قصهپردازی میکند و گاه نیز به نظر میرسد به تکرار افتاده است.
آثار
بزرگ علوی نویسندهی نسبتا پرکاری است. آثار او را به طور کلی میتوان در سه گروه جای داد: داستانها، ترجمهها و آثار پژوهشی. چمدان، ورقپارههای زندان، پنجاهوسه نفر، چشمهایش و سالاریها بخشی از داستانهای موفق اوست. از ترجمههایش میتوان به کسب و کار میسیز وان، حماسهی ملی ایران، باغ آلبالو، گلهای آبی و هفت پیکر نظامی اشاره کرد. در کارنامهی پژهشیاش نیز فارغ از همکاری بلندمدت ادبی با مطبوعات، آثاری چون تاریخ و تحول ادبیات جدید ایران، آموزشنامهی زبان پارسی، واژهنامهی فارسی به آلمانی و آلمانی به فارسی و... را بر جای گذاشته است. در ادامه به معرفی چند عنوان از آثار برجستهی بزرگ علوی میپردازیم.
کتاب ورقپارههای زندان
علوی در مقدمهی کتاب پنجاهوسه نفر مینویسد: «وقتیکه ورقپاره های زندان منتشر شد، عدهای از خوانندگان من ناراضی بودند. شاید هم حق داشتند. خوانندگان بیشتر مطالبی راجعبه زندان میخواستند. [...] خوانندگان زندان میخواستند و من "ورقپاره" تقدیمشان کرده بودم. ورقپاره برای من معنای خاصی داشت. باید احتیاجی موجود باشد که انسان با وجود میرغضبهای دورهی سیاه ورقپاره پیدا میکرد و احساسات خود را روی آن سعی میکرد بیان کند.»[3] البته که نمیتوان اهمیت و ارزشمندی کتاب پنجاهوسه نفر را انکار کرد و ما نیز چنین قصدی نداریم، اما به واقع ورقپارههای زندان به قول علوی یک "معنای خاصی" دارد. فارغ از گیرا و خواندنی بودن قصههایش، نوعی تلاش برای دوام آوردن و رهایی است؛ مرهمی است بر جراحتهای روح که نویسنده اینچنین آن را بیان میکند: «مینویسم برای آنکه مجبورم، برای آنکه بغض گلویم را گرفته و اگر برای خودم درددل نکنم، دلم میترکد. مینویسم، شاید راحت شدم، شاید مُردم.»[4]
ورقپارههای زندان کتابی کمحجم و غیرمنتظره است. داستانها که احتمالا ترکیبی از تجربههای علوی در زندان و قوهی نویسندگی اوست، همراه با خطوطی محو و تاملبرانگیز و کنایههایی خفیف اما کاری از آنچه او میخواهد خوانندهاش را بدان توجه دهد، ارائه میشوند. قصهها اغلب خواندنی و گاه تلخ، جنونآمیز و یا عاشقانه هستند. گرچه بخشهایی از کتاب خواننده را با لحظاتی رنجبار مواجه میکند، اما نثر لطیف و عاطفی آن چون عنصری التیامبخش عمل میکند. ورقپارههای زندان اثری است که بارها در خلال خواندنش شما را وا خواهد داشت لحظاتی کتاب را ببندید، به نقطهای خیره شوید، بیندیشید و سرانجام با لبخند به خواندن باقی ماجرا بپردازید.
قصهها مربوط به زندانیان است؛ گرفتاری، سرگردانی، ترس، مرگ، بیداد، جنون، رنج و عشق. ورقپارهها قصهی دیوارهاست و انسانهایی در آونگی میان بیم و امید، عشق و نفرت و زندگی و مرگ.
«محبوب من، این را فراموش نکن که من تو را همه وقت، حتی موقعی که با دیگری خوشبخت باشی، دوست خواهم داشت. مرا فراموش نکن. گاهی به فکر من باش و اگر میتوانی و برایت میسر است، گاهی مختصر علامتی به من برسان که در فکر من هستی. گلی را که ما هر دو دوست داشتهایم، کتابی را که میخوانی و خیال میکنی مطابق میل من خواهد بود، اینها را برای من بفرست. اگر گاهی موسیقی شنیدی که دوست داشتی، یک بار دیگر هم محض خاطر من بشنو.»[5]
کتاب نامهها (گیلهمرد)
سال 1330 مجموعه داستانی از بزرگ علوی منتشر شد که انتشارات امیرکبیر با نام نامهها و انتشارات نگاه با نام گیلهمرد آن را روانهی بازار کرده است. «نامهها»، «گیلهمرد»، «اجاره خانه»، «دزاشوب»، «یهرهنچکا»، «یک زن خوشبخت»، «رسوایی»، «خائن» و «پنج دقیقه پس از دوازده» قصههای این مجموعهاند. اغلب داستانها مربوط به طبقهی فرودست، مبارزه، غربت و خاطرات است.
«نامهها» داستان زندگی یکی از قُضات وابسته به دستگاه دیکتاتور است که هولناکترین رازهای زندگیاش از طریق تعدادی نامهی ناشناس در حال فاش شدن است و او که یک عمر شرافت و انسانیتش را برای رفاه و آسایش یگانه دخترش زیر پا گذاشته، اکنون با خطر از دست دادن او مواجه است.
«گیله مرد» قصهی یک مرد سادهی روستایی است که برای بازپسگرفتن حقوقش به مبارزه روی آورده، همسرش نازنینش را در همین بگیروببندها کشتهاند و اکنون خودش را نیز دستگیر کردهاند؛ اوست و یک تپانچه و راهی برای گریز، شاید هم برای مرگ.
«یهرهنچکا» لطیفترین و البته یکی از خارقالعادهترین داستانهای کوتاه علوی است. این قصه به یک قطعه شعر بلند میماند و بیانی کاملا عاطفهبرانگیز دارد و تلاشی است برای بازنمایی چهرهی تلخ و دهشتناک جنگ.
«من عزادار هستم. پیراهن سیاه من گواه بدبختی من است. من معشوق خود را از دست دادهام. شاید هنوز زنده است. هیچ چیز مرا دلداری نمیدهد. من هم آن موجودی که بودم دیگر نیستم، من شبحی از آنچه بودم هستم و دنبال شبح او میروم. [...] روزی انسانی بودم فاشیستها مرا کشتند.»[6]
کتاب چشمهایش
عشقی به درازای یک شب و رازی مرموز که هرگز قرار نیست معنای روشنی بیابد؛ این است جانمایهی مشهورترین و موفقترین رمان بزرگ علوی. همانطور که از نام اثر پیداست، در داستان با دو چشم زیبا و پر رمز و راز مواجهایم. استاد ماکان نقاشی پرآوازه و یک مبارز سیاسی ـ اجتماعی است و فرنگیس دختری است زیبا، چندوجهی، ماجراجو، گمگشته و البته از طبقهی اشراف. میل فرنگیس به تصویرگری او را به سوی ماکان میکشاند، ملول میشود، در نهان عاشق میشود، به اروپا میرود، ملولتر میشود و بازمیگردد، درگیر مبارزه میشود، هجران را به وصالی کوتاه و عمیق بدل میکند، میگریزد و میپیوندد و در پایان برای نجات این عشق هم خود را تا مرز نابودی میکشاند و هم معشوق را. زنی که پس از واقعه تنها «سایه ای لرزان از گذشتهی خویش است.»[7]
از تمام این حادثه، لحظاتش، خاطراتش، از تمام آن حسهای غریب و بیهمتا یک تابلوی نقاشی باقی مانده است؛ چشمهای یک زن. چشمهایی که...
«اگر او مرا نشناخته و مرا با چنین چشمهایی ساخته، تقصیر او نیست. مقصر خود من هستم، چونکه هرگز سعی نکردم که خود را آنچنانکه هستم به او بنمایانم. این جرئت را نداشتم. آنقدر برای او احترام قابل بودم، آنقدر از او حساب میبردم که نتوانستهام گذشتهی شوم خودم را به او نشان بدهم.»[8]
داستان هم جنبههای سیاسی و اجتماعی دارد و هم بنمایهی رمانتیک؛ اما وجه دوم بر اولی غلبه دارد. چشمهایش بیش از هرچیز داستان فرنگیس است و ما از طریق روایت او و با شیوهی بازیابی خاطرات به جهان این قصه راه پیدا میکنیم و با لحظات آن همراه میشویم. از نقاط قوت این اثر میتوان به توصیفات جاندار، روانی و گیرایی نثر و عمق تحسینبرانگیز بعضی لحظات و احوالات اشاره کرد.
درون پاراگراف چه می گذرد؟ اصول تایپوگرافی
نویسنده: سایرس های اسمیت ناشر: مشکی قطع: شمیز, بیاضی نوع جلد: شمیز قیمت: ناموجود[1]- مراجعه کنید به سخنرانی بزرگ علوی در گوتنبرگ سوئد، فوریهی 1991
[2]- مینوی، مجتبی، نقد حال، تهران، خوارزمی، 1351، 457 و 458
[3]- علوی، بزرگ، پنجاهوسه نفر، تهران، امیرکبیر، 1357، صفحهی 3
[4]- علوی، بزرگ، ورقپارههای زندان، تهران، نگاه، 1386، صفحهی26
[5]- همان: 103
[6]- علوی، بزرگ، گیلهمرد، تهران، نگاه، 1385، صفحهی 131
[7]- دستغیب، عبدالعلی، نقد آثار بزرگ علوی، تهران، 1358، صفحهی 123
[8]- علوی، بزرگ، چشمهایش، تهران، نگاه، 1386، صفحهی 176
مطالب پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی