کتاب جامعهی فرسودگی، جامعهی شفافیت نوشتهی بیونگچول هان، فیلسوف کرهای معاصر، به جامعهی مدرن از دریچهای متفاوت نگاه میکند و ابتلائات گوناگون این عصر را به همگان معرفی مینماید. او سعی دارد به بررسی مشکلات پیچیدهای بپردازد که این روزها گریبانگیر انسانِ تنهای معاصر گردیده است و همین مسئله افراد را از تجربهی آرامش، شادی و رفاه محروم کرده و موجب شده است خود را در تنگنای سختیها، بیماریها و احساسهای متناقض ببینند.
امروزه انسانها در سراسر جهان نسبت به گذشته، رفاه بیشتری را تجربه میکنند و زندگی بهتری دارند، اما مانند نسلهای پیشین خوشحال نیستند و هر روز با اندوه، افسردگی و اضطرابی مداوم دستوپنجه نرم میکنند. بسیاری از مردم چگونه شاد بودن را فراموش کردهاند و مانند رباتهایی هستند که فقط برای کار مداوم و رسیدن به دستاوردهای بزرگ طراحی شدهاند. زندگی انسانها به مسابقهی دوی موفقیتی تبدیل شده و همه سعی دارند به مقام نخست دست پیدا کنند تا شاید از این طریق احساس بهتری نسبت به خود و محیط پیرامونشان داشته باشند. انسان تنهای معاصر در عصر حاضر حال روحی خوبی ندارد و سعی میکند با خواندن کتابهای روانشناسی، رفتن به جلسههای تراپی، مصرف قرصهای مختلف، معاشرت با دیگران و... گمگشتهاش را بیابد.
بیونگچول هان در کتاب جامعهی فرسودگی، جامعهی شفافیت به مخاطبان خود نشان میدهد قوانین غلطی که بر جوامع گوناگون حاکم است، تا چه اندازه سبب فرسودگی روح و روان انسانها میشود و به افراد آسیبهای جدی میزند. هان سالهاست که در آلمان زندگی میکند. او کتابهای جامعهی فرسودگی و جامعهی شفافیت را به زبان آلمانی نوشته است و نشر ترجمان علوم انسانی این دو اثر را در قالب یک مجموعه با ترجمهی محمد معماریان منتشر کرده است.
جامعه فرسودگی جامعه شفافیت
نویسنده: بیونگ چول هان ناشر: ترجمان قطع: شمیز,رقعی نوع جلد: شمیز قیمت: ناموجودجامعهی فرسودگی
جامعهی فرسودگی برای نخستین بار در سال 2010 منتشر شد و توانست نظر بسیاری از اندیشمندان را به خود جلب کند. هان در 8 فصل نظرات خود را نسبت به جامعهی مدرن امروزی بیان میکند. او نورونهای مغزی را شاخصهی قرن بیستویکم و عامل اصلی بسیاری از بیماریهای مختلف روحی و روانی میداند.
نویسنده عقیده دارد دورهی جامعهی انضباطی سالها پیش به پایان رسیده است. جامعهای که نفیمدار بود، برای هر فعالیتی ممنوعیت و فعل نهی را به کار میبرد، حقوق انسانها را زیر پا میگذاشت و ثمرهای جز پرورش مجرم در درون خود نداشت. او معتقد است جامعهی امروزی، جامعهای دستاوردسالار است. جامعهای که اتفاقاً انسانها را تشویق میکند تا حتماً به دستاوردی برسند و از طریق رسانههای مختلف در گوششان زمزمه میکند که میتوانند و یا بهعبارتی باید بتوانند به جایگاهی ویژه دست پیدا کنند. انسان معاصر اسیر قوانین جامعهی جدید شده و با آرزوها، هدفها و خواستههای شخصی خود مبارزه مینماید. او گاهی اوقات به هر دلیلی، نمیتواند به انتظارات جامعهی اطرافش جامهی عمل بپوشاند و این مسئله باعث میشود احساس شرم، تحقیر و افسردگی زیادی را تجربه کند. صرف مداوم فعلهای ایجابی و دستور جامعه برای دستاورد داشتن، انسانها را به سمت چندکارگی و استثمار خودکار خویشتن سوق میدهد و آنها را خسته و فرسوده میکند و سبب میشود درگیر احساس ملال شوند.
بیونگچول هان از عدم توان تفکر عمیق، بیشرنجوری و بیشفعالی انسان عصر حاضر سخن میگوید و مردم را تشویق میکند از شتابزدگی پرهیز کنند و فعالیتهای خود را بر پایهی تفکر پیش ببرند. او سعی دارد شیوهای خاص از نگریستن را به افراد آموزش دهد تا در جامعهی دستاوردسالار بهصورت متفاوتی زندگی کنند.
«پیشفرض زندگی متفکرانه آموختن شیوهی خاصی از نگریستن است. نیچه در غروب بتان سه وظیفه را صورتبندی میکند که برایشان تعلیم لازم است. آدمی باید سه چیز را یاد بگیرد: نگریستن، اندیشیدن و گفتنوشنیدن. به قول نیچه، هدف آموزش "فرهنگ نجیب" است. یادگیری نگریستن یعنی "عادتدادن چشمانت به سکون، به صبر، به اینکه بگذاری امور بر تو هویدا شوند"، یعنی توان توجه عمیق و متفکرانه را در خود بپروید، یعنی بتوانید طولانی و آرام خیره شوید. اینگونه "یادگیری نگریستن" نمایندهی "اولین تعلیم ابتدایی معنویت (Geistigkeit)" است. آدمی باید یاد بگیرد که "فوراً به یک محرک واکنش نشان ندهد، بلکه مهار غریزههای بازدارنده و مانع را به دست بگیرد". به همین منوال، "هرگونه فقدان شاخص معنویت (Ungeistigkeit)، هر تکهای از ابتذال عوام، بهخاطر ناتوانی در مقاومت مقابل یک محرک است": ناتوانی در نه گفتن، واکنش فوری نشان دادن، تسلیم هر تکانهای شدن، کم از بیماری ندارد و نمایندهی یک علامت استهلاک است. حرف نیچه در اینجا ساده است: او از ضرورت احیای زندگی متفکرانه میگوید. زندگی متفکرانه به معنای تأیید منفعلانه و گشودگی در برابر هر رخدادی نیست. این نوع زندگی، بهجای آنکه نگاه خیره را تسلیم تکانههای بیرونی بکند، فرمانشان را به دست میگیرد.»[1]
در ادامه او مبحث توانمندی را مطرح میکند. توانمندی از دیدگاه هان دو نوع است. اولین نوع آن به توانایی انجام کارها مربوط میشود و نوع دوم، توانمندی سلبی و قدرت ساکن بودن و کاری انجام ندادن است که یکی از مهمترین خصوصیتهای ژرفاندیشی بوده و بههیچوجه منفعلانه نیست. «ولی این توانمندی منفی با ناتوانی محض (عجز از فعل) فرق دارد. ناتوانی صرفاً قطب مقابل توانمندی ایجابی است. توانمندی سلبی از چارچوب آن ایجاب (که به چیز دیگری گره خورده است) فراتر میرود. اگر آدمی فقط توان ایجابی درک کردن (چیزی) را داشت و توان سلبی درک نکردن (چیزی) را نداشت، حواسش در چنبرهی هجوم محرکها و تکانههای سرزده میماند. در چنین حالتی هیچ "معنویتی" میسر نیست. اگر آدمی فقط قدرت انجام دادن (کاری) را داشت و قدرت انجام ندادن (کاری) را نداشت، تفکر میان سلسلهای بیانتها از ابژهها پخشوپلا میشد. تأمل معطوف به گذشته (Nachdenken) ناممکن میشد، چون توانمندی ایجابی (یا تفوق ایجابمداری) فقط اجازهی تأمل به آینده را میدهد.»[2]
هان عقیده دارد انسان تنهای معاصر در یک خستگی انفرادی اسیر شده است و علت آن را قوانین جامعهی دستاوردسالار و حس خودشیفتگی میداند. این خستگی که بر جان افراد مینشیند، منزوی شدن آدمها و افزایش حس تلخ تنهایی را به دنبال دارد و باعث میشود انسانها فقط به خودشان فکر کنند و نتوانند در کنار دیگران قرار بگیرند و به آنها یاری برسانند.
«سرچشمهی افسردگی، که اغلب در فرسودگی به اوج میرسد، همانا خودارجاعی سخت هیجانزده، افراطی و زیادهازحد است که خصیصههای مخرب یافته است. سوژهی دستاوردخواه مستهلک و افسرده خودش را، بهاصطلاح، خردوخاکشیر میکند. این سوژه خسته است، از دست خودش مستهلک شده و درگیر جنگ با خودش است. او اصلاً نمیتواند از خودش پا بیرون بگذارد، بیرون خودش بایستد، به دیگری و دنیا تکیه کند. به همین خاطر آروارههایش را روی خودش میفشارد. پارادوکس ماجرا آنجاست که با این کار از درون تهی و خالی میشود. مثل موشی که از خودش میگریزد، جان از بدنش میرود.»[3]
جامعهی شفافیت
این کتاب در سال 2012 در نُه فصل منتشر شد. بیونگچول هان راوی اجبار جوامع به شفافیت در دنیای امروزی است و برخلاف بیشتر افراد عقیده دارد که مسئلهی شفافیت، امری ناعادلانه است که همهی فرایندهای مختلف اجتماعی را تحتتأثیر قرار میدهد و نه تنها سودی ندارد بلکه به روح و روان افراد آسیب میزند.
«امروزه واژهی "شفافیت" بر همهی حوزههای زندگی، نهتنها بر سیاست که بر اقتصاد نیز، سایه انداخته است. از شفافیت، دموکراسی بیشتر، آزادی اطلاعرسانی بیشتر و کارایی بیشتر انتظار میرود. این دگم جدید مدعی است که شفافیت اعتماد میآفریند. بر این مبنا، نکتهای مغفول میماند: این اصرار بر شفافیت در جامعهای رخ میدهد که در آن ضربهای سهمگین به معنای "اعتماد" وارد شده است. هرجا که مثل امروز اطلاعات بهسادگی به دست بیاید، نظام اجتماعی از اعتماد به کنترل میگراید. جامعهی شفافیتمدار نه جامعهای اعتمادمحور، که جامعهای کنترلمحور است. اگر همهچیز درجا علنی شود، لاجرم خونی در رگ سیاستورزی نمیماند، چون چنان کوتاهمدت و رقیق میشود که چیزی جز همهمه از آن نمیماند.»[4]
او باور دارد رسانههای مختلف بر شفافیت اصرار میورزند تا کنترل و نظارت شدید اهالی قدرت بر انسانها بیشتر شود و به دنبال این مسئله، افراد برای پذیرش در جامعه ناچار میشوند خودشان را همرنگ جماعت کنند، از شخصیت واقعیشان فاصله بگیرند و فرصت ایجاد بسیاری از ارتباطهای سالم و موثر را از دست بدهند. هان به گسترش اینترنت و فضای مجازی در همهی ابعاد زندگی انسانها اشاره میکند و از نقش این رسانهها در رسیدن به شفافیت اجباری سخن میگوید. این جامعه که کمکم به جامعهای نمایشی تبدیل شده است، حتی احساسات انسانها را به نفع خود مصادره میکند و فقط بر روی وجههی مثبت همه چیز تمرکز میکند و وجوه منفی را بهطورکامل نادیده میگیرد.
در جوامع شفافیتمدار به علت عریانیِ ابعاد مختلف زندگی انسانها، لذتی در کار نیست و همه چیز در دسترس همگان قرار دارد. این نوع جوامع درنهایت به جامعهای هرزهنگار و صمیمتمحور تبدیل میشوند؛ جوامعی سرشار از اطلاعات بیهوده و زائد که هیچ حقیقتی را آشکار نمیکنند. هان در کتاب خود از اهمیت روایتگری، توجه به مراسمهای مذهبی و آیینی، آرام بودن و تفکر صحبت میکند و عقیده دارد مردم عصر حاضر به این نکات مهم توجهی ندارند، همواره در شتاب هستند و فرصت کافی برای پرداختن به این فعالیتها پیدا نمیکنند.
نگاهی بر سبک کلی کتاب جامعهی فرسودگی، جامعهی شفافیت
کتاب جامعهی فرسودگی، جامعهی شفافیت نقدی تند بر وجوه مخرب جامعهی امروزی و زندگی انسان معاصر است. هان در کتاب خود ضمن بیان دغدغههایش، ارزشهای جامعهی مدرن را بار دیگر مورد بررسی قرار میدهد. او پیامدهای منفی قوانین جوامع مدرن را بیان میکند و با ارائهی راهکارهایی موثر مانند تفکر کردن، انجام مراقبه، صبر کردن و... سعی دارد شرایط را برای زندگی انسانها بهبود بخشد.
جامعهی فرسودگی، جامعهی شفافیت ممکن است به علت وجود اصطلاحات تخصصی فلسفی، جامعهشناسی و روانشناسی مخاطب عام را خسته کند؛ هرچند نویسنده در قسمت واژهنامه و پینوشت بسیاری از عبارات تخصصی کتاب را بهصورت مفصل توضیح داده است، ولی اگر مخاطبان پیشزمینهای حداقلی از اینگونه مباحث داشته باشند، خواندن کتاب برایشان لذتبخشتر میشود. جامعهی فرسودگی، جامعهی شفافیت ترجمهی روانی دارد، اما فهم مطالب آن چندان آسان نیست، بنابراین کند پیش میرود و گاهی هنگام مطالعه ناچار میشویم قسمتی از کتاب را چندین مرتبه مرور کنیم. هان در کتاب خود ابایی از ابراز عقاید ساختارشکنانهاش نسبت به جامعهی امروزی ندارد. او در این راه از نظر سایر اندیشمندان نظیر میشل فوکو، هانا آرنت، کارل اشمیت و... نیز استفاده میکند و حتی در مواردی به اصلاح نظریات آنان میپردازد. نویسنده از داستانهای مذهبی و اسطورهای نیز برای بیان مفاهیم موردنظرش کمک میگیرد.
هرچند نمیشود خوبیهای زندگی در عصر حاضر را نادیده گرفت، اما دنیای مدرن برخلاف تصور بسیاری از اندیشمندان هیچگاه به آرمانشهری سرشار از شادی، نشاط، آرامش و رفاه تبدیل نشد و انسانها ناچارند با مشکلات متعدد _حتی گاهی پیچیدهتر و سختتر از گذشتههای دور_ به زندگی ادامه دهند. اگر شما هم به فلسفه و جامعهشناسی علاقهمند هستید و گرفتار بسیاری از مشکلات این عصر شدهاید و دوست دارید دلایل قرار گرفتن در این شرایط دشوار را بدانید، خواندن کتاب جامعهی فرسودگی، جامعهی شفافیت را به شما توصیه میکنیم.
[1]- هان، بیونگچول، جامعهی فرسودگی، جامعهی شفافیت، ترجمهی محمد معماریان، تهران، ترجمان علوم انسانی، 1398، 47_48
[2]- همان: 53
[3]- همان: 90_91
[4]- همان: 109_110