آرش کمانگیر یکی از اسطورههای مهم ایران است و داستان او زبانزد عام و خاص. در جنگی میان ایران (به پادشاهی منوچهر)، و توران (به پادشاهی افراسیاب) سپاه ایران در مازندران با مشکلاتی روبرو میشود. دستور میرسد که برای تعیین مرز و رسیدن به صلح، از سپاه ایران تیری به سوی خاور رها شود تا محل فرود آمدن تیر، مرز ایران و توران قرار گیرد و این کار برعهده آرش گذاشته میشود.
اما این داستان شصت سال پیش و یکبار دیگر توسط سیاوش کسرایی و در وزن نیمایی روایت شده است. او در این منظومه جامعهای را تصویر میکند که گرفتار استبداد است و مردم آن در جستوجوی نور و روشنایی هستند. آرش بر فراز البرز میرود و با گذشتن از هستی خود آزادی و رهایی را برای مردم سرزمینش به ارمغان می آورد. اما چرا خوانش این کتاب به کودکان توصیه میشود؟ کسرایی در پایان این شعر از کودکانی که امید فردا هستند نام میبرد و از آنها میخواهد برای ساختن آیندهای روشن به پا خیزند. کسرایی تمام عناصر نژادگرایانه، قوم پرستانه و فرا زمینی را از شعر خود دور کرده است و تغییر و اصلاح را در عزم و عمل انسان میبیند. او قهرمانی ساخته است که از خود مردم است و به مخاطبان یاد میدهد که با نیرو اراده حخود قهرمان زندگی خود و دیگران باشند.