در دفاع از فهم مجموعهای از سخنرانیهای آلبر کامو است میان سالهای ۱۹۳۷ تا ۱۹۵۸؛ دورانی که ظلم و جنگ، سایهی شومش را بر چهرهی فرهنگ و تمدن اروپا افکنده بود. زمانی که تاریخ با بیرحمی هرچه تمامتر جان میگرفت و اندک امید و شور باقی مانده در زندگی را میبلعید. در آن روزگار آشفته و تاریک، صدای آلبر کامو از معدود صداهایی بود که همچنان امید را فریاد میزد. امید به زنده بودن انسان و انسانیت، امید به یافتن آزادی و به ساختن زندگی بیوحشت از مرگ، شکنجه و ستم.
تصویر حقیقی کامو در میان سخنرانیهایش واضحتر از هر اثر دیگر او نقش بسته است. تصویر هنرمندی که هیچگاه با سکوت میانهای نداشته و تمام کلماتش را در راه مبارزه برای آزادی به کار گرفته است. در هر صحنهای برای دفاع از انسان حاضر شده، از هیچ ظلمی چشم نپوشیده و در مقابل هیچ دیکتاتوری تسلیم نشده است. کامو خود مثالی از یک انسان طاغی با عشقی بیحد و مرز به انسان، به همهی انسانها در هر گوشهی جهان است. انسانی که اسیر بیعدالتیهای این زندگی پوچ شده و راهی جز مبارزه با آن ندارد. او راه و رسم این مبارزه را در کمال صراحت و جسارت در خطابههایش شرح میدهد.
کتاب در دفاع از فهم مجموعهای از سیوچهار سخنرانی آلبر کاموست که به ترتیب از سال ۱۹۳۷_زمانی که او تنها ۲۳ سال سن داشت_ تا سال ۱۹۵۸ یعنی دو سال پیش از مرگ زودهنگامش به تحریر درآمده است. البته کامو هرگز چندان میانهای با سخنرانی کردن نداشت، چرا که هم سن و سالش اندکش را مناسب خطابه نمیدید و هم تصور میکرد با این کار در معرض اظهار نظر در باب موضوعاتی قرار میگیرد که تبحر چندانی در آنها ندارد. با این حال، سخنرانیهای وی از جمله مهمترین و تأثیرگذارترین آثار و اشکال مبارزات او به شمار میآیند.
کامو در دنیای سیاست
زندگی کامو اگرچه کوتاه اما با تحولات فکری بسیاری همراه بوده که نمود آن بیش از هر چیز در گرایشهای سیاسی او مشهود است. او فعالیت سیاسی خود را از دوران دانشجویی با پیوستن به حزب ضد فاشیسم آغاز کرد و پس از مدتی به عضویت حزب کمونیست فرانسه درآمد. مخالفت او با ژوزف استالین و حکومت تمامیتخواه جماهیر شوروی دلیل اصلی او برای پیوستن به این حزب بود، اما طولی نکشید که اختلاف عقایدش با ایدئولوژیهای این گرایش موجب انصراف از ادامهی فعالیتش شد.
با این حال پس از مدت کوتاهی علیرغم نقدهای بسیاری که به دیدگاه مارکسیستی داشت، به توصیهی استادانش به حزب استقلالطلب کمونیست الجزایر پیوست؛ زیرا آن را راهی برای مبارزه با نابرابری میان اروپا و بومیان الجزایر و همچنین زنده کردن فرهنگ مدیترانهای میدید. او با تأسیس تئاتر خود، به نمایش درآوردن آثار اقتباسی و همچنین برگذاری مراسم سخنرانی و کنسرت نقش خود را در احیای این فرهنگ ایفا میکرد.
کامو نخستین سخنرانی خود را در سال ۱۹۳۷ و در مراسم افتتاح این مکان که «خانهی فرهنگ» نامیده شد، ایراد کرد. هدف اصلی او از این سخنرانی پیوند زدن دوبارهی این فرهنگ دیرینه با زندگی بود؛ فرهنگی در حال رنگ باختن و فراموش شدن که به گفتهی کامو تصویری شفاف از میل غالب به زندگی است. فرهنگی که در درختها و تپهها و انسانها جاریست. تنها جایی که در آن اندیشههای والای شرقی با تفکرات غربی آمیخته و تلاقی منحصربهفرد تاریخ و جغرافیای شرق و غرب است.
«از همینروست که امروز چپها در اینجا هستند. آمدهاند تا به هدفی خدمت کنند که در نگاه اول ربطی به عقایدشان ندارد. من میخواهم، ما میخواهیم، قانع شده باشید که این اهداف در تقابل با هدفهای آنان نیست. آنچه زنده است از آن ماست. سیاست برای آدمها خلق شده است، نه آدمها برای سیاست. برای مردمان مدیترانه، سیاست مدیترانهای لازم است. نمیخواهیم در قصههای مضحک زندگی کنیم. در دنیای خشونتآمیز و مرگباری که محاصرهمان کرده جایی برای امید نمانده است. اما شاید برای تمدن جایی باشد؛ تمدنی حقیقی که حقیقت را به قصه و زندگی را به رویا رجحان میدهد.»[۱]
فعالیت او در این حوزه نیز چندان طولی نکشید و سرانجام چند ماه بعد از حزب جدا شد. او هرگز به عضویت حزب دیگری در نیامد، اما تا پایان عمر یک فعال سیاسی باقی ماند. با شروع جنگ جهانی دوم فعالیتهای او شکل دیگری به خود گرفت. در دوران اشغال فرانسه، بهعنوان یکی از اعضای جنبش مقاومت زیرزمینی بر ضد آلمانها فعال بود و همچنین در پاریس بهعنوان روزنامهنگار و سردبیر روزنامهی توقیفشدهی کامبت، با نام مستعار مقالاتی اعتراضی به چاپ میرساند.
با پایان جنگ، کامو به نویسندهای شناختهشده تبدیل شده بود. مقالات اعتراضی او و همچنین چاپ برخی از مشهورترین آثارش چون بیگانه و افسانهی سیزیف برایش شهرتی خارج از مرزهای فرانسه و الجزایر به ارمغان آورده بود. در بهار سال ۱۹۴۶ کامو برای ایراد سلسله سخنرانیهایی در باب دوران پس از جنگ به دعوت چنین دانشگاه به آمریکای شمالی و لاتین سفر کرد. در طی این سفر بود که سخنرانی مشهور خود را با عنوان «بحران بشر» نوشت.
انسان؛ تنها و بیآینده
کامو در طی این سلسله سخنرانی نه از ادبیات سخن میگوید، نه از تئاتر و نه از فلسفه؛ زیرا آنها را تنها بازتابی از مسئلهی بنیادین "مبارزهی انسان برای زندگی" میداند. کامو داستان و استعاره را کنار میگذارد و از حقیقت سرنوشت پوچ و دردناک همنسلان خود پرده برمیدارد. جوانانی که ناخواسته اسیر جهنمی شدند که نیاکانشان برای آنها ساخته بودند. جهنمی که با جنگ جهانی اول آغاز و آتش آن با قدرت گرفتن هیتلر، جنگ اسپانیا، مونیخ و سرانجام جنگ جهانی دوم شعلهورتر شده بود. نسلی که خود را در دنیایی عاری از ارزشها، در یک طغیان و سرکشی دائم یافته بود.
نفرت را نمیخواست، خشونت، جنگ و کشتار را نمیخواست، اما باید نفرت میورزید، میجنگید و میکشت. چارهای نداشت. باید انتخاب میکرد و با وجود تمامِ نخواستنها، مبارزه با شر تصمیم درستتری به نظر میآمد. درگیر تناقض و کشمکشی بود که به او تحمیل شده بود. تناقض شکلگرفته میان عقیده و عمل، سرآخر بحرانی شد که به تمام عالم راه یافت و وجدان بشر را آلوده و بیمار کرد.
«آری بحران بشر وجود دارد، چون در دنیای ما میتوان به مرگ و رنج کسی با بیاعتنایی یا با کنجکاوی، به چشم یک تجربه یا انفعال نگریست. آری بحران بشر وجود دارد، چون قتل یک انسان میتواند از هر دریچهای بررسی شود جز وحشت و طغیانی که باید برانگیزد، چون رنج انسان را مانند انقیاد و اجباری کموبیش ملالآور پذیرفتهایم.» [۲]
آلبر کامو از دنیایی سخن میگوید گرهخورده به کلاف خشونت، تردید و نفرت. دنیای یأسآلودی که در آن نزاع بر سر قدرت چنان بالا گرفته که انسان با هراس از آیندهی نامعلوم خود تنها میتواند در حال زندگی کند. در امروزی که شاید فردایی برای آن نباشد. او بحران بشر را انسانی میداند که تمام زندگیاش با سیاست پیوند خورده و اسیر تاریخ شده است. مجبور به انتخاب اندیشهای است که فارغ از نوع آن، هر بار به مرگ بسیاری میانجامد و عدهای را قربانی و عدهای دیگر را جلاد میکند. بحران دنیایی است که بیطرفی در آن معنا ندارد، انسان خواه ناخواه سیاسی شده، خوشحالیهای فردی جایش را به شادیهای جمعی سپرده و در ترسی عظیم و سکوتی عمیق به سر میبرد. «در دورانی هستیم که انسانها، به تحریک ایدئولوژیهای بیرحم و حقیر، عادت کردهاند از همه چیز شرم داشته باشند: از خودشان، از شاد بودن، از دوست داشتن یا از آفریدن.»[۳]
ایستاده در برابر دیکتاتورهای تاریخ
سخنان کامو تنها انسان اسیر و ستمدیده را شامل نمیشود، بلکه صراحتاً عاملان این ظلم و ستم را نیز نشانه میگیرد. او جسورانه و مستقیم تمام نظامهای دیکتاتوری را نقد میکند و مردم را به مبارزه با استبداد دعوت میکند. هیتلر، فرانکو یا استالین برای او فرقی ندارند؛ همهی آنها دیکتاتورهایی هستند که انسانها را در اردوگاهها و میدانهای جنگ به کام مرگ کشیدند و با تانکهایشان از روی زندگیها رد شدند.
درست است، تاریخ ما همواره تاریخ بردگی بوده و قویترین میل انسان، سکوت و پذیرش این ظلم است؛ اما دیگر نمیتوان در مقابل این نابرابری سکوت کرد و سرنوشت را پذیرفت. نمیتوان با دیکتاتورها پای میز گفتوگو نشست، دست آنها را فشرد و آنها را بهعنوان یک نظام پذیرفت. کامو در برابر آنچه سالها سیاستهای غرب و شرق به آن تن دادهاند، میایستد و به آن اعتراض میکند. از عضویت یونسکویی که فرانکو را میپذیرد کناره میگیرد و هر کشوری که سلطهی دیکتاتوری فرانکو را بر اسپانیا به رسمت میشناسد، محکوم و دیگران نیز به این عمل دعوت میکند.
کامو صدایی است که "اتحاد" را طلب میکند؛ اتحادی برای مبازه در برابر ستم، زیرا راهی برای مصالحه میان ستمگر و ستمدیده نمیبیند. او در هر مجمعی که میتواند از شکستن سکوت میگوید، از طغیان، از عادت نکردن به رنج کشیدن، به نبستن چشمها بر روی قتل و آزار دیگری، از جنگیدن برای آزادی؛ در هر جمعی و در برابر هر مردمی با هر فرهنگ و عقیدهای، دیندار و بیدین، مسیحیِ اروپایی و مسلمانِ مراکشی. از هر یک میخواهد نقش خود را در این مبارزه ایفا کنند. همچنین جایگاه پررنگ هنرمندان، فیلسوفان و روشنفکران را در این راه شرح میدهد و نقش آنان را بسیار تأثیرگذار میداند. «آزادیها را باید فتح کرد یکی پس از دیگری، با رنج و عذاب و آن آزادیهایی که اکنون در دست داریم مراحلی هستند بیتردید ناکافی، اما در هر صورت مراحلی هستند برای رسیدن به آزادی عینی.»[۴]
با گذشت چندین دهه کلمات او هرگز رنگ کهنگی به خود نگرفتند، بلکه گذشت زمان روزبهروز آنها را تازهتر کرده است. سخنان او حتی امروز با گذشت نزدیک به یک قرن از دوران جنگ و آشوب اروپا بسیار ملموس و قابلدرکاند؛ زیرا تمام آثار کامو، نمایشنامهها، مقالات، سخنرانیها و حتی لحظهلحظهی زندگیاش بر مبنای تفکری بنا شده که تنها دورهای خاص و زمانی محدود را در برنمیگیرد، بلکه مربوط به هر جامعه، هر انسان، هر دورهی تاریخی و هر شرایطی است.
«فقط پایداری عدهای خاص است که به تغییر جهان میانجامد. اولین مسیحیان به نیروی عظیمی که آنها را سر پا نگه داشته بود "جنون صلیب" میگفتند. آنچه امروز به آن نیاز داریم جنون انسان است؛ جنونی عظیم که دوراندیش و مصمم باشد و بر امیدی بیحد بنا شده باشد.»[۵] میتوان گفت کامو مثال بارز یک مجنون است با امیدی بیانتها. او به معنای واقعی کلمه یک انسانگرای تمام عیار بود. فردی که همهی تلاشهایش در راستای حفظ فرهنگ انسانیت و تمام هدفش ایستادن در مقابل هر ایدئولوژی و تفکری بود که شور زندگی را از بین میبرد، رنج را بر آدمیزاد تحمیل میکند و او را به کشتن میدهد. کامو تا پایان عمر از تمام گرایشهای سیاسی فاصله گرفت، عضو هیچ حزبی نشد و از هیچ ایدهی به طور قاطع و استوار دفاع نکرد، چراکه باور داشت باید تنها در خدمت یک حزب بود و آن نیز حزب آزادیست.
در دفاع از فهم: سخنرانی های آلبر کامو (1958-1936)
نویسنده: آلبر کامو ناشر: چشمه قطع: شمیز،رقعی نوع جلد: شمیز قیمت: 290,000 تومانمنابع:
کامو، آلبر، در دفاع از فهم، ترجمهی محمد مهدی شجاعی، تهران، نشر چشمه، ۱۴۰۰
[۱]- کامو، ۱۴۰۰: ۲۴
[۲]- همان، ۳۸
[۳]- همان، ۱۰۷
[۴]- همان، ۱۸۳
[۵]- همان، ۶۱