ورود به آوانگارد

از دست دادن طرح

نقد و بررسی کتاب از دست دادن طرح نوشته‌ی درک اووسو؛ ادای احترامی به یک مادر مهاجر

گروه مترجمان
دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳

در این کتاب پسری تجربیات مادرش را هنگام ترک خانه‌ی اجدادی خود در غنا[1] برای یک زندگی دشوار در لندن شرح می‌دهد. اگر بخواهید خاطراتی از مادرتان بنویسید که خانه‌ی اجدادی خود را در کوماسی[2] _شهری در غنا_ به مقصد لندن، مرکز امپراتوری قدیمی، ترک کرده است، چگونه می‌توانید این کار را انجام دهید؟ یکی از گزینه‌ها این است که او را مقابل خود بنشانید، همان‌طور که راوی درک اووسو[3] در پایان رمان از دست دادن طرح[۴] انجام می‌دهد و مستقیماً از او سؤال می‌کند. با این حال، این رویکرد محدودیت‌هایی دارد: وقتی پسرش کویسی[۵] از او پرسید که آیا از حضور در هواپیمایی که او را به بریتانیا آورده هیجان‌زده است، مادر بی‌نام تنها با یک «بله» پاسخ می‌دهد. سوال دیگری درباره‌ی اینکه او در مورد انگلیس چه فکری می‌کند، حقایق بیشتری را آشکار نمی‌کند: «نمی‌دانم. من درباره‌ی آن فکر نکرده‌ام و نظری ندارم.»

به قول راوی، این مصاحبه‌ دروغین و به دور از واقعیت بوده و هرگز نتوانست جزئیات دقیق و دشوار زندگی مادرش را از همان لحظه‌ی ورود بازیابی کند. در عوض، تحقیقات پلیس آن چیزی که راوی دنبالش است و می‌خواهد از طریق مشاهدات پرزحمت و تخیل شاعرانه به آن برسد را پیدا می‌کند؛ زیرا رمان بین شیوه‌ی بیان شاعرانه و زبان محاوره _در پاورقی‌ها_ جابه‌جا می‌شود و هم‌چنین از زبان انگلیسی به زبان مادری او، تویی[6]، ترجمه می‌شود.

مادر راوی پس از مهاجرت به بریتانیا، زندگی پرمخاطره‌ای از نظر اقتصادی داشته که با توهین‌ها مشخص می‌شود؛ جایی که هر روز در روز بعد محو می‌شود و خود را بین سه شغل نظافتی و تشکیل خانواده کشانده است. او دیگر به خانه نمی‌رود و زمان بیشتری را با افکارش می‌گذراند. او در تلاش برای یافتن معنا و هویت - به قول خودش برای ساختن زندگی در بریتانیا - به یک کلیسای انجیلی می‌پیوندد؛ اما اگرچه درست در جلو می‌نشیند و گرفتار کشش پنطیکاستی[7] آن است، از انجام دستور رهبری کلیسا امتناع می‌ورزد. او از کیف خود سکه‌هایی می‌بخشد، نه اسکناس‌هایی که آنها انتظار دارند. راوی می‌نویسد: «عشر[8] جان خود را گرفت.»

او پس از سه دهه زندگی در بریتانیا، در تلاش است تا خود را بریتانیایی ببیند. تلاش‌های او برای ارتباط دادن فرزندانش به خانه (کوسی می‌پرسد: «خانه‌ی کیست؟») و میراث غنای آنها تا حد زیادی بیهوده است. وقتی او طعم کودکی خود را با پختن نانی شیرین به آنها ارائه می‌دهد، آن‌ها بی‌تفاوت عمل می‌کنند؛ بنابراین او از تنهایی لذت می‌برد. با این حال در کلان‌شهر عجیب بریتانیا لحظاتی پیش می‌آید که او با دیگرانی ارتباط برقرار می‌کند که چیزی را با روح اشانتی[9] او به اشتراک می‌گذارند.

اگرچه زمانی که صحبت از ابراز عشق او به فرزندانش می‌شود، برایش بسیار سخت است، اما هیچ شکی در محبت عمیق او نسبت به آن‌ها وجود ندارد. در یکی از پاورقی‌ها، راوی می‌نویسد: «گوش کن، در ارتباط با غنایی‌ها غیرممکن است که بفهمیم چه زمانی دوستت دارند. منظورم با والدین است.» با این حال او احساساتش را به عملی‌ترین روش ممکن برای این کار نشان می‌دهد. او حتی فرهنگ جوانان را مطالعه می‌کند تا بتواند دنیایی را درک کند که در آن فرزندانش را بزرگ می‌کند.

اگرچه دنیایی که این زن در آن زندگی می‌کند، دنیایی نامهربان و بیگانه است، اما لحظاتی از مهربانی وجود دارد که به شیوه‌های ساده و درعین‌حال تاثیرگذار بیان می‌شود. گاهی اوقات او از کویسی به‌عنوان پسر یاد می‌کند. او واژه‌ی «پسر» را به هر عنوان دیگری ترجیح می‌دهد، افت لحن در هنگام تلفظ آن سه حرف را دوست دارد، زیرا به نظر می‌رسد کلمه‌ای کشیده است، اما درعین‌حال تلفظ آن راحت است. این نامی است که به آن افتخار می‌کند؛ نامی درخشان. بسیار کوچک اما درخشان؛ عکس‌العمل عشقی که تمام بدنش را لمس می‌کند و وقتی مادرش او را با یک کلمه‌ی کوچک فرامی‌خواند، می‌تواند تمام هوای اطرافش را تنفس کند.

دومین رمان اووسو پس از دریافت جایزه‌ی اولین کتابش به نام او به من یادآوری می‌کند[10] فقط یک تاریخ مختصر از یک زن آفریقایی در لندن نیست. در روایت پایانی، این نامه‌ای عاشقانه است –گاهی متراکم و اغلب تکان دهنده– که به دست پسری درباره‌ی مادرش نوشته شده است: «زنی مهاجر که این‌جا تنها خواهد مرد و تنها با کارهایی که پسرش به‌خوبی انجام داده است، برمی‌خیزد» و با گسترش آن یادبودی زنده برای میلیون‌ها نفری است که به فعالیت‌هایی مانند مراقبت، نظافت و سایر کارهایی که دستمزد کمی دارند، مشغولند.


منبع: گاردین


مترجم: نگار فیروزخرمی


[1]- کشوری در آفریقای غربی

[2]- Kumasi

[3]- Losing the Plot

[4]- Derek Owusu

[5]- Kwesi

[6]- Twi

[7]- Pentecostal: اشاره به هر یک از تعدادی از جنبش‌های مسیحی با تأکید بر تعمید در روح القدس که با تکلم به زبان‌ها، نبوت، شفا، و جن‌گیری مشهود است.

[8]- Tithe: یک دهم محصول یا درآمد سالانه که قبلاً  به‌عنوان مالیات برای حمایت کلیسا و روحانیون در نظر گرفته می‌شد.

[9]- Ashanti: عضو یکی از مردم جنوب غنا.

[10]- That Reminds Me

مطالب پیشنهادی

کتاب های پیشنهادی