کتاب سفرهایم با خاله جان

نویسنده: گراهام گرین

خاله جان آگوستا را برای اولین بار بعد از نیم قرن و اندی سال در مراسم تشییع جنازه مادرم دیدم. مادرم وقتی مرد داشت پا در هشتاد و ششر سالگی می گذشت و خاله جانم ده ـ دوازده سالی از او جوانتر بود. در سال پیش، با حقوق مکفی و پاداش بازنشستگی اجباری، از خدمت د. بانک کناره گرفته بودم. بانک وست مینستر کار را از ما تحویل گرفته بو: و شبعه مرا زائد تشخیص داده بودند. همه مرا خوش شانس می دانستند. اما خودم مانده بودم چطور اوقاتم را پر کنم. هیچ وقت ازدواج نکرده بوده و زندگیم همیشه در آرامش گذشته بود و سوای دلبستگی به گل‌های کوکب، سرگرمی دیگری نداشتم. به این دلیل مراسم تشییع جنازه مادره به طرز مطبوعی مرا به هیجان آورد.

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب سفرهایم با خاله جان

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

چرا زندگی بهتری نمی‌سازیم؟

مروری بر کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید نوشته‌ی جفری یانگ و جنت کلوسکو

از انزوا رها

مروری بر کتاب کیم جی‌یونگ متولد 1982 نوشته‌ی چو نام‌جو و مصاحبه با فروزان صاعدی مترجم کتاب

زیبا صدایم کن

معرفی کوتاه کتاب کودک زیبا صدایم کن نوشته‌ی فرهاد حسن زاده

کتاب های پیشنهادی