کتاب محفل عوضی ها

نویسنده: جاناتان کو

بنجامین بیدار شد، چشم‌هایش را باز کرد و متوجه چیزهای عجیب و غریبی شد.

اول این‌که باز کردن چشم‌ها بی‌فایده بود چون هنوز نمی‌توانست چیزی را ببیند. دوم این‌که دردی جان‌فرسا احساس می‌کرد. دردی که در کمرش احساس می‌کرد و در گرفتگی عضلات هر دو پایش امتداد می‌یافت، اما این درد در قیاس با امواج سهمگین دردی جانکاه که در شقیقه‌هایش تیر می‌کشید هیچ بود. سوم این‌که نمی‌توانست از جایش تکان بخورد انگار از چهار طرف او را بسته بودند، انگار در زندانی چوبی حبس شده بود.

کم‌کم همه چیز را به یاد آورد. این‌جا خانه‌ی آیرین و بیل اندرتون بود که برای تعطیلات به مالاگا رفته و برای نخستین بار خانه را به داگ سپرده بودند. اما خب اوضاع کمی از کنترل خارج شده بود. بنجامین با آن دختر خون‌گرم و موقرمز سر صحبت را باز کرده و از تفاوت‌های دو گروه موسیقی با او حرف زد و دختر هم به شدت جذب آن حرف‌ها شده بود.

صفحه ۳۶۲

افزودن به پاکت خرید 58,000 تومان

کتاب محفل عوضی ها

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

در باب تجربه‌ی سوگ در کودکان

مروری بر کتاب مامان دلم برایت تنگ شده نوشته‌ی ربکا کاب

ده زوج جنایی برتر در داستان‌ها

نویسندگانی از جیمز کین تا پاتریشیا های اسمیت نشان می‌دهند که چگونه شرکای جنایت می‌توانند واقعاً بدترین چیزها را در یکدیگر به وجود آورند

جنایت جامعه‌ی مدرن

مروری بر کتاب جامعه‌ی فرسودگی، جامعه‌ی شفافیت نوشته‌ی بیونگ‌چول هان

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید 58,000 تومان