کتاب روزگار شاد و ناشاد محلهی نفت آباد
نویسنده: قباد آذرآیین
دیگر سراغ من نیا ناصر. بیایی چطور توی صورتت نگاه بکنم؟ اصلاً چطور طاقت میآوری اینجا مرا ببینی با این مردهایی که نمیشناسیشان. با این زنها؟ نیا ناصر، نیا. خبرهای خوشی برایت ندارم. پسرمان، دنیا نیامده از دستمان رفت. من دیدمش. اما تو نتوانستی او را ببینی. مادرم همیشه میگفت بچه تا شش ماهش نشود نمیشود بگویی به پدرش رفته یا مادرش؟ اما من خوب به صورت آن تکه گوشتی که از شکمم بیرون آمد نگاه کردم. خودت بودی ناصر. خود خودت. حیف که نبودی تا بهت نشانش میدادم.
صفحه 73
- نام کتاب: روزگار شاد و ناشاد محلهی نفت آباد
- ناشر : افراز
- تعداد صفحات: 120
- شابک: 9786003263482
- شماره چاپ: 1
- سال چاپ: 1397
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: داستان فارسی
-
امتیاز:
(1 نفر)
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
مضحکهای از جنگ
مروری بر نمایشنامهی سرباز شکلاتی نوشتهی جرج برنارد شاو
دوستی هم ساختنی است
مروری بر کتاب کودک با هم درستش میکنیم! نوشتهی لوئیس ییتس
احساسات به ما چه میگویند؟
مروری بر کتاب کودک گفتوگو کنیم دربارهی احساسها نوشتهی فلیسیتی بروکز و فرانکی آلن
کتاب های پیشنهادی