کتاب افسانه های ایرانی (جلد 2)
نویسنده: محمد قاسم زاده
روزی بود، روزگاری بود. در زمانهای قدیم یک بابایی بود که از دار دنیا تنها سه تا دختر داشت که مادرشان مرده بود و پدرشان هم بعد از فوت مادر دخترها زنی دیگری گرفته بود. این نامادری به اندازهای در حق دخترهای مادرمرده بدی میکرد که انگار اینها پدرش را کشته و ارث باباش را هم خوردهاند. مرد بیچاره نان نداشت، اما نانخور داشت. یعنی آنقدر فقیر بودند که به شام شبشان محتاج بودند و به قول قدیمیها، شبشان میآمد و شامشان نمیآمد.
صفحه 293
- نام کتاب: افسانه های ایرانی (جلد 2)
- ناشر : هیرمند
- تعداد صفحات: 687
- شابک: 9789644082320
- شماره چاپ: 4
- سال چاپ: 1396
- نوع جلد: گالینگور
- دسته بندی: داستان کوتاه فارسی
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
هیچ وقت به یک آشپز لاغر اعتماد نکنید
مروری بر کتاب خوراکهای ایرانی
غذای نوروز
عید نوروز مهمترین جشن ایرانیان از دیرباز تاکنون
پیدایش نوروز در متون کهن
جمشيد تاجگذارى خود را زمانى انجام داد كه خورشید به درجه اعتدال بهاری رسید.
کتاب های پیشنهادی