کتاب بادبادک باز | نشر مروارید
نویسنده: خالد حسینی
ماشین خاکستری آقای طاهری را دو ردیف آن طرف تر از مال خودمان ، کنار کیوسکی که انبه می فروخت ، دیدم. ثریا تنها بود و کتاب می خواند. امروز با پیراهن سفید تابستانی و بلند .
با کفش صندل. موهایش را از پشت به شکل لاله جمع کرده بود. قصد این بود که باز هم فقط از جلویش رد شوم و خیال کردم رد شدم که یک دفعه دیدم کنار رومیزی سفید آقای طاهری ایستاده ام و از این طرف بیگودی ها و کراوات های کهنه ، به ثریا چشم دوخته ام . سرش را بلند کرد.
گفتم(( سلام. ببخشید مزاحم شدم ، قصد مزاحمت نداشتم .))
((سلام.))
گفتم (( امروز تیمسار صاحب تشریف ندارند؟)) گوش هایم داشتند داغ می شدند. قادر نبودم به چشم هایش نگاه کنم.
صفحه 165
- نام کتاب: بادبادک باز | نشر مروارید
- مترجم: زیبا گنجی پریسا سلیمان زاده
- ناشر : مروارید
- تعداد صفحات: 420
- شابک: 9789645881922
- شماره چاپ: 21
- سال چاپ: 1400
- موجودی : 1 عدد
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: داستان آمریکایی
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
فراواقعیت تنها در ذهن ما واقعیت دارد
مروری بر کتاب امروز چیزی ننوشتم نوشتهی دانیل خارمس
مغزی که همه چیز را میفهمد
مروری بر کتاب مغز پویا نوشتهی دیوید ایگلمن
مهربانی همیشه بازمیگردد
مروری بر داستان ممنونم آمو! نوشتهی اوگه مورا
کتاب های پیشنهادی